۱۳۹۲ مرداد ۸, سه‌شنبه

آقایان جنایت کار اعدام بس است . روزی نوبت شما هم خواهد شد


گورستان گمنام تهران،این ویدیو بسیار دردناک است و بسیار روی اعصاب تاثیر میگذارد !


11 سال زندان فقط برای شهادت مرگ ستار بهشتی در زندان ( ابوالفظل عابدینی فعال حقوق بشر )

ابوالفضل عابدینی، زندانی سیاسی و از شاهدان پرونده مرگ ستار بهشتی که در قرنطینه زندان اوین تهران به‌سر می‌برد، دست به اعتصاب غذا زده است. عابدینی در پرونده مرگ ستار بهشتی درباره آثار شکنجه روی بدن این وبلاگ‌نویس شهادت داده بود. پس از این شهادت وی روز پنج‌شنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۱ به زندان اهواز تبعید شد اما با دستور دادستانی تهران دوباره به زندان اوین برگردانده شد.در حال حاظر ابوالفضل عابدینی در اعتصاب غذا به‌سر می‌برد

دیکتاتور های کثیف

دیکتاتورها از سرنوشت مختوم دیکتاتورهای پیشین و ازعاقبت آنها درس نمیگیرند زیرا همواره خود را تافته ای جدا بافته و برتر از دیگران و دارای قدرت مطلقه و فصل الخطاب نظام و حکومت میدانند و مطلق‌العنان و تمامیّت خواه هستند و از هر چه که آنها را از قدرت جدا کند میهراسند و با سرکوب و عوامفریبی سعی می کنند تا چند صباحی بیشتر در قدرت بمانند و همانند هیتلر,صدام,قذافی و خامنه ای به گروهی که اطراف خود جمع کرده اند مینازند ومخالفان خود را تحقیر و سرکوب میکنند و آنچنان در دروغ هایی که به مردم میگویند غرق میشوند که وقتی به خود می آیند که همانند هیتلر خودکشی کرده و جسد سوخته اش از تونل زیر زمینی بیرون می آید و یا مثل صدام با حقارت از ته چاه درآورده میشود و یا همانند قذافی با خفت و خواری از کانال و لوله های فاضلاب بیرون آورده میشود.دیکتاتورها فراموش میکنند که زمین زیرپای دیکتاتورها هم می لرزد و جایگاه همه دیکتاتورها و خودکامگان اقتدارگرا از چنگیز مغول تا بشاراسد زباله دان تاریخ است

۱۳۹۲ مرداد ۷, دوشنبه

جنایات کوی دانشگاه و سواات بدون جواب خامنه ای

در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ و ۲۵ خرداد ۱۳۸۸، کوی دانشگاه تهران مورد حمله خشونت آمیز نیروهای پلیس و لباس شخصی قرار گرفت که به آسیب دیدن شدید تعداد زیادی از دانشجویان انجامید. هرچند در هر دو مورد، رهبر ایران از حمله به دانشجویان ابراز نارضایتی کرد، ولی تاکنون حکمی علیه هیچ یک از آمران حمله به کوی دانشگاه صادر نشده است.
 خامنه‌ای در شهریور ماه ۱۳۸۸، چند ماه بعد از حمله دوم نیروهای پلیس و لباس شخصی به کوی دانشگاه تهران، در سخنانی در جمع تعدادی از دانشجویان قول داده بود که که عاملان حمله به کوی "بدون توجه به وابستگی سازمانی به مجازات برسند".
یکی از دانشجویان شرکت کننده در جلسه اخیر گروهی از دانشجویان با آیت الله خامنه ای، از عدم مجازات و معرفی "عاملان اصلی" تهاجم به کوی دانشگاه تهران در سال های ۱۳۷۸ و ۱۳۸۸ انتقاد کرده است. ولی تا کنون هیچ گونه پیگیری از طریق
خامنه ای صورت نگرفته است . چون میداند که اگر بخواهد این وساله را دنبال کند خود نیز باید جوابگو باشد .

شب احیا و دروغهای پوچ و خرافات اسلام

به جای شیون و زاری و جیغ و داد، خوشحال باشیدامامتان رفته بهشت .
امشب شب احیا است . مردم در خرافاتشان غرق شده اند و سالهاست که با این افکار پوچ دست و پنجه نرم میکنند و نخواهند توانست از این منجلاب خرافاتی که اعراب برای ما درست کرده اند بیرون بیایند . این بازی همچنان ادامه داشته و با این طرز فکر در عقب افتادگی خود کمک کرده اند .
تا همچین خرافاتی در افکار مردممان باشد ایران و ایرانی همچنان در زندگی متشنج خود باقی میمانند و آخوند را رهبر خود . شرم باد دین اسلام و بنیانگذارش که ایران را روز به روز ویرانتر میکنند .


۱۳۹۲ مرداد ۵, شنبه

خود سوزی سومین درویش در تهران طی یک ماه اخیر

یکی دیگر از پیروان کیش یارسان (اهل حق) بامداد امروز (شنبه پنجم مرداد - ۲۷ ژوئیه) در نزدیکی مجلس شورای اسلامی ایران اقدام به خودسوزی کرده است.

در دو ماه گذشته، محمدقنبری سومین نفر از پیروان یارسان است که دست به خودسوزی می‌زند. این خودسوزی‌ها در اعتراض به آنچه تبعیض در مورد پیروان یارسان و توهین به آداب و رسوم مذهبی آنان عنوان شده، انجام گرفته است.
محمد قنبری، ۲۴ ساله، از یارسانی‌های ترک زبان روستاهای اطراف قزوین بوده و اکنون در بیمارستان مطهری تهران بستری است.خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) به نقل از شاهدان عینی گزارش داده که وی بدون اینکه سخنی بر زبان بیاورد، ساعت نه و پانزده دقیقه بامداد امروز بین ایستگاه مترو و دیوار مجلس پس از ریختن بنزین به روی خویش، خودکشی کرده است. به گزارش ایسنا، ماموران انتظامی و حفاظتی حاضر در محل همراه به کمک رهگذران، پس از خاموش کردن جسم آتش گرفته آقای قنبری، او را به بیمارستان انتقال داده اند.
خودسوزی‌های اعتراضی پیروان یارسان پس از آن آغاز شد که ماموران زندان همدان، سبیل یکی از یارسانی‌های زندانی به نام کیومرث را که به دلیل مسائل خانوادگی در زندان بود، تراشیدند. این اقدام، توهین به آداب و رسوم پیروان این کیش به شمار می‌رود.
پس از این واقعه، یکی از جوانان یارسانی همدان به نام حسن رضوی، به نشانه اعتراض در مقابل فرمانداری همدان اقدام به خودسوزی کرد.چند روز پس از این خودسوزی، در بامداد چهاردهم خرداد (چهارم ژوئن) گذشته، یکی دیگر از پیروان یارسان به نام نیکمرد طاهری که ساکن تهران بود، به همراه افرادی که برای فیلمبرداری فراخوانده شده بودند، در برابر دوربین خود را آتش زد و ساعتی بعد جان باخت.
چند روز پس از او نیز حسن رضوی، نفر اول، که بر اثر شدت جراحات ناشی از سوختگی در بیمارستان بستری بود درگذشت.
طی هفته‌های اخیر، به مناسبت چهلم این دو، افرادی از پیروان یارسان محل دفن حسن رضوی در روستای پل شکسته همدان و محل دفن نیکمرد طاهری در شهر صحنه تجمع کرده و خواهان رعایت حقوق پیروان این کیش شده اند.

بازداشت مریم شفیع پور فعال دانشجو

مریم شفیع‌پور فعال دانشجویی پس از احضار به دادسرا بازداشت شد. به گزارش ندای سبز آزادی وی صبح امروز به دادسرای شماره ۲ شهید مقدس اوین احضار شده بود که پس از حضور در این دادسرا بازداشت و به سلول انفرادی منتقل شده است. هفته پیش مامورین امنیتی با حمله به خانه این فعال دانشجویی اقدام به تفتیش منزل وی کردند و وسائل شخصی وی از جمله دو لپ تاپ، دو موبایل و دست نوشته های شخصی وی را با خود بردند. وی در سال ۸۹ نیز به دلیل فعالیت‌های دانشجویی از سوی دادگاه انقلاب قزوین به یک سال زندان تعلیقی محکوم شده بود

اعدام 102 نفر فقط در 22 روز

هر چند خوشبختانه در بخش وسیعی از جهان «اعدام» یا به‌طور کلی از قوانین کنار گذاشته شده است و یا سال‌ها ست که اجرا نمی‌شود اما متاسفانه هنوز در بخشی از جهان «اعدام» وجود دارد. با این وجود «اعدام» در ایرانِ تحت «جمهوری اسلامی» تفاوتی معنی‌دار و ویژه با اکثر کشورهایی که هنوز در آنجا انسان‌هایی اعدام می‌شوند، دارد.
۱. اعدام امری مذموم و «بدی» برای جلوگیری از «بدتر» محسوب می‌شود. یعنی حتا موافقان «اعدام» هم قبول دارند که اعدام عمل زشت و ناپسندی است اما می‌گویند برای جلوگیری از جنایت و گسترش آن چاره‌یی جز این نیست. جدا از این که این حرف درست است یا نه مسئله این است که در «جمهوری اسلامی» اعدام مقدس جلوه داده می‌شود و به عنوان امری دینی و عبادی تلقی می‌شود. این تفکر افراطی در جنبه‌های مختلف خود را نشان می‌دهد از جمله می‌گویند باید فقر در جامعه باشد تا جامعه از صواب صدقه محروم نشود! اعدام را فریضه‌یی دینی می‌شمارند نه اکل میته!
۲. در اندک کشورهای پیشرفته که «اعدام» هنوز وجود دارد تلاش می‌شود به روشی این کار صورت بگیرد که کمترین درد و رنج را داشته باشد. هر چند خود این موضوع جای چون و چرا دارد اما این که با عذاب و شکنجه بخواهیم کسی را به قتل برسانیم دیگر تنها گرفتن جان انسانی برای از بین نرفتن جان انسان‌های دیگر نیست این جنایت علیه بشریت است. زجر دادن، با سنگ کشتن یا قبل از اعدام شلاق زدن و حلق‌آویز کردن که گاه محکوم دقایقی زیادی زجر می‌کشد تا بمیرد دیگر فقط اجرای یک قانون نیست. سادیسم و وحشی‌گری ست. که از سوی حکومت تزریق می‌شود به لایه‌های جامعه به خانواده‌ها به کودکان…
۳. روند قضایی برای صادر شدن حکم اعدام باید روندی طولانی، پیچیده با حضور هیئت منصفه و دادرسی‌های گوناگون صورت بگیرد و ضمنا قوانین برای صدور حکم اعدام بسیار سخت‌گیرانه باشد. هر چند همه‌ی این‌ها هم قابل نقد است اما در وضعیت فعلی در «جمهوری اسلامی» مانند آب خوردن حکم اعدام صادر می‌کنند. نمونه‌اش صدور حکم اعدام برای سه جوان به جرم تنها ۷۰ هزار تومان زورگیری دیگر فقط حکم اعدام نیست دست گذشتن دور گردن جامعه و فشردن آن خفه کردن‌اش است.
۴. قوه‌ی قضاییه و قاضی‌ها باید کاملا مستقل از سایر قوا و سیاست باشند. صرفا مطابق با قانون حکم صادر کنند نه این که با توجه به جو سیاسی و برای پیش برد اهداف سیاسی خاصی ناگهان شروع به اعدام‌های گسترده کنند که نمونه‌اش پس از جام زهر آیت‌الله خمینی در سال ۶۷ شروع شد و آن جنایت بزرگ در زندان‌ها اتفاق افتاد و اکنون هم بعد از انتخابات اخیر و جام زهری که دارند آمده می‌کنند برای خوردن و ناگهان ۱۰۲ نفر را تنها در ۲۲ روز اعدام کردند.
می‌توان به شمردن موارد دیگر ادامه داد، مانند اعدام در ملاءعام، اعدام بدون اثبات جرم، فساد دستگاه قضایی و پلیس… اما نکته‌ی مهم این است که «جبهه‌ی ایرانیان علیه اعدام» باید جبهه‌یی وسیع‌تر از مخالفان اعدام باشد حتا کسانی که اعدام را در شرایطی قبول دارند هم باید بیایند عضو این جبهه‌ی ضد «اعدام» شوند زیرا با دلیلی که آورده شد اعدام در «جمهوری اسلامی» فقط گرفتن جان انسان‌ها نیست گرفتن جان انسان‌ها به وحشیانه‌ترین شکل و سبُعانه‌ترین روش‌ها ست، اعدام برای پیشبرد اهداف سیاسی ست، اعدام برای ترساندن مردم است، اعدام برای سرکوب است، اعدام بر سرپوش گذاشتن روی فساد حکومت است، اعدام برای اعمال خشونت است پس جا دارد که حتا کسانی که مخالف صددرصدی اعدام هم نیستند به جبهه‌ی بزرگ «نه به اعدام» بپیوندند.

۱۳۹۲ مرداد ۴, جمعه

شرم باد بر جمهوری اسلامی ایران


این افتخار جمهوری اسلامی است . شرم باد ، شرم باد بر پایه گزار این حکومت و دینش . شرم باد .

فشارهای دولت جدید ایران بر مردم و زندانیان سیاسی

جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی در بیانیه ای نسبت به تشدید فشارهای امنیتی، بازداشت های جدید و بی توجهی به درمان زندانیان سیاسی هشدار دادند. با سر کار آمدن دولت جدید هیچ چیز جدید نشد فقط فشارها روحی و روانی بر مردم و خانواده هایی که عزیزی در زندان جمهوری خونخوار اسلام دارند رو به ازدیاد است . و این فشارها روز به روز به افزایش خواهد رسید ، چه بسا با کلید دروغین روحانی که هر چند وقط یک بار برای نیم ساعتی نشان مردم میدهد که مبادا روزی فراموششان شود که با همان کلید به دام افتادند ، به ایرانی ویران تر از هر زمان خواهیم رسید

استمداد مادر چهار جوان محکوم به اعدام

 فعالان در تبعید: مادر 4 جوان محکوم به اعدام در شهر شادگان طی نامه ای خطاب به مردان و زنان جهان نوشته اند :

برای نجات فرزندان جوانمان از همه زنان ومردان جهان، خصوصا مادران فرزند درآغوشی که ازاحساس وعشق مادری به فرزند درایت داشته و از درک علاقه وعاطفه مادری برخوردارند، تقاضای کمک ومساعدت فوری داریم .
مادران محکومین به اعدام طی این نامه خواستار حمایت برای نجات چهارجوان و شنیده شدن صدای مظلومیتشان توسط همه نهادهای مدنی وبین المللی رساند و تلاش همه جانبه برای توقف اعدام فرزندانشان شدند.
متن کامل این نامه که در اختیار ” کمپین صلح فعالان در تبعید” قرار گرفته ، به شرح زیر است :
پس از چهار سال گریه وانتظار و با چشمان خشکیده از اشک خبر تائید اعدام فرزندان جوانمان به نامهای غازي عباسي فرزند احمد متولد ١٣٦١ ، عبد الرضا امير خنافره فرزند يونس متولد ١٣٦٦ ، عبد الامير مجدمي فرزند هوشنگ متولد ١٣٥٩ و جاسم مقدم پيام فرزند سعيد متولد ١٣٦٤ كه به اتهام محاربه و فساد في الأرض محكوم به اعدام شده اند ، را هفته گذشته شنیدیم.
فرزندانی که جگر گوشه های ما وپدرانشان هستند و ازلحظه دستگیری تا روز محاکمه صوری خصوصا ماههای وجود آنها وبی خبری ما که در اداره اطلاعات اهواز و زير شديد ترين شکنجه های جسمی وروحی سپری شده وآنان را مجبور به قبول نکرده هائی کردند که قبلا از جانب مأمورین مهندسی و به زبانی غیراز زبان مادری نوشته شده بود.
چهار سال پیش مأموران اطلاعاتی با شبیخون زدن و ورود به خانه های ما در شهردور افتاده و محروم شادگان فرزندانمان را درمحضر و منظرمان سربه کیسه کرده وبه جای نامعلومی بردند وپس از چندین ماه بی اطلاعی وچند سال حبس و با اتهاماتی ملفق بر مبنای ظن وگمان وبا پرونده سازی های قابل تطبیق با قانون مجازات،آنان را بدست قضات خارج شده از رحم همان اطلاعات سپردند وبا حکم از قبل تهیه شده در محاکمه ای صوری وکوتاه ،دستور سپردن جوانان ما را به ماشین اعدام جمهوری اسلامی ایران را از قاضی علي فرهادوند ( شعبه يك دادگاه انقلاب اهواز)و سپس قاضي رضا فرج الهي ( شعبه ٣٢ ديوان عالي كشور)دست نشانده گرفتند.
برکسی وخصوصا فعالین حقوق بشر جهان پوشیده نیست که فرزندان جوانمان در راه چوبه دار وآویزشدن از جرثقیل کشوری(ایران) هستند که درجهان پس ازچین رتبه دوم را داراست وحکم اعدام فرزندانمان که تنها فعالیتشان مشارکت فعال در شبهای شعر و ادب و پاسداری متواضعانه اززبان مادری(عربی) بوده را صادروبرای اجرا وقتل فرزندانمان آماده شده اند.
حال ما چهار مادر جگر سوخته پس ازچهار سال شکنجه وعذاب وانتظارهمراه استرس وبی خوابی خود و فرزندان وهمسرانمان، اکنون مرگ خویش را قبل از اعدام فرزندانمان از خدا آرزومندیم، زیرا ما مثل همه مادران جهان مرگ خویش را بهتر از شنیدن خبراعدام اولادمان دانسته چه رسد دیدن وحلق آویز شدن فرزندان جوانمان ،ممکن است با مرگ ما چهار مادر برای چهار جوان عرب، نه مادری می ماند و نه زبان مادری،تاحداقل وشاید به جرم دفاع واحیای زبان مادری جهان شاهد اعدام جگرگوشه های ما نباشد.
بدینوسیله وبرای نجات فرزندان جوانمان از همه زنان ومردان جهان، خصوصا مادران فرزند درآغوشی که ازاحساس وعشق مادری به فرزند درایت داشته و از درک علاقه وعاطفه مادری برخوردارند، تقاضای کمک ومساعدت فوری نموده، فریاد ما را برای نجات چهارجوان وجگرگوشه مان به گوش همه نهادهای مدنی وبین المللی رسانده،مانع اعدام آنان شوید.
قبلا از مساعدت همگی تقدیر و تشکر می کنیم.
شادگان
مادران چهارجوان در راه اعدام در ایران

۱۳۹۲ تیر ۲۲, شنبه

بیش از ٥٥ اعدام در ٢٠ روز ، ما رکورد زدیم ! ورود روحانی و کشتار دسته جمعی


بعد از سر کار آمدن روحانی و نشان دادن کلید خیالی مردم برای آزادی . کشتار دسته جمعی را برای جوانان شروع کرد و در طی بیست روز حدود 55 نفر بر چوبه های دار حلق آویز شدند و درب زندانها را برای خیلی از مردم ایران با همان کلید باز کرد و اکنون با این تخمین کشتار در ایران رکورد اعدامها در ایران زبانزد شد .
 



۱۳۹۲ تیر ۱۹, چهارشنبه

هموطن بپا خیز

 

خاطره ای از ستاره دار شدنم .

چهارده سال پیش در همچین روزی برای اولین بار طعم بازداشت و چشم بند و شکنجه را چشیدم . در همچین روزی عقایدم نسبت به براندازی حکومت ننگین اسلامی محکم تر شد و از آنروز اهدافم هر چه بیشتر برای آموختن زندگی بدون اسلام مستحکم تر شد .
دانشجوی رشته لیسانس حسابداری بودم ، حدود دو سال ( تقریبا چهار ترم ) از تحصیلاتم میگذشت . بروجرد شهری بود که برای من نشان ستاره دار بر جای گذاشت ، شهری که بسیجی پرور بود ، شهری که در زمان اذان خیابان را میبستند و در وسط خیابان اصلی ( بین میدان شهدا و پارک فدک ) بسیجیان نماز به کمر میزدند . و بعد از آن برای ثواب  بیشتر به دانشچوییان و ره گذران وحشیانه حمله میکردند . بارها به این رفتار خشونت آمیز انسانهای نخستین ( بسیجیان ) در دانشگاه و در خارج از دانشگاه اعتراض کرده بودیم . آنها حتی به خود اجازه ورود به دانشگاه را میدادند و باعث رعب و وحشت جوانان چه دختر و یا پسر میشدند و دانشجویان را مورد بازخواست قرار میدادند برای رنگ لباس ، موی سر ، تیشرتهای آستین کوتاه و مانتوهای دختران در دانشگاه ووووووووووو . البته لازم به ذکر است که حراست دانشگاه به نام آقای دذفولی هم از آنان پشتیبانی میکرد .
آخرین اعتراض ما بود که شنیده بودیم در تهران و شهرستانهای بزرگ دانشجویان به وسیله بسیجیان و نیروهای شخصی سرکوب شده بودند . و خیلی از جوانان یا کشته شده و یا به زندان منتقل شده اند . روز به یاد ماندنی بود ، با کمک دوستانم باز هم تحسنی را در حیاط دانشگاه تشکیل دادیم با وجود اینکه به ما تذکر داده بودند اما کو گوش شنوا . هدف آزادی بیان و آزادی زندانیان دانشجو از زندانهای حکومت خامنه ای بود ، هدف برابری زن و مرد بود ، هدف حرفها و کلام ما بود که در سینه هایمان نهفته شده بود . با تحسن خشم خود را به مافیان نظام نشان داده بودیم .
نیم ساعتی از نشست ما در حیطه حیاط دانشگاه گذشت که با حجوم ماموران و لباس شخصی ها و بسیجیان مواجه شدیم . خیلی از دانشجویان را با ضرب باتوم برقی و کابل متفرق کردند و من و چندی از هم دانشجویانم و دوستانم را گرفتند و با طرز وحشیانه به داخل ماشین بردند ، هر کدام را به جایی منتقل کردند و من هم به پایگاه بسیج واقع در خیابان شهدا در زیر مسجد جامع بردند ( البته بعدا فهمیدم که زیر مسجد جامع یک پایگاه بزرگ بنا کردند ) حدود چهار روز بدون غذا در آنجا من را نگه داشتند ، با چشمان بسته و فقط دو سه بار تکه نانی بو کرده به من میدادند با کاسه آبی که پر نبود . طی آن چند روز بدترین لحظات را در آن زمان حس کردم ، هر لحظه شکنجه های روحی و جسمی به من وارد میشد . هر پدر سوخته بسیجه  که وارد میشد یک شکنجه جدید که ساخته بود بر روی ما امتحان میکرد . صدای داد و فریاد دیگران  تا صبح نفس من را در سینه حبس میکرد . سالها از آن روزهای سخت گذشته است و کابوسش برای یک عمردر ذهنم نقش بسته . بعد از آن که از آنجا مرا بیرون آوردند و بعد از چند روزی که به خیال خود به دانشگاه برای ادامه درسم رفتم متوجه شدم که اجازه ادامه تحصیل در دانشگاه را ندارم . نه در دانشگاه بروجرد بلکه در تمام دانشگاهها و آن زمان متوجه شدم که من یک دانشجوی ستاره دار هستم . با افتخار راهم را ادامه دادم و هدفم که گفتن نه به این نظام ننگین است دنبال کردم تا به امروز
هدف من سرنگنی و براندازی جمهوری اسلامی است
هدف من نه به نظام حکومت آخوندی است
من با افتخار میگویم که یک دانشجوی ستاره دار هستم و اگر نگذاشته اند درسم را ادامه دهم
هدفم را دنبال میکنم
من به مسلمان نبودنم میبالم و میدانم که هر کجا اسلام باشد رنگ خون و نفرت و ننگ میباشد
من ایرانی هستم ولی یک ایرانی آزاد که زیر سلطه نظام نیست
درود بر تمام دوستانم که در هر زمان و در هر مکان اعتراض خود را نسبت به
جمهوری کثیف اسلام نشان میدهند
با درود فراوان به تمام فعالین مخالف نظام جمهوری اسلامی
داود ..

۱۳۹۲ تیر ۱۵, شنبه

کلید دروغین روحانی و اشتباه مردم ایران برای فهمیدن دلیل کلید

حسن روحانی گفته است کلیدی که او در دست دارد، قفلهائی را می گشاید. درآنچه به حقوق شهروندی ایرانیان مربوط می شود، این کلید دربهای زندانها را به روی ایرانیان مبارز می گشاید:
 
   در 21 خرداد 92، به گزاش‌ ادوارنیوز٬ حسام‌الدین اسلام‌لو دبیر بخش فرهنگ و هنر نشریه محلی پاسارگاد سیرجان بازداشت شد. این روزنامه نگار از سیرجان به کرمان انتقال یافته است اما از محل نگهداری دقیق وی اطلاعی در دست نیست.
   در 21 خرداد 92، به گزراش هرانا، پنج عضو شورای صنفی دانشگاه عباسپور به نام‌های "صالحی"، "محمودی"، "عبدلی"، "کشاورز" و "یزدی منش" پس از احضار به کمیته‌ی پیگیری در روز دوشنبه بیستم خردادماه، بازداشت شدند. اتهام این فعالان دانشجویی"اقدام علیه امنیت ملی" عنوان شده است.
   در 21 خرداد 92، به گزارش ایلنا، سید‌محسن صادقی مدیرکل پیشگیری‌های امنیتی و انتظامی معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم قوه قضاییه، با بیان اینکه "نرخ رشد جهانی جرایم ۵ درصد است، در حالی‌که جرایم در ایران بیشتر از آمار جهانی رشد دارد"، گفت: در سال گذشته یک میلیون و ۵۰۰ هزار نفر به خاطر جرایم مختلف در کشور دستگیر شدند که ۶۰۰ هزار نفر آن‌ها در زندان به‌سر می‌برند.
   در 24 خرداد 92، به گزارش هرانا، علی رئوف فعال کارگری در منزل مسکونی خود بازداشت شد. این فعال کارگری ساعت ۷ صبح روز جاری توسط ماموران امنیتی در منزل شخصی خود، واقع در تهران بازداشت شد. مامورین امنیتی که منزل علی رئوف را تفتیش کردند، لب‌تاپ، کتابها، جزوات و لوازم شخصی وی را ضبط کرده و با خود بردند.
   در 26 خرداد 92، به گزارش ایسنا، علی اسماعیلی سرپرست معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انتشار رمان «کلنل» محمود دولت‌آبادی در ایران را منتفی دانست.
   در 26 خرداد 92، به گزارش هرانا، مأمورین واواک به چندین منزل مسکونی در کرج، همزمان، یورش وحشیانه کردند و تعدادی زیادی از ساکنین را دستگیرکردند. اسامی ۵ نفر از دستگیر شدگان عبارتند از: ۱ـ اعظم معینی  2 -مصطفی غفلانی  ۳ـ محمد معزی برادر علی معزی از زندانیان سیاسی دهه ۶۰ که در حال حاضر در بند ۳۵۰ زندان اوین زندانی است , ۴ـ حمید میبدی  ۵ـ الله وردی روحی از زندانیان سیاسی سابق
     دستگیریها به فرماندهی یکی از مسئولین واواک و ازسر بازجویان و شکنجه گران واواک، فردی به نام محبی انجام گرفته اند.
   در 27 خرداد 92، به گزارش محبت نیوز، شعبه سوم دادگاه انقلاب اسلامی شیراز احکام محکومیت "مجتبی سیدعلاالدین حسین"، "محمدرضا پرتویی (كوروش)"، "وحید حکانی" ، "همایون شکوهی" را به وکیل این چهار نوکیشان مسیحی ابلاغ کرد. هر چهار نفر این افراد از نظر دادگاه با اتهام شركت در جلسات خانگی، تبلیغ و ترویج مسیحیت، ارتباط با سازمان‌های مسیحی در خارج از کشور، تبلیغ علیه نظام و برهم زدن امنیت ملی متهم ردیف اول شناخته شدند و هر یک به 3 سال و هشت ماه زندان حکم قطعی محکوم شدند.
   در 28 خرداد 92، به گزارش هرانا، دیوان عالی کشور بتازگی حکم اعدام سه زندانی محبوس در زندان مرکزی بندرعباس به نام‌های "نجات طهماسبی"، "سعید وکیلی" و "پیمان جعفرپور" را به تایید رسانده و این سه در آستانه اجرای حکم قرار گرفته اند. نجات طهماسبی ۲۸ ساله، ۴ سال پیش بازداشت و به اتهام حمل و نگهداری ۱۶۰ گرم ماده محرک شیشه به اعدام محکوم شد. هم چنین سعید وکیلی ۴۴ ساله دارای زن و فرزند که از ۱۶ ماه پیش تاکنون در زندان به سر می برد، به اتهام حمل و نگهداری ۱۰۰ گرم شیشه به اعدام محکوم شده است. پیمان جعفرپور ۳۱ ساله نیز که ۱۴ ماه قبل دستگیر شد، به اتهام حمل و نگهداری ۱۸۵ گرم هروئین از سوی دستگاه قضایی به اعدام محکوم شده است.
   در 30 خرداد 92، به گزارش میراث فرهنگی: تعدادی از ساکنان بافت تاریخی یزد و دانشجویان معماری و مرمت و فعالان میراث فرهنگی در اعتراض به طرح توسعه امامزاده جعفر، ساعت ۱۰ صبح چهارشنبه جلوی سازمان میراث فرهنگی و فرمانداری تجمع کردند. معترضان دلیل اصلی این تجمع را اقدام مجریان طرح به تخریب ناگهانی خانه ‌های تاریخی بدون رضایت مالکان پیش از تصویب این طرح عنوان کردند.
   در 30 خرداد به گزارش سبزوار نیوز: به گزارش خبرنگار سبزوار نیوز كه شاهدعيني اين ماجرا بود متاسفانه مردمي كه با موتورسيكلت و به صورت آرام در حال شادي و جشن پيروزي تيم ملي ايران بودند در خيابان رازي و سه راه امداد اين شهر با حمله عوامل انتظامي شهرستان سبزوار روبه روشدند.
   در 31 خرداد 92، به گزارش سایت خلیج فارس: فرمانده انتظامي استان بوشهر تاييد كرد سه شنبه شب گذشته در حاشیه شادی مردم بوشهر پس از پیروزی تیم ملی فوتبال ایران، 16 نفر بازداشت شده اند.
   در 1 تیر به گزارش هرانا، یازده تن از زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر کرج در اعتراض به خواسته های صنفی خود دست به اعتصاب غذای دو روزه زدند. این ۱۱ زندانی در اعتراض به ضرب و شتم زندانیان از سوی مسئولین زندان، توهین و تحقیر زندانیان از سوی مسئولین، نداشتن حق تلفن، کم بودن وقت هواخوری، وضعیت بد غذا، اخلال در ملاقات بخصوص ملاقات حضوری، و همچنین فضای کم سالن ۱۲ برای زندانیان؛ روز جمعه ۳۱ خرداد و شنبه ۱ تیر را دست به اعتصاب غذا زده اند.
   در 1 تیر به گزارش ایسنا، سهراب سلیمانی  مدیرکل زندان‌های استان تهران گفت‌: افشین اصانلو از محکومین تهران بود که اخیرا برای گذراندن باقی دوران محکومیتش به زندان رجایی‌شهر کرج منتقل شده بود.
     بنا بر قول مدیرکل زندان‌های استان تهران: نامبرده در سال 88 بازداشت شده بود و اسفند ماه دوران محکومیتش به پایان می‌رسید که متاسفانه به دلیل سکته قلبی فوت کرد.
    افشین اصانلو ۴۲ ساله و از فعالین کارگری بود که چند سال پیش دستگیر و به سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ شکنجه گاه واواک منتقل گشت. و پس از آن به زندان گوهردشت کرج تبعید شد.
در 1 تیر 92، به گزارش  هرانا، احمد عسگری فعال دانشجویی و از دانشجویان رشته روابط بین الملل دانشکده علوم سیاسی تهران مرکز،  در پارک فدک تهران توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.
    مامورین امنیتی پس از بازداشت این فعال دانشجویی را به منزلش برده و ضمن تفتیش منزل، لوازم شخصی وی را ضبط کرده و با خود میبرند.

فریاد نسل فردا.: مردم مصر و مطالبات مردم ایران


۱۳۹۲ تیر ۱۴, جمعه

حق گرفتنی است و ما باید خودمان حق از دست رفته را باز پس بگیریم

آفرین به مردم مصر که با حظور شان در صحنه صحنه هر روز جنبش آزادیشان به پیروزی رسیدند .
مردم عزیز ایران با کوته فکری خود یکی دیگر از دست نشانده های جمهوری اسلامی را انتخاب کردند و با رای به او ، به تمام جنایات جمهوری آخوندی آفرین گفتند . متاسفانه مردممان از بین بد و بدتر تصمیم گرفتند که یکی را انتخاب کنند و گزینه سومی را ندیدند و یا بهتر بگویم نیاموختند .
مردم ایران همیشه با حیله که این بار هم کلید دروغین بود از چاله به چاه انداخته شدند . این پیروزی نبود ، این صعود حکومت ننگین اسلام بود و سقوط آزادی خواهان ایران . یاد گرفته اند که با طعمه خود مردم ، مردم را به دام بیاندازند . در روزهای اخیر همه شاهد و ناظر جنبش میلیونی مردم مصر بودند . آنها از مزدم ایران یاد گرفتند و حال ما باید از آنها یاد یگیریم که چگونه راه بهتر را انتخاب کردند و نشانه پیروزی را بر زندگیشان چسباندند . آری نسل آینده مصر دیگر نخواهد سوخت و تا سالیان سال بر پدر و مادرانشان تشکر خواهند کرد ولی نسل آینده فرزندان ایران زمین چطور . نسل من سوخت و از بین رفت و حال نوبت فرزندان نسل من است . شرم باد ، شرم باد بر مردم بی خرد ایران . شرم باد بر تمام کسانی که دانسته یا ندانسته ایران را به ویرانی هر چه بیشتر صوق دادند . شرم باد بر آن منتخبتان که روحانی باشد که با کلید آزادی آمد و الان از همان کلید برای قفل کردن هر چه بیشتر زندانهای ایران استفاده میکند . و به همه دنیا نشان داد که مردم ما با هر چیزی رنگ عوض میکنند ، چهار سال پیش رنگ سبز و امسال بنفش . این چه ننگ بزرگی است . وای بر ما .