۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۰, سه‌شنبه

روز مادر را به تمام مادران در بند جمهوری اسلامی و مادران ایران و مادر خودم تبریک میگویم . مادرم روزت مبارک

مادر یعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو ، صبوری
مادر یعنی به تعداد همه روزهای آینده تو ، دلواپسی
مادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری !
مادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد !
مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود !مادر یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن . . .
...................................................................................................
مادر تنها کسی است که میتوان “ دوستت دارم ”هایش را باور کرد ، حتی اگر نگوید . . .
........................................................................................................
دست پر مهر مادر تنها دستی است که اگر کوتاه از دنیا هم باشد ، از تمام دستها بلند تر است
...................................................................................................
همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم که با هر بار تراشیده شدن ، کوچک و کوچک تر میشود . . .پس به سلامتی مادری که از ندیدن فرزندش مثل تراش کوچک شد ولی هنوز امید آزادیشو داشت.
........................................................................................................
به سلامتی مادران پارک لاله که هنوز منتظر جواب خون فرزندشون هستند  !
........................................................................................................
به سلامتی مادرانی که فرزنشون در بند جمهوری اسلامی کشته شدند ولی هیچ نگفتند و سکوت کردند  . . .
.......................................................................................................
به سلامتي مادر واسه اينكه ديوارش از همه كوتاهتره! به سلامتي مادر بخاطر اينكه هيچوقت نگفت من هميشه گفت بچه هام... به سلامتي مادر بخاطر اينكه هميشه از غمهامون شنيد اما هيچوقت از غمهاش نگفت
به سلامتي مادر بخاطر اينكه از سلامتيش براي سلامتي بچه هاش هميشه گذشته
به سلامتي مادر بخاطر زندگي كه همراه با شادي و اميد و مهربوني بهمون ميده
به سلامتي مادرچون هيچوقت خستگيشو به رخمون نميكشه و ازش گلايه اي نميكنه
به سلامتي مادر چون اگه خورشيد نباشه ميشه گذرون كرد اما بدون حضور مادر زندگي يه لحظه هم معني نداره...
..........................................................................................................
از مرگ نمی ترسم
من فقط نگرانم
که در شلوغی آن دنیا
مادرم را پیدا نکنم ...
<مادر شاهکار طبیعت است.>
 ...
..............................................................................................
آدما تا وقتی کوچیکن دوست دارن برای مادرشون هدیه بخرن اما پول ندارن . . .
وقتی بزرگتر میشن ، پول دارن اما وقت ندارن . . .
وقتی هم که پیر میشن ، پول دارن وقت هم دارن اما . . . مادر ندارن . . .
به سلامتی همه مادرای دنیا
..............................................................................................
روسری ات را بردار تا ببینم بر شب موهایت

چند زمستان برف نشسته است،

تا من به بهار رسیده ام
...

 

پیری انقلاب اسلامی

 

1-غیریت‌سازی افراطی. انقلاب اسلامی ایران در برداشتن موانع قوی بوده
است، اما در ایجاد عقبه ضعیف. انقلاب‌ها اما تنها با نابودی دشمنان بد
کامیاب نمی شوند، بلکه با ایجاد دوستان خوب کامیاب می شوند. جمهوری
اسلامی با چالش‌های داخلی، جنگ و چالش‌های بین‌المللی تاحدودی موفق بوده
است، اما در ایجاد یک عقبه‌ی انسانی و اجتماعی کارنامه چندان درستی
ندارد. انقلاب اسلامی به شدت غیریت‌ساز بوده است و با این غیرت‌سازی
افراطی، عقبه انسانی خود را به شدت آسب رسانده است. انقلاب‌ها مانند درخت
تکامل می‌کنند، ریشه‌هایش در ژرفای خاک فرو می‌رود و برگ و بار و سایه و
ثمرش زمین را فرا می‌گیرد. انقلاب اسلامی ایران اما، مانند ماشین حرکت
کرده است. رو به پیش رفته است اما در پشت سر خود چیزی باقی نگذاشته است.
آیت الله خمینی جمهوری اسلامی خود را «شجره‌ی طیبه» خوانده بود. اگر این
سخن درست باشد درشجره‌ی طیبه جمهوری اسلامی، هیچ شاخه به تنه و هیچ تنه
به ریشه وصل نیست. افردای که در طی سی و سه سال گذشته در جمهوری اسلامی
مصدر اداره وامور بوده‌اند، هیچ کدام حکم تنه و ساقه درخت را نداشته‌اند.
بلکه حکم پمب بنزین‌های کنار جاده را داشته اند که چندی به ماشین جمهوری
اسلامی سوخت رسانده است، انگاه خود همان‌جا مانده است و ماشین جمهوری
اسلامی فرسنگ‌ها راه از آن‌ها دور شده است. فی المثل اولین نخست وزیر
جمهوری اسلامی هم‌دست امپریالسیم خوانده شد و سال‌ها در انزوا زندگی کرد
و مرد؛ اولین رئیس جمهور جمهوری اسلامی فرار را بر قرار ترجیح داد؛ نخست
وزیر دوران جنگ هشت ساله اکنون مجازات بدون محاکمه شده و در حبس خانگی به
سر می‌برد؛ رئیس جمهور دوران اصلاحات به کم‌تر از آلت دست آمریکا و
جاسوسی سی آی ای متهم نیست. اگر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی بعد ازترک
مسند ریاست جمهوری به "غیر" ، "بیگانه" و «نامحرم» جمهوری اسلامی بدل شد،
اکنون ضرباهنگ روند غیریت‌سازی شتاب بیش‌تری گرفته است و احمدی‌نژاد هنوز
این مسند را ترک نکرده به انحراف از خط اصیل ولایت متهم است و رئیس دفترش
رهبر جریان انحرافی لقب گرفته است. تنها محمد علی رجایی با کشته شدن، نام
نیک خود را برای جمهوری اسلامی حفظ کرد. اصلا در جمهوری اسلامی دولت‌مران
یا باید کشته شوند وخوش‌نام و معزز باقی بمانند یا زنده بمانند و در
جرگه‌ی خاینان و مخالفان در آیند. زنده ماندن و خوش نامی در این جمهوری
تقریبا محال شده است. جز اقربا و «آل عبای ولایت» دیگر در این جمهوری
کشته‌ی بد و زنده‌ی خوب کم تر می توان سراغ یافت.
2- جابه‌جایی اصول انقلاب و اصول قدرت. انقلاب‌ها به اصول خود زنده است.
اما الزاما اصول انقلاب، اصول کسانی که در انقلاب به قدرت می‌رسند نیست.
اصول انقلاب همان شعارهایی هستند که انقلابیون در مورد آن‌ها وفاق و
اجماع دارند. در فرانسه سرهای دانتون و روبسپیر به زیر گیوتین رفت اما
«آزادی»، «برابری» و «برادری»(سه شعار اصلی انقلاب فرانسه) حفظ شد. شعار
انقلاب اسلامی ایران «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بود. درسی سال
گذشته این شعارها ضعیف و بی‌رمق شده‌اند. «استقلال» به مخالفت با غرب
تقلیل یافته است.«آزادی» به اباحت و بی‌بند و باری و لیبرال‌منشی تأویل
برده شده و به مثابه‌ی یک ضد ارزش آشکارا محکوم می‌شود. «جمهوری» یعنی
حاکمیت عامه‌ی مردم، سر از ولایت مطلقه فقیه در آورد و «اسلام» به روایت
آن‌چنان خشن و سخت‌گیرانه‌ی فقهی و قشری فروکاسته شد که نه از عقل بهره
داشت و نه با منطق میانه؛ نه بویی از استدلال برده بود و نه رویی به
گفت‌وگو نشان می‌داد؛ نه از مهر و مدارا در آن خبری بود و نه از انصاف و
مروت اثری. بدین ترتیب اصول انقلاب کم‌خون و بی‌رونق و رمق گردید و به
پیری زود رس دچار شد. به موازات این کم خونی اصول انقلاب، اصول قدرت به
تدریج رشد کرد وابزا‌رها و تکنیک‌های کنترول با دستان جمهوری اسلامی روز
به روز بیش‌تری اخت شد. ولایت فقیه، مطلقه شد؛ نظارت قانونی، استصوابی
شد؛ سانسور امان مطبوعات را برید؛ تفتیش عقاید موجی از اخراج اساتید را
از دانشگاه‌ها به دنبال آورد؛ نظریه پردازان حکومتی درمدحت قدرت و ولایت
و مذمت مدارا و مروت تا توانستند نظریه پردازی و تئوری بافی کردند. بدین
ترتیب ایمان کیمیا شد؛ معرفت عنقاء مغرب گشت؛ اخلاص و مروت کبریت احمر
گردید؛ تملق و ریا ارزان شد؛ بازار شید و زرق رونق گرفت و دکان تزویر
وریا پر مشتری شد؛ زهد ریایی جای تقوی را تنگ کرد و جوفروشی و گندم‌نمایی
سکه‌ی رایج زمان شد. تاریخ سه دهه جمهوری اسلامی به جای آن‌که تاریخ بسط
اصول انقلاب باشد، تاریخ کشف تکنیک‌های کنترول و ابزارهای سلطه و حذف هر
گونه مخالف احتمالی است. جمهوری اسلامی در آغاز با مجاهدین خلق در افتاد،
اندکی بعد بساط آبت الله شریعتمداری را برچید؛ سپس به جدال لیبرال‌ها
رفت: نخست وزیر را به گوشه راند و رئیس جمهور را فراری داد؛ در دهه‌ی شصت
جناح چپ اسلامی را حذف کرد؛ در دهه هشتاد جنبش اصلاحات را با اردنگی از
صحنه بیرون کرد و اینک از بطن اصول گرایان نیز جریان انحرافی ظهور کرده
است. حذف و اضافه روحانیت نیز از ابتکارات جمهوری اسلامی است. جمهوری
اسلامی بود که مصباح و جنتی را بر کشید و شریعتمداری و منتظری را
فروکوفت. اصلا این جمهوری اسلامی بود که دین را به یگانه عامل ترقی
اجتماعی بدل کرد و بنا بر این کامیاب ترین دولت تاریخ برای دنیوی‌کردن
دین است. و این همه نه حاصل بسط شعارها و اصول انقلاب که حاصل کشف
ابزارهای کنترل کننده و لازمه‌ی حفظ قدرت بود. و این بد ترین علامت افول
و پیری است.
3- تبدیل شدن فرهنگ به نوحه. یکی از استادان دانشگاه در ایران به نام
دکتر نصر الله حکمت، در دروان دولت محمود احمدی نژاد، کتابی نوشته است
بنام «زندگی و اندیشه حکیم ابو نصر فارابی». از جمله در آن گفته است که
وقتی که فارابی بغداد را به قصد حلب در شام یا مصر ترک کرد، شبی مخفیانه
بر سر مزار امام حسین در کربلا رفته، روضه خواند آن هم روضه‌ی جان سوز
وداع را و آن گاه شهر را ترک کرد. در مورد فارابی افسانه‌های بسیار ساخته
شده است از جمله اینکه او هفتاد زبان می‌دانسته است و در موسیقی چنان
مهارت داشته است که در آنی آدمی را هم می‌گریانده و هم می‌خندانده است و
آن‌گاه با آهنگی همگان را به آغوش خواب می‌سپرده و خود می‌رفته و هیچ کس
نمی‌دانسته است که به کجا؟ اما تا زمانی‌که فرهنگ به روضه‌خوانی تقلیل
نیافته بود، چنین دروغ مبتذل و ابلهانه در ذهن هیچ ابلهی هم نگذشته بود.
فارابی یونانی مآب‌ترین فیلسوف دینای اسلام است و از منظر متفکرا ن بعدی
اسلامی اگر نه به چشم بی‌دینی همواره به چشم بددینی دیده شده است و از
جمله امام محمد غزالی او را تکفیر کرد ه است. او در مورد بقای روح آدمی
نظری دارد که با مبنای اهل شریعت ساز و گار نیست. اگر در جمهوری اسلامی
نوحه به عنوان شاخص اصلی فرهنگ تبدیل نشده بود، آیا امکان داشت که یک
استاد دانشگاه که لقب «دکتر» را نیز در کنار نام خود بخیه می‌زند، از
مردی به قواره‌ی فارابی یک روضه وداع خوان بسازد؟ یکی از اتفاقاتی که در
جمهوری اسلامی افتاده است، تبدیل‌شدن فرهنگ به نوحه است که نه تنها علامت
پیری و ناتوانی که بدترین نشانه بیماری نیز است. امروز سرنوشت کهن‌سال
ترین فرهنگ آسیایی به دست مشتی نوحه‌خوان و معرکه‌گیر افتاده است. به
کارگزاران فرهنگی ایران در پیش و پس از انقلاب نظری بیاندازید: حسین
خدیوجم که کیمیای سعادت امام غزالی راهنگام مأموریت خود به عنوان رایزن
فرهنگی ایران در کابل تصحیح کرد. بدیع الزمان فروزان‌فر، سید حسین نصر،
مهدی محقق، کامگار پارسی، محمود شهابی، فاضل تونی، سید کاظم عصار و محمد
علی فروغی که هرکدام یلی است د ر حوزه‌های کاری خویش و خدمات ماندگاری به
فرهنگ وزبان پارسی کرده اند. اما هرچه که از زمان انقلاب به دوران کنونی
نزدیک و نزدیک‌تر می شویم لمپنیزم فرهنگی جای کوشش‌های واقعی فرهنگی را
می گیرد. تا جای که شیخ عباسعلی زنجانی رئیس دانشگاه تهران شد و
مافنگ‌ترین طلبه‌هایی که حوصله درس و طاقت خواندن را ندارند و بالاترین
هنر شان نوحه‌خوانی و روضه خوانی است، از طریق بند و بست‌های مافیایی و
استخباراتی رایزن و کارگزار فرهنگی جمهوری اسلامی در خارج از کشور
می‌شوند.
خلاصه حیف شد. یکی از پر شورترین خیزش‌های مردمی در خاورمیانه آهسته
آهسته می‌رود که فرجام مأیوس کننده به خود بگیرد. اکنون دیگر هیچ کس به
جمهوری اسلامی به چشم غبطه و حسرت نگاه نمی‌کند، بلکه نگاهی هم اگر هست
نگاه ترحم و عبرت است. انقلاب اسلامی بی پشتوانه وبی‌تاریخ شده است. با
غیریت سازی‌های شدید عقبه‌ی فکری و تجربی خود را از دست داده است؛ ابزار
های کنترول و تداوم سلطه را جاگزین اصول انقلاب کرده است وبا تقلیل دادن
فرهنگ به روضه‌خوانی و فال‌گیری، جامعه را به هبوط معنوی و اخلاقی مبتلا
کرده است. این‌ها همه علامت زوال و انحطاط زودرس و پیری و فرسودگی است.
راستی که این انقلاب چه زود پیر شد.

از بین رفتن انقلاب اسلامی...

 دیگر هیچ کس به جمهوری اسلامی به چشم غبطه و حسرت نگاه نمی‌کند، نگاهی هم اگر هست نگاه ترحم و عبرت است. انقلاب اسلامی بی پشتوانه وبی‌تاریخ شده است
از انقلاب اسلامی به رهبری آیت‌الله خمینی در ایران، درست، سی و سه ‌سالمی‌گذرد. عدد سی و سه مانند عدد هفت و ده و دوازده معنای رمزی و سمبلیک
دارد. سی و سه رمز جوانی و اقتدار است. در کتاب مقدس آمده است که مسیح در
سی وسه سالگی به صلیب کشیده شد. و دربهشت مردان همیشه سی وسه ساله‌اند،
یعنی در اوج توانایی و نیرومندی. اما انقلاب اسلامی ایران درست درسن و
سالی که باید اوج اقتدار و جوانی‌اش باشد، پیر و فرتوت شده است. این پیری
به‌یقین دلایلی دارد. دراین‌جا می‌کوشیم که مروری داشته باشیم بر دلایل
این پیری زودرس. پیش از آن اما باید دید که چرا این انقلاب را پیر
می‌خوانیم؟
ایران در میان کشوهای منطقه دارای بهترین نیروی انسانی است؛ امکانات و
منابع طبیعی آن نیز جزوی بهترین‌ها در دنیا است و در کنار این دو موهبت
از موقعیت ژئوپولتیک استثنایی نیز برخوردار می‌باشد. کشوری کهن‌سال و
بافرهنگ است و مردمان مستعد و فرهنگ‌پذیر دارد. با این‌حال اینک ایران
غرق در فساد مالی است و در کنار یمن و الجزایر پایین‌ترین ربته را از حیث
شفافیت مالی در خاورمیانه و شمال آفریقا دارد. اوضاع اقتصادی‌اش آشفته و
نابسامان است ویک دولت رانتی و مصرفی، با قبضه‌کردن هشتاد درصد امکانات
جامعه، توان هر گونه تحرک و طبعا نشاط و پویایی را از جامعه گرفته است.
کم نیستند مقامات ارشدی که اینک در جمهوری اسلامی از مبارزه با فرهنگ
سرمایه‌داری و لیبرال‌دموکراسی غرب سخن می‌گویند. این بدان معنا است که
انقلاب اسلامی بیش‌تر حالت دفاعی دارد تا تهاجمی. جمهوری اسلامی با شعار
«صادرکردن انقلاب» آغا زکرد اما زود به «وارد کردن اصلاحات» رسید و اینک
اصلا معلوم نیست که جمهوی اسلامی چه متاعی برای عرضه به بازار سیاست
منطقه دارد و چه چیز را باید از دیگران بگیرد. انقلاب اسلامی در مرزهای
ایران محدود مانده و نظام سیاسی برآمده از دل آن هیچ جذابیتی برای
گروه‌های تحول طلب در جهان اسلام ندارد. در دو سال گذشته تمام بوق وکرنای
جمهوری اسلامی به کار گرفته شد تا القأ کند که جنبش بهارعربی بر الگوی
انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 استواراست، اما بیم وهراس از تکرار این
تجربه در درون ایران همچنان سران حکومت را نگران کرده است.

داستان ایران


یک مشت گدای عرب از راه رسیدند
در میهن پر رونق ما خانه گزیدند
با روضه و با روزه در این باغ پر از گل
چون گاو دویدند و چریدند و خزیدند
با چوب و چماق وقمه و دشنه و چاقو
سر ها بشکستند و شکمها بدریدند
گفتند که این منطق اسلام عزیز است
اینان که سیه کار تر از شمر و یزیدند
بستند ز نفرت در دانشکده ها را
استاد و مبارز همه در بند کشیدند
آنگاه به صحن چمن دانش و فرهنگ
هر جمعه چنان گلهء بزغاله چریدند
با چرک و شپش لشگر جرار گدایان
از سامره و کوفه و بیروت رسیدند
روزیکه جوانان وطن در صف پیکار
لبخند زنان ذائقه مرگ چشیدند
امروز سرافراشته درعین وقاحت
این مرده خوران مدعی خون شهیدند
اینک همه با غارت این مردم بدبخت
گویی شرف گمشده را باز خریدند
با زور و ریا کاری و دزدی و تقلب
بر قامت دین جامهء تزویر بریدند
موسیقی شان شیون مرگ است و گدایی
این کوردلان دشمن شادی و امیدند
کوته نظران قاصد دوران توحش
بر سقف جهان تار خرافات تنیدند
جز مفت خوری مرده خوری نوحه سرایی
مردم هنر دیگری از شیخ ندیدند
اکنون که سفیهان همه در مسند جاهند
اکنون که فقیهان همه چرمنگ و پلیدند
در میهن ما منطق اسلام چماق است
دزدان همگی پیرو این دین مبین اند.

۱۳۹۲ اردیبهشت ۸, یکشنبه

5

پس از اتفاقات تلخ سال 57 که نسل سیاه آن دوره برای ایران عزیزتر از جانمان رقم زد، بزرگترین و مهمترین قربانیان شورش 57 همانا نسل های دوم و سوم شورش (انقلاب) بودند.
نسل هایی که در همین انقلاب اسلامی (بخوانید شورش) بدنیا آمدن و رشد کردن و تحصیل نمودن و هر روز با تمام وجودشان سرنوشتی که نسل پر از اشتباه 57 برای نسل جوان امروز رقم زد را لمس می کنند.
هدف از در دست گرفتن قلم و نوشتن این برگه، آه و ناله و نفرین به نسل 57 نیست، اگر چه شورشیان 57 سزاوار سخترین سر زنش ها هستند، اما آرمان نویسنده بابت بازار قبضه شده اپوزسیون توسط همان نسل بی خرد می باشد، که 34 سال است بابت تفکرات پوسیده و مذهبی خویش (در این مقوله جریانهای چپ نیز شامل می باشند زیرا آنان بیشتر خود اسلامگراها به دین اسلام یاری رساندند.) دو دستی بدنه اصلی اپوزسیون را چسبیدند و یک سرقفلی نیز به نام خویش نصب کردند، که در سلسله نوشتاری به نام انقلابیون و اپوزسیون کاذب در ارتباط با این نسل به اندازه بسنده سخن گفتم.
سلسله نوشتار تازه من تلاش دارد، تا اپوزسیون حقیقی را که همانا جوانان 20 الی 40 سال می باشند را از شورشیان 57 تمیز دهد.
آری روی سخنم با نسل خویش است، نسلی که در آتش اهریمنی نسل 57 سوخت و حال قصد دارد با آتش اهورایی که در درون وجودش موج می زند، خرابیهای نسل 57 را بازسازی و ایران را دوباره بسازد.
نسل من که قربانی فاجعه 57 شده است، بایستی به خاطر بسپارد، احترام و بها دادن به هر ناکسی خیانت به ایران عزیزمان می باشد.
شورشیان 57 حتا خود را موظف به یک پوزش خواهی نکردند، آنان در برابر نسل من ابراز پشیمانی ننمودند، پس انتظار چه احترامی از سوی نسل من را دارند، آری نسل من رفتار این آقایان را به خوبی بخاطر خواهد سپرد.
براستی اگر روزی در کتاب گینس در ارتباط با بی حیایی و خیانت بخواهند رکودی ثبت کنند، مطمئنن آن رکود از آن نسل تاریک 57 می باشد.
به هر صورت نسل امروز باید آگاه باشد و بداند، تنها امید نجات وطن همبستگی بین نسل ماست، زیرا نسل من دیگر دغدغه موازین اسلام ناب محمدی را ندارد، زیرا نسل من دیگر برای استالین و لنین و شوروی سر و دست نمی شکند، زیرا نسل من به خوبی تاریخ کشورش را می داند و از خدمات شاهان ایرانساز پهلوی آگاه است.

ام اس و حجاب

داده های محققان ایرانی در سال های اخیر نشان داده بود که آمار ام اس (مالتیپل اسکلوروسیس) در فاصله سال های ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۴ در تهران هفت برابر شده و در اصفهان هم در فاصله ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۸ سه برابر.
ام اس یک بیماری سیستم عصبی و عضلات است که در مواردی با فلج تدریجی و در نهایت مرگ همراه است. این بیماری بیشتر در زنان شایع است.
اکنون جولیا پاکپور و سریرام راماگوپالان دو محقق علوم ژنتیکی در دانشگاه آکسفورد بریتانیا می گویند که شاید پوشش اجباری زنان پس از انقلاب ایران عامل این وضع باشد.
توجیه این نظریه این است که رابطه ای مشخص میان کمبود ویتامین دی و بیماری ام اس وجود دارد. مهم ترین راه تولید ویتامین دی در بدن قرار گرفتن پوست در معرض آفتاب است.
مطالعات قبلی در سال ۲۰۱۱ در ایران نشان داده بود که در میان جمعیت این کشور کمبود ویتامین دی وجود دارد.

۱۳۹۲ اردیبهشت ۴, چهارشنبه

ناکارآمدی و فساد دولت محمود احمدی نژاد

این روزها که به پایان کار دولت محمود احمدی نژاد رسیده ایم بازار انتقاد و سرزنش ها نیز پر رونق شده است. احمدی نژاد به تکرار دولت خود را “پاک ترین” دولت تاریخ ایران و مورد حمایت امام غائب شیعیان معرفی کرد. او و دولت تحت کنترل او اما امروزه به هر نوع اختلاس، ناکارآمدی و فسادی متهم می شوند. از کلاهبرداری های چندهزار میلیاردی تا زمین گیر کردن اقتصاد یکی از بزرگترین کشورهای جهان.
چندی پیش محسن رضایی از چهره های شاخص جمهوری اسلامی از “بد هزینه کردن ۷۰۰ میلیارد دلار” ثروت ایران توسط دولت احمدی نژاد سخن گفته بود. رضایی همان کسی است که چهار سال پیش و در استانه انتخابات ریاست جمهوری گفته بود ادامه برنامه های احمدی نژاد آستانه کشور به پرتگاه است.
رئیس جمهور ایران در طی هشت سالی که قدرت را در دست داشت سه بار از استانهای ایران دیدار کرد، او اکنون تصمیم دارد در کمتر از ۶۰ روزی که به عمر دولتش باقی است، به ۳۱ استان ایران دوباره سفر کند. شاید برای برخی این پرسش مطرح شود که چرا رئیس جمهوری که در آستانه تحویل کلید دفتر خود به رئیس جمهور بعدی است باید در روزهایی که اوج تراکم رقابتهای انتخاباتی است تصمیم به بازدید از همه استانهای ایران داشته باشد؟
راز این سفرهای تازه اما احتمالا به تلاش های محمود احمدی نژاد برای به ریاست جمهوری رساندن معاون جنجالی اش اسفندیار رحیم مشایی برمی گردد. موضوعی که رسانه های تهران به آن لقب ” تکرارمدل پوتین – مدودف” را داده اند. احمدی نژاد در واقع می خواهد همچنان در صحنه سیاست ایران حضور قدرتمندی داشته باشد. او می داند که رسانه های بزرگ کشور خصوصا رادیو و تلویزیون حکومتی ناچار به پخش سفرها و سخنرانی های او در استانهای مختلف خواهند بود. این بهترین فرصتی است که رئیس جمهور و معاون وی می توانند از آن بهره گیرند. احمدی نژاد باز می تواند در شهرهای کوچک و دورافتاده ایران وعده های بزرگ و چشم گیر به مردم بدهد و رای آنها را به نفع خود بخرد. وعده هایی که به گفته جواد جهانگیرزاده عضو هیئت رئیسه مجلس ایران، نیاز به طی شدن عمر ۸ تا ۹ دولت برای عملی کردن آنهاست.
به این ترتیب احمدی نژاد وعده های بسیار بزرگ و جذاب برای آینده می دهد و رای مردم را برای امروز خود می خرد. یکی از بزرگترین و آخرین وعده های او ایجاد اشتغال برای بیش از دو میلیون ایرانی بیکار در ظرف سال ۱۳۹۲ است. او در تلویزیون ایران گفت که علی رغم همه مشکلات از جمله تحریم های کمرشکن کشورهای غربی، دولت او قادر به ایجاد بیش از دو میلیون شغل است.
چند هفته پس از این وعده بود که تلویزیون دولتی ایران در برنامه ای غیر منتظره از یکی از مهمترین چهره های اقتصادی ایران دعوت کرد. مسعود نیلی، اقتصاددان برجسته ایرانی، با خود آمارها و جدولی آورد که نشان می داد دولت پیش از محمود احمدی نژاد نزدیک به هفتصدهزار شغل ایجاد کرده است در حالی که “ثروتمندترین” دولت معاصر ایران به هدایت محمود احمدی نژاد تنها ۱۴ هزار شغل ایجاد کرده است.
آماری که از تلویزیون دولتی ایران افشا شد در واقع شوکی بزرگ برای دولتی بود که علی رغم در اختیار داشتن ثروتی بسیار هنگفت و فرصتی هشت ساله ضعیف ترین عملکرد را داشته است.
در این “ضعف” اما مقصر تنها دولت احمدی نژاد نست. در طی تمام این هشت سال رهبری ایران و رسانه دولتی ایران به همراه گروههای محافظه کار سعی در حمایت و بزرگنمایی احمدی نژاد و کوبیدن مخالفان او و اصلاح طلبان را داشتند. این روزها که محمود احمدی نژاد بر سر انتخابات آتی ریاست جمهوری ایران و تلاش برای به کرسی قدرت رساندن معاونش با آیت الله خامنه ای دچار مشکل شده است، آرام آرام خبرها و گزارش هایی منتشر می شود که نشان می دهد چگونه هزاران میلیارد تومان از ثروت ایرانی ها در جاهایی سرمایه گذاری شد که نه تنها کمکی به آنها نمی کند که بعضا حیات آنها را نیز در خطر قرار داده است.

۱۳۹۲ فروردین ۲۶, دوشنبه

درد دل

همه شب نماز خواندن،همه روز روزه گرفتـن هـمـه سالــه از پـی حـج، سفــر حجـاز کـردن زمدینــه تا بـه کعبــه، سـر و پـا بـرهنــه رفتـن دو لـب از بـرای لبیکــ بـه گفتــه بـاز کـردن شب جمعـه هـا نخفتـن ، به خــدای راز گفتـن ز وجــود بـی نیــازش، طلـب نیـــاز کــردن به مساجـد و معابـد، همه اعتکاف کردن ز ملاهـی و مناهی، همـه احتـراز کردن به خدا قسم که کس را، ثمر آنقدر نبخشدکه به روی مستمندی ، در بسته باز کردن…
***********************
خط فقر دقیقا همین جاست.
فاصله ای هم با ما ندارد. درست زیر پای ماست.
خط فقر، خطی فرضی است ما بین بتن یک پل
زیر آن خوابیدن و از آن عبور کردنجمعی ناگهان از بالای آن میروند و جمعی زیر آن از چشم ها پنهان می مانند و شاید اصلا به حساب هم نیایند
******************
تو سرو سبزی و سرت تا ابد بالاست نه موریانه و آتش حریف ریشه ی ماست اگرچه زخم تبر نقش قامت ماست خود این نشانه ی آزادگی و عزت ماست
******************
گوسفندان را چوپانشان دارد می درد، به نام تو…! آرام بخواب….!گرگ برای خودش شرافتی دارد
حالا که انسان دردنده شده است….!
******************
آنها فقط از «فهمیدن» تو می‌ترسند.از «تن» تو- هر چقدر هم که قوی باشد- ترسی ندارند.از گاو که گنده‌تر نمی‌شوی، میدوشندت!از خر که قوی‌تر نمی‌شوی، بارت می‌کنند!از اسب که دونده‌تر نمی‌شوی، سوارت می‌شوند!،اما آنها فقط از «فهمیدن» تو می‌ترسند
******************

شگفتا !

رد پای دزد دهکده ی ما بر روی برف

چقدر شبیه چکمه های کدخداست

به پشتیبانی از جوانانی که به خاطر آزادی همه ما جنگیدند و به یاد دوستانم در سال 1388


کشتار جمعی در زندان وکیل آباد

بر اساس آخرین گزارش سالانه حقوق بشر ایران، آمار اعدام های اعلام شده در سال ۲۰۱۲جزو بالاترین آمار اعدام سالانه در ۱۵ سال گذشته می‌‌باشد.
ایران بعد از چین دومین کشور در جهان است که بیشترین اعدام را انجام می دهد. چین، ایران، عراق، عربستان سعودی، ایالات متحده امریکا و به تعقیب آنها یمن، کشورهایی هستند که بیشترین مجازات اعدام در آنجا اجرا می شود.
احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در گزارش خود در باره ایران می گوید که حین دو هفته بین ۳۰ تا ۸۰ تن اعدام شده اند. به گفته او از آغاز سال ۲۰۱۲ به این سو، حتی بیشتر از ۳۰۰ مورد اعدام در ایران وجود داشته است.
اعدام نوعی کیفر و مجازات و یکی از موارد پیش بینی شده در قانون برخی کشورهاست که در آن بر اساس حکم دادگاه -عمومی، جنایی، نظامی و غیره- زندگی یک انسان سلب می‌شود. درگذشته اعدام در کشورهای بسیاری از جهان انجام می‌شد. اما امروزه تعداد زیادی از کشورها بدلیل فشارهای افکار همگانی و سازمان‌های مدافع حقوق بشر این روش مجازات را برچیده‌اند و یا کمتر آن را به اجرا در می‌آورند. بعضی کشورهای جهان از راه برگزاری همه‌پرسی، اعدام را از قوانین قضایی خود برداشته‌اند. با وجود این، هنوز در بسیاری کشورها از جمله ایران حکم اعدام اجرا می شود و طی سالهای اخیر افزایش هشدار دهنده داشته است.
به گفته کمیسیون حقوق بشر مجازات اعدام از نظر حقوق بین الملل محدود به بدترین جنایات می باشد. در همین زمینه، سازمان عفو بین الملل بدون در نظرداشت چگونگی جرم، به صورت کل مخالف استفاده از مجازات اعدام است.
بیش از ۵۰ درصد اعدام های لحاظ شده در گزارش سالانه حقوق بشر ایران بر اساس اطلاعات منتشر شده در وب سایت دادگستری، شبکه ملی رادیو و تلوزیون ایران، خبرگزاری های رسمی یا دولتی و روزنامه ها بوده اند. ۴۹ درصد موارد اعدام این گزارش بر مبنای اطلاعات به دست آمده از سایر نهادهای غیر دولتی حقوق بشر و منابع داخلی سازمان حقوق بشر ایران است که اعم از شاهدان عینی، افراد خانواده، وکلا و منابع درون زندان می باشند.

کشتار جمعی در زندان وکیل آباد

با وجود این، گزارش سالانه ۲۰۱۲سازمان حقوق بشر ایران، کلیه موارد مجازاتهای اعدام در ایران را در بر نمی گیرد، زیرا به دلیل عدم شفافیت دستگاه قضایی احتمال می رود تعداد زیادی اعدام مخفیانه وجود داشته باشد.
سازمان حقوق بشر ایران در سال ۲۰۱۲ گزارش های بسیاری نیز مبنی بر اعدام های مخفی در ایران دریافت کرده است. در گزارش سالانه ۲۰۱۲سازمان حقوق بشر ایران قادر به تائید اعدام های مخفیانه در ۱۵ زندان مختلف ایران شده است. اکثرموارد اعدام های مخفیانه گزارش شده مربوط به زندان های استان تهران و کرج: قزل حصار، رجایی شهر و اوین و زندان وکیل آباد مشهد می باشند.
در سال ۲۰۱۲، مراجع ایران فقط هویت ۲۳% اعدامیان محکوم به جرائم مواد مخدر را فاش کرده اند و ۷۷ % باقی هویت شان مشخص نیست. زندان ارومیه(آذربایجان غربی) بالاترین آمار اعدام های گزارش نشده را بعد از تهران/کرج و زندان وکیل آباد داراست. فقط ۸۵ مورد از ۳۲۵ مورد اعدام مخفی زندان وکیل آباد در سال ۲۰۱۲ ذکر شده است. اعدام های مخفی زندان وکیل آباد، بعد از یک وقفه چندماهه به علت واکنش های بین المللی، دوباره از اکتبر ۲۰۱۲ آغاز شده و هر هفته در روزهای چهارشنبه و یکشنبه ادامه پیدا کرده است.
ازدحام در زندان ها می تواند یکی از دلائل اعدام های دسته جمعی باشد که مقامات ایران برای مشکل ازدحام و جمعیت زندانیان به آن متوسل شده اند. به گزارش های رسمی،۲۵۰۰۰۰زندانی در زندان های ایران وجود دارند که ۴۳% آنها به جرائم مربوط به مواد مخدر محکوم هستند.
از جمله می توان به آمار زندانیان سال ۲۰۱۱ زندان وکیل آباد که ۱۳۰۰۰نفر بوده است اشاره کرد. این در حالی است که این زندان فقط ظرفیت اسکان ۳۰۰۰نفر زندانی را دارد. بر اساس منابع سازمان حقوق بشر ایران در حال حاضر قریب به ۲۰۰۰۰ هزار زندانی در زندان وکیل آباد به سر می برند. به گفته شاهدان عینی، زندانیان مجبور هستند که روی پله ها و در راه رو ها بخوابند.
 

اعدام در ملاء عام برای ایجاد رعب در جامعه

اما در کنار اعدامهای گسترده مخفیانه در زندان ها، تعدادی از اعدام ها با حضور مردم صورت می گیرد. در بسیاری از اماکن، اعلامیه و پوسترهای زمان اعدام اعلام و توزیع می شود. بعد از اعدام نیز، عکس های زندانیان به دار آویخته شده توسط رسانه ها و روزنامه ها چاپ و نشر می شود.
بعد از اعتراضات سال ۲۰۰۹، تعداد اعدام ها خصوصا اعدام های ملاعام به صورت چشمگیری افزایش یافت. اعدام های در ملا عامِ سال ۲۰۱۲ شش برابر اعدام های ملا عام سال ۲۰۰۹ بوده است روندی که در سال جاری هم ادامه دارد، فقط در ژانویه و فوریه سال ۲۰۱۳ بیست نفر در ملا عام به دار آویخته شده اند.
سازمان حقوق بشر ایران بارها از سازمان ملل خواسته است که ممنوعیتی برای اعدام های در ملاعام و مجازات های قرون وسطایی نظیر شلاق و قطع عضو اعمال کنند.
روانشناسان به آثار مخرب اعدام‌ها در ملاءعام و تاثیر منفی‌ و ترویج عمومی خشونت که نمایش این صحنه‌ها می‌تواند در افراد و به‌ویژه کودکان و نوجوانان داشته باشد، اشاره کرده‌ اند.
با این حال مقامات قضایی ادعا می کنند که اراده دستگاه قضایی بر کاهش تعداد و آمار مربوط به اعدام در ملاءعام است.
ناظران افزایش رو افزون شمار اعدام شدگان در ملاء عام را تلاش حاکمیت بر ایجاد فضای ارعاب و ترس در میان مردم و گروه های سیاسی در جامعه می دانند. اشاعه ترس در جامعه به عنوان یکی از اصلی ترین تدابیرسرکوب اعتراضات ضد حکومتی است و مجازات اعدام نیز یکی از مهم ترین ابزارهای رسیدن به هدف فوق محسوب می شود.

انتخابات ٩٢ و نامزدى علی فلاحیان کسی که پشت پرده بسیاری از قتل های زنجیره ای در ایران بود

علی فلاحیان کسی که پشت پرده بسیاری از قتل های زنجیره ای در ایران و همچنین یکی از صادر کننده های حکم اعدام بسیاری در دهه ۶۰ بوده است برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری اعلام کاندیداتوری کرد. فلاحیان که خود یکی از افراد امنیتی بوده است و مدتی در نهاد اطلاعات فعالیت می کرده و همچنین باید توجه داشت که در لیست تحریم های اتحادیه اروپا نیز قرار دارد، باید دید می تواند انتظاراتی که بیت خامنه ای و سپاه دارد را برآورده کند و حمایت های آنها را جلب کند.

فلاحیان کیست

علی فلاحیان دانش آموخته مدرسه علمیه حقانی در حد خارج فقه و اصول، سپس به دلیل روابطی که با اعضا حزب جمهوری اسلامی داشت به سمت حاکم شرع دادگاه انقلاب اسلامی در شهر های آبادان، باختران و خراسان در آمد و حکم های اعدام بسیاری را در دهه ۶۰ صادر کرد، وی همچنین قائم مقام وزارت اطلاعات در دو دوره وزارت اطلاعات ری شهری، رئیس دفتر بازرسی فرماندهی کل قوا، دادستان ویژه روحانیت، وزیر اطلاعات در دو دوره هاشمی رفسنجانی و عضو فعلی مجلس خبرگان رهبری از حوزه انتخابیه اصفهان است.
علی فلاحیان در اواخر مرداد سال ۱۳۶۸ به عنوان وزیر اطلاعات کابینه هاشمی رفسنجانی به جهت اخذ رای اعتماد به مجلس معرفی می‌شود ٬وی یکی از جنجالی‌ترین وزرای پیشنهادی هاشمی بود که طی روزهای پنجم تا هفتم شهریور بحث بر سر انتخاب وی بود.

ورود فلاحیان به وزارت اطلاعات

علی فلاحیان، بدون استثناء بخشی از پرونده های سیاه جمهوری اسلامی ایران است، فلاحیان پیش از آنکه پایش به وزارت اطلاعات برسد بیشتر در کنار دیگر فارغ‌التحصیلان مدرسه حقانی در مناصب قضائی دستی بر کانون آتش داشته است و مدتی هم در کمیته های انقلاب اسلامی دارای سمت فرماندهی بوده است اما عمده فعالیت‌های وی از زمانی است که به سمت قائم مقامی وزارت اطلاعات می‌رسد٬ ری شهری این چنین ورود وی را به وزارت اطلاعات توضیح می‌دهد:
خوب در کوران حوادث پیچیده ای بودیم و وزارت اطلاعات هم نهادی انقلابی و تازه تاسیس بود و خیلی‌ها هم موذیانه در مسیر این راه سنگ اندازی می‌کردند٬ ترورها٬ توطئه های داخلی و خارجی و جنایات زیادی هم بود٬ طبیعی بود که به وجود کسی احتیاج داشتیم که هم اقتدار لازم را داشته باشد و هم جسارت و هم توان کار اطلاعاتی که به نظر من بهترین فرد در آن زمان آقای فلاحیان بود که ایشان را برای پست قائم مقامی وزارت که در اصل ستون سازمان وزارت اطلاعات بود برگزیدیم.
این چنین بود که فلاحیان فردی که هم اقتدار دارد و هم جسارت و هم توان کار اطلاعاتی وارد وزارت اطلاعات می‌شود ٬وی در خلال سال‌های ۱۳۶۳ الی ۱۳۶۸ که قائم مقام و یا به قول آقای ری شهری ستون وزارت اطلاعات بوده است بی شک اقدامات عدیده ای را انجام داده است که به فقط به تعدادی از آن‌ها اشاره می‌شود.
راه اندازی بازداشتگاه امنیتی توحید برای بازداشت و شکنجه مخالفان جمهوری اسلامی و دگرباشان و دگر اندیشان
قتل های زنجیره ای که با طرح حذف مخالفان و آرام و فعال جمهوری اسلامی در داخل و خارج از کشور آغاز شد نام کسانی همچون اویسی و بختیار و رضا مظلومان در ابتدای این لیست بوده است.
رقم زدن قتل عام و نسل کشی سال های ۱۳۶۷ و ۱۳۶۸ در زندان سیاسی کشور
تلاش شبانه روزی برای حذف آیت الله منتظری از صحنه سیاسی کشور
تلاش و اهتمام برای برپائی دادگاه ویژه روحانیت
اعزام سعید امامی و کاظم لاهوتی به کشور فرانسه برای مذاکره با سران سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۶۹
در زمانی که فلاحیان ریاست وزارت اطلاعات را دوران هاشمی را عهده دار بود، عملیات های مختلفی انجام داد از بمب گذاری مشهد که یک بمب گذاری ساختگی بود و آن جریان را به مجاهدین خلق نسبت دادند و در این رابطه تعدادی را بازداشت کردند که در بین آنها دو دختر وابسته به سازمان مجاهدین خلق که مجبور شدند که اعتراف کنند و حتی قتل تعدادی مسیحی را بر عهده گرفتند و این در اثر فشارهای وزارت اطلاعات بود که ریاست آن را فلاحیان بر عهده داشت و پرونده دست تیم سعید امامی بود در آن زمان عده ای هم نیز معتقد بودند که این بمب گذاری کار گروه های سنی بود و دلیل آن را خراب کردن یکی از مسجدی ها سنی ها در زاهدان اما بعدها مشخص شد که این اتفاقات تمام پروژه ها یی بود [۱] که توسط وزارت وقت اطلاعات که ریاست آن را فلاحیان بر عهده داشته است.

فساد اخلاقی و قتل

فاطمه قائم‌مقامی در سال ۱۳۳۳ متولد شد. کار مهمانداری را در هواپیمایی ملی آغاز کرد. وی زیبایی خیره‌کننده و تحسین‌برانگیزی داش گفته می‌شود که مدیر عامل وقت و مدیر کل حراست هواپیمایی هما چون به کام نرسیدند با پرونده‌سازی و انگ مسائل اخلاقی چسباندن به وی او را از هواپیمایی ملی در سال ۷۱ اخراج نمودند اما وی بلافاصله با کمک یکی از خلبانان سابق هما به عنوان سرمهماندار وارد شرکت آسمان شد. به گفتهٔ روزنامه‌نگاران وی بدلیل پرونده‌ای که در هواپیمایی هما برایش ساخته بودند اخراج و سپس در هواپیمایی آسمان مشغول بکار می‌شود، گفته شده که او در ماه‌های آخر مضطرب و نگران به نظر می‌رسیده‌است.
او را که زنی شوهردار بود، یکی از فرمانبران علی فلاحیان بنام «سنجری» با شلیک گلوله از سلاح کمری مجهز به صداخفه‌کن در خیابان پاسداران بقتل رساند. جسد وی ۱۰ دی۱۳۷۶ در مقابل مجتمع تجاری گلستان در خیابان پاسداران تهران در حالیکه روی صندلی اتومبیل پراید خود به ضرب گلوله کشته شده بود، یافت شد. روزنامه‌های اصلاح‌طلب پس از قتل داریوش و پروانه فروهر در آذر ۱۳۷۷ و اعتراف وزارت اطلاعات به دست داشتن برخی از مدیران و کارکنانش در قتل آنان، به پی‌گیری قتل‌های گذشته پرداختند. در میان قربانیان نام دو چهره غیرسیاسی مطرح شد سیامک سنجری و فاطمه قائم مقامی.
اهالی محل به پلیس گفتند که: «قبل از توقف خودرو در محل حادثه متوجه شدیم راننده خودرو که همان قربانی بود چند بار طول خیابان را در جست وجوی فردی طی کرد ولی به جز راننده، فرد دیگری را داخل خودرو مشاهده نکرده‌اند. او که پنج ماه بعد از آغاز به کار دولت خاتمی درسال ۱۳۷۶ به قتل رسید، در حالی جنازه‌اش در اتومبیلش در خیابان پاسداران در مکانی نه‌چندان دور از یکی از مراکز وزارت اطلاعات و کوی مدیران آن وزارت‌خانه پیدا شد که گلوله‌ای به سرش خورده بود. بعضی محافل او را به قتل‌های زنجیره‌ای ربط می‌دهند و معتقد هستند که وی معشوقه فلاحیان بوده‌است که برای حفظ اسرار علی فلاحیان و سعید امامی دستور به قتل او داده‌اند. وی هنگام مرگ ۴۳ سال سن داشت.
فلاحیان علاوه بر تجاوز به وی در فعالیت‌های دیگر خود شامل فریب، قاچاق و… از وی سوء استفاده می‌کرد. فاطمه قائم مقامی به هنگام کشته شدنش در روزنامه‌های وقت یکی از افراد مرتبط با باندهای قاچاق معرفی گردید.
در جریان پی‌گیری‌های مطبوعاتی پرونده قتل‌های زنجیره‌ای، برخی روزنامه‌نگاران به قتل رساندن فاطمه قائم‌مقامی را ناشی از اطلاعاتی دانستند که این مهماندار هواپیما از برخی اعمال غیرقانونی مقامات اطلاعاتی داشت. در همان زمان اکبر گنجی در مقاله‌ای نوشت پرونده قتل سیامک سنجری و فاطمه قائم مقامی را دنبال کنید تا به شاه کلید برسید. قتل آنان مشکل شخصی شاه کلید بودند و شاه کلید مجبور شد آن‌ها را از میان بردارد.[۲]
حال باید دید که فلاحیان با چنین سوابقی می تواند در انتخابات پیش روی موفق باشد، انتخاباتی که شاید رای مردم در آن تاثیر گذار نباشد و به نوعی بیت خامنه ای و سپاه تعیین کننده است می تواند پیروز میدان باشد و جمایت این نهادها را جلب کند با توجه به این که فلاحیان در لیست تحریم های اتحادیه اروپا نیز قرار داردو به نظر می آید شانس خیلی کمی برای پیروزی خواهد داشت.

۱۳۹۲ فروردین ۲۲, پنجشنبه

شهادت حسن میرزاخان، از آسیب دیدگان قطع نخاعی سرکوب های ۸۸

کمتر از ۵۰ روز پس از آنکه مادر سهراب اعرابی در گفت و گو با کلمه به نام چند تن از آسیب دیدگان سرکوب های پس از انتخابات ۸۸ اشاره کرد و از مظلومیت آنها سخن گفت، یکی از این جانبازان سبز، جان خود را در راه آزادی و برای ایران از دست داد.

به گزارش کلمه، «حسن میرزاخان» که در زمان فوت تنها ۲۶ سال داشت، از آسیب دیدگان قطع نخاعی بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم بود که در روز ۲۶ خرداد ۸۸ در میدان ونک در اثر اصابت گلوله از پشت به مهره کمرش در محل ستون فقرات دچار قطع نخاع شد.

وی در اثر عوارض بعد از این حادثه، پس از تحمل نزدیک به ۴ سال رنج و سختی، به شهادت رسید و روز گذشته در قطعه ۵۰ بهشت زهرا که از قطعه های متعلق به شهدا و در اختیار بنیاد شهید است، به خاک سپرده شد.

بنیاد شهید و امور ایثارگران برای این آسیب دیده حوادث سال ۸۸ کارت جانبازی صادر کرده بود و پس از درگذشت وی نیز قبری را در قطعه شهدا به وی اختصاص داد. خبرگزاری و سایت های حکومتی هم خبر درگذشت حسن میرزاخان را منتشر کردند و او را «جانباز فتنه ۸۸» نامیدند.

پیش از این و در جریان کشته شدن صانع ژاله و محمد مختاری در تظاهرات روز ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ هم رسانه ها و نهادهای حکومتی تلاش کردند با صدور کارت و صحنه سازی، تلاش کنند به معرفی قربانیان سرکوب ها به عنوان بسیجی و حامی حاکمیت فعلی بپردازند و بدین ترتیب تلاش کنند خون این شهیدان را مصادره کنند.

اکنون این آسیب دیده مظلوم پس از چهار سال رنج بی وقفه، به شهادت رسیده و مراسم ختم وی عصر فردا پنجشنبه از ساعت ۱۴ الی ۱۵:۳۰ در مسجد نور واقع میدان فاطمی تهران برگزار خواهد شد.

لازم به ذکر است که تعدادی از خانواده های زندانیان سیاسی نیز شب گذشته با حضور در منزل شهید حسن میرزاخان شهادت وی را به خانواده اش تسلیت گفتند.

پروین فهیمی مادر شهید سهراب اعرابی در گفت و گوی ماه قبل خود با سایت کلمه به نام حسن میرزاخان اشاره کرده و با اشاره به فشارهایی که از سوی حکومت بر آسیب دیدگان بعد از انتخابات سال ۸۸ وارد بوده و هست، از شهدا و جانبازان سبزی که تحت همین فشارها و رعب و وحشت ها، هنوز بعد از سه سال و نیم نامی از آنها به میان نیامده، سخن گفته بود.

امید عزیزی، بهزاد یزدان پناه، حسن میرزاخان و وحید ایرانی مقدم از جمله جانبازان سبز بودند که خانم فهیمی به نام آنها اشاره و تاکید کرده بود که ظلم روا داشته شده در حق این جوانان، پنهان نخواهد ماند.

روایت تکان‌دهنده خواهر ستار بهشتی

با گذشت بیش از پنج ماه از کشته شدن ستار بهشتی، خواهرش با اشاره به اینکه هنوز پرونده برادرش پس از گذشت ۵ ماه از حادثه به دادگاه ارائه نشده است، خبر داد که این خانواده همچنان تحت فشار و تهدید برای سکوت و مصاحبه نکردن با رسانه های خارج از کشور است.

سحر بهشتی به کمپین بین الملل حقوق بشر گفت:« علنا جلوی من را در خیابان می گیرند و می گویند می بریمت کهریزک، از ترانه موسوی می گویند. هنوز هم که هنوز است تحت فشار هستیم. می خواهند سکوت کنیم و حرف نزنیم. وقتی مادرم مصاحبه می کند تلفن های تهدید آمیزشان را به من شروع می کنند که برای چی مادرت مصاحبه کرد، ببین خوشحال باش که این هفته هم تونستی سر خاک برادرت بروی.»سحر بهشتی در حالی از تهدیدهای ماموران امنیتی به خانواده اش خبر داد که سه شنبه ۲۰ فروردین ماه وزیر کشور برای پاسخ به سوال علی مطهری در خصوص علت مرگ ستار بهشتی در مجلس حاضر شد و البته در واکنش به سوال علی مطهری، نماینده مجلس گفت که فقط «باید منتظر رای قوه قضاییه ماند.» محمد مصطفی نجار، وزیر کشور در گزارشش ستار بهشتی را فردی نامید که «از طریق درج مطالبی در وبلاگ خود اقدام به تبلیغ علیه نظام کرد و با فعالان سیاسی معاند نظام همکاری داشت و با آنها در تماس بود.» با این حال وزیر کشور اعلام نکرد که فعالان سیاسی معاند نظام که ستار با آنها همکاری داشته است چه کسانی بوده اند.
سحر بهشتی گفت:« ستار را کشتند و فشارهایشان را از سر خانواده ستار کم نمی کنند. ما مورد ظلم قرار گرفتیم ما ظالم نیستیم، ما کشته دادیم ما نکشتیم. هر وقت هم حرف می زنم بهم می گویند که مراقب الفاظت باش.»

سحر بهشتی در پاسخ به این سوال که این تهدید های تلفنی و خیابانی از سوی چه کسانی صورت می گیرد، گفت:« از سوی ماموران امنیتی. آخر معلوم نیست که برای چه ارگانی هستند، همه شان لباس شخصی هستند. کارت شان را که به من نشان نمی دهند.»
خواهر ستار بهشتی درباره خواسته خود و خانواده اش گفت:« به ما یک نفر را به عنوان شکنجه گر اصلی ستار معرفی کردند که ستار زیر دست او کشته شده است. مادرم همچنان خواهان مجازات عادلانه است و اصلا و ابدا قرار نیست که فعلا رضایت بدهیم و یا حتی پیشنهادهای دیگری که شده را قبول کنیم. ما فقط خواستار تشکیل دادگاهی عادلانه و علنی هستیم. تنها خواست مان این است که عدل علی برگزار شود، همین و بس. چون ستار بی گناه و زیر شکنجه کشته شد. ماموران بدون حکم وارد خانه مادرم شدند، او را بردند و چهار روز بعد کشتندش و آخر سر به ما می گویند خفه شویم، هنوز هم می گویند خفه شید.»

من و تو تحریم را درک نکردیم

سختی تحریم را من و تو خوب درک نکردیم آن پدری درک کرد که دختر 19 ساله اش بیماری اِم‌ اِس داشت داروی اِم‌ اِس 11 میلیون شد و پدری کارمند که حقوقش تنها 30 هزارتومان افزایش داشت !
مادری درک کرد که پسر 15 ساله اش سرطان خون گرفت قیمت هر امپول سرطان خون 5 میلیون شد ونتوانست کاری برای پسرش بکند
از آنجا که مرحله اول درمان این بیماران، نیازمند ۱۰ آمپول است، پس باید در همین مرحله اول، ۵۰ میلیون تومان برای آمپول‌های مورد نیازشان هزینه کنند.
تازه، این فقط مرحله اول است!مرحله دوم، پیوند مغز استخوان است که قیمت داروهایش سر به فلک می‌کشد
من و تو تحریم را درک نکردیم پدری که کارگر بود و بیکار شد مجبور شد مسافرکشی کند ولی دید پراید 18 میلیون شده درک کرد !
من و تو فقط فهمیدم کامپیوتر , گوشی , لباس های برند , ماشین ها گران شده ولی آن های که مریض داشتند کمرشان را تحریم شکاند