۱۳۹۱ دی ۱۰, یکشنبه

قانون تلخ کودکان کار


شهرداری تهران اعلام کرد، کودکان کار شناسایی شده در ۶ ماهه نخست امسال، نسبت به سال ۱۳۹۰، افزایشی ۱۵ درصدی داشته‌اند، آماری که با توجه به فقر روزافرون خانوارهای آسیب پذیر و شرایط ناخوشایند اقتصادی ایران با واقعیت همخوانی دارد.سازمان بهزیستی در آخرین آمار خود از وجود نزدیک به یک میلیون کودک کار در ایران خبر داده است. ولی اداره‏ آمار ایران از وجود ۲ و نیم میلیون کودک کار، یعنی افراد زیر ۱۵ سال که در ایران کار می‏‌کنند، خبر می‌دهد.ابه طور کلی کودکان کار در ایران بیشتر در استان‌های تهران و مشهد به سر می‌برند.
کودکان کار در معرض سوء تغذیه، خشونت جسمی و جنسی، آسیب‌های روانی و رفتار خصمانه قرار دارند؛ آنان بیشتر یاد می‌گیرند که در محیط کار بترسند و از کسی که هیکل درشتی دارد و بیشتر فریاد می‌کشد حساب ببرند.
این کودکان محبور هستند به دلیل وجود ممانعت‌های قانونی درباره کار، کارگاه‌هایی زیر زمینی را جستجو کنند که احتمال کودک آزاری و بزهکاری در آن به شدت وجود دارد. در سوی دیگر کودکان کار خیابانی هم در بسیاری موارد به استثمار باندهای حرفه‌ای درمی‌آیند و بیشتر درآمدشان را سردسته های این باندها مال خود می‌کنند.
سرنوشت کودکان کار در کشورهای توسعه نیافته، مشترک است، ۳ شاخص محرومیت از کودکی، بازماندگی از تحصیل و آسیب‏‌های جسمانی و روانی‏ که به آنان وارد می‏‌شود، وجه اشتراک همه آنهاست.

سروده ای شجاعانه از بابک اسحاقی


برای آنکه ایرانی دیگر ممکن باشد، لازم است اسلامی دیگر ممکن شود

اظهارات تکان دهنده علیزاده طباطبایی: ده‌ها «کهریزک» در کشور دیده‌ام از سال 79-74 نماینده رئیس‌جمهور در ستاد مبارزه با مواد مخدر بودم. ده‌ها کهریزک در
سراسر کشور دیدم و واقعاً خون دل خوردم و مکتوب گزارش کردم
 
واقعیت این است که کشور رشد کرده و این قالب‌ها، بسته‌بندی‌ها و احزاب و عنوان‌ها، کفاف رشد سیاسی مردم را نمی‌دهد.مهدی کلهر در مصاحبه با روزنامه آرمان
نسل ما برای اثبات اینکه اسلام آن طور نیست که جنتی ها و مصباح ها و بن لادن ها و ملا عمرها و ملاحسین های کیهان نویس معرفی می کنند، در معرض اتهام و پرسشی به مراتب سنگین تر قرار دارد
نامه مصطفی تاجزاده به آسیه دختر شهید باکری
 
نباید اجازه می‌دادیم جریان انحصار، بیش از این در کشور جولان دهد. برخی احساس می‌کنند، باید همه ارکان حاکمیتی را در دستان خود بگیرند و همه را با معیار تفکرات محدود و ساده خود بسنجند. کسانی که مسبب وضعیت کنونی کشورند، باید مسئولیت خود را بپذیرند. این نمی‌شود که برخی شعارهای جدیدی را مطرح و بنا بر آن، جای خود را عوض کرده و نقش جدیدی بازی کنند.رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس در گفت‌وگو با «تابناک»
بیش از ۷۰ درصد از کارگران ایران زیر خط فقر هستند و این در شرایطی است که ایران کشور ثروتمندی است اما فساد اداری، سوء مدیریت و هزینه‌های نظامی مرگ خاموش کارگران را تدارک می‌بیند
شيرين عبادی، در نامه ای به احمد شهيد
نمی توان بر جامعه متکثر ایران، سیستم تک قطبی را به زور تحمیل کرد
سیدهاشم آقاجری: نحوه برخورد با مخالفان، آخرین آزمون

۱۳۹۱ دی ۹, شنبه

ابراز نگرانی درباره وضعیت دو زندانی سیاسی در ایران

جمعی از خانواده‌های زندانیان سیاسی در ایران امروز، شنبه ۹ دیماه، در بیانیه‌ای گفته‌اند که نگران وضع سلامت مصطفی تاج زاده هستند.


آقای تاج‌زاده، در دولت محمد خاتمی معاون وزیر کشور بود و در حال حاضر دوره محکومیتش را می گذراند.

سایت کلمه نزدیک به میرحسین موسوی، از رهبران مخالفان در ایران گزارش داده که در بیانیه خانواده‌های زندانیان گفته شده آقای تاج‌زاده باید در بند ۳۵۰ زندان اوین نگهداری شود اما در قرنطینه سپاه پاسداران در این زندان است.

مصطفی تاج زاده بعد از انتخابات ریاست جمهوری جنجال برانگیز سال ۱۳۸۸ بازداشت شد.

"بر اساس گزارش سایت کلمه، در پی درگذشت پدر زهرا رهنورد، همسر میرحسین موسوی که همراه او در بازداشت خانگی قرار دارد، ماموران امنیتی او را برای دقایقی بر سر پیکر پدرش برده‌اند"

در خبری دیگر، اعضای خانواده محمدعلی دادخواه، وکیل دادگستری و عضو کانون مدافعان حقوق بشر که دوران محکومیت هشت ساله خود را در زندان می‌گذراند درباره وضعیت حافظه او هشدار داده‌اند و گفته‌اند که این زندانی عقیدتی، برای اعتراف علیه خود تحت فشار شدید قرار دارد.

حسین دادخواه، برادر محمدعلی دادخواه در گفت‌وگو با کمپین بین‌المللی حقوق بشر گفت که برادر او تحت فشار شدید برای اعتراف علیه خود و پذیرش اتهاماتش قرار دارد.

اتهام محمدعلی دادخواه تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران و عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر است، نهادی که قوه قضائیه ایران آن را غیرقانونی اعلام کرده. آقای دادخواه اتهامات علیه خود را نپذیرفته است.

۱۳۹۱ دی ۱, جمعه

نمایشگاه نقاشی


آثار سیاه‌ قلم خیل ویسنتی، نقاش برزیلی در بیست و نهمین بی‌نیال سائوپائولو جنجال آفرید. این نقاش در یکی از این آثار با اسلحه کمری سر احمدی‌نژاد، رئیس جمهور ایران را نشانه رفته است.

دانشجویان ستاره‌دار

به عقیده بسیاری از کارشناسان، "ستاره دار شدن" دانشجویان در ایران به خصوص بعد از انقلاب اسلامی مسئله تازه ای نیست، اما اجرای آن با شروع دومین دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد و انتخاب سال ۱۳۸۸ وسعت بیشتری به خود گرفته است. آمار دقیقی از تعداد دانشجویان ستاره دار و محروم از تحصیل وجود ندارد، اما بعد از انتخابات سال ۸۸ و حوادث پس از آن ۸۰ دانشجو زندانی و از ادامه تحصیل محروم شدند.

پذیرش دانشجو در دوره کارشناسی ارشد از سال ۱۳۸۸روند تازه ای پیدا کرده است: گاه فعالان دانشجویی دانشگاه‌های سراسری موفق به دریافت کارنامه اولیه و انتخاب رشته می‌شوند اما شهریورماه پس از اعلام نتایج نهایی پذیرفته شدگان با گزینه 'مردود علمی' مواجه می‌شوند و کارنامه نهایی نیز برای این دانشجویان صادر نمی‌شود. از برخی از آنها قبل از اعلام قطعی نتایج مصاحبه ای در سازمان سنجش انجام می‌شود که به گفته برخی شرکت کنندگان، به جلسات بازجویی بی شباهت نیست. اعتراض و پی گیری در این زمینه غالبا بی نتیجه است
من خودم یکی از این دانشجویان ستاره دار هستم و با افتخار احکام سنگینی برایم صادر شد .توهین به رهبری و رییس جمهوری" ،"تبلیغ علیه نظام"، "اقدام علیه امنیت ملی"، "تشویش اذهان عمومی" و "شرکت در تجمعات به منظور تبانی " از جمله اتهامات بسیاری از ما بوده است. عده ای از این دانشجویان در طی این مدت بدون یک روز مرخصی همچنان در حال گذراندن دوران محکومیت خود هستند و عده ای دیگر به شهرهایی که فرسنگ‌ها دورتر از شهر محل سکونتشان است تبعید شده اند و دوران محکومیت خود را سپری می کنند.
فشار بر دانشجویان از انتخابات ۸۸ به این سو افزایش یافته است، حرکت های مستقل و اعتراضی دانشجویی سرکوب می‌شود و ترس از ستاره دار شدن یا محکومیت کیفری بر روی فعالیت‌های آنها سایه انداخته است.

مدتی پس از درگذشت پدر وکیل زندانی در ایام حبس«مادر نسرین ستوده درگذشت»

شام‌گاه پنج‌شنبه، ٣٠ آذر، مادر «نسرین ستوده»، وکیل زندانی، درگذشت. این در حالی است که پدر خانم ستوده نیز در مدت حبس وی فوت کرده و این زندانی سیاسی اجازه دیدار و حتا شرکت در تشییع جنازه پدر را نیز نیافت.
به گزارش صفحه فیس‌بوک «رضا خندان»، همسر خانم ستوده، مادر وکیل بسیاری از زندانیان سیاسی، ساعاتی پس از وخامت حال و انتقال به بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان، در شب یلدای ١٣٩١ درگذشت.
آقای خندان پیش‌تر نوشته بود: «وقتی که نسرین بازداشت شد، پدرش در بدترین شرایط ممکن در آی سی یو بود. به بازجوی‌اش گفتم اجازه بدهید بیاید و در آخرین لحظات پدرش را ببیند اما هیچ‌وقت اجازه ندادند. پدر فوت کرد باز اجازه ندادند در مراسم تشییع شرکت کند. پدر رفت و حسرت خداحافظی تا آخر عمر با او ماند و ننگ ابدی با اینان که پدیده‌ی شگفت‌انگیزی هستند در نادیده گرفتن ابتدایی‌ترین مسایل انسانی. اکنون بیش از یک سال است که هر چقدر نامه به دادستان می‌نویسیم که اجازه بدهید بیاید و مادرش را ببینید. حال که مادر ممنوع الملاقات هم هست حداقل بتواند برای لحظه‌ای او را ببیند. انگار نه انگار».
خانم ستوده، ۴٧ ساله، پس از بازداشت در شهریور ٨٩، به جرم «اقدام علیه امنیت ملی، تبانی و تبلیغ علیه نظام و عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر» به شش سال حبس و ١١ سال محرومیت از وکالت محکوم شد. وی یک‌بار به مدت ۴٩روز در اعتراض به ایجاد محدودیت برای خانواده‌اش دست به اعتصاب غذا زد و روز سه‌شنبه چهاردهم آذرماه، به‌دنبال اعلام رفع محدودیت قضایی برای دخترش که یکی از خواسته‌های اساسی وی بود، به اعتصاب خود پایان داد.

مراسم چهلم ستار بهشتی در رباط کریم


۱۳۹۱ آذر ۳۰, پنجشنبه

شب یلدا

ظلمت اندر ظلمت. تاريکی پشت تاريکی. خورشيد آسمان هم در اين سرزمين دروغين می‌‌تابد. روشنفکران و دانشوران يا مهجور و مطعون‌اند يا کنج احتياط و عافيت گزيده‌اند. و اين کشتی طوفان‌زده هم‌چنان بيشتر به کام اين دریا فرو می‌رود.
ايران را سراسر ظلمت گرفته است. ظلمت يعنی حالی و جايی که در آن جان‌های روشن و خردهای بيدار در حبس باشد و مستور و محصور. بشماريد تعداد همه‌ی کسانی را که در حبس آشکار هستند يا در حصر غيرقانونی و ناجوانمردانه. و ببينيد چگونه آدميان – حتی آن‌ها که بيرون از زندان‌اند – جان و خردشان در حبس است. ظلمت، يعنی غیبت آزادی و آزادگی. هم آزادی بيرونی اندک‌شمار شده است و هم آزادی درونی کم‌فروغ است. آزادگی هم که اين روزها کيمياست. کافی است هر روز، به معنی دقيق کلمه «هر روز»، اخبار را بخوانی تا گوشه‌ای تازه از وقاحت‌ها و دريدگی‌ها و سياهی دل را در سيمای اين بساط ولايی ببينی. از همين روزها به عقب برگرديم: ماجرای نامه‌ی تلخ و هشدارآميز ابوالفضل قديانی به قاضی‌القضات ولايت درباره‌ی رفتار شنيع بازجويان با عليرضا رجايی و خانواده‌اش؛ قصه‌ی نسرین ستوده و مجازات خانوادگی؛ وضعيت بهمن احمدی امويی و ژیلا بنی‌يعقوب؛ ماجرای ستار بهشتی و همين‌جور قدم به قدم برويد عقب تا به ۲۲ خردا ۸۸ و قبل از آن برسيد. سياهه‌ی اين سياهی‌ها بسی بلندتر از آن است که در دفترها بگنجد. طرفه آن است که آن که سلسله‌جنبان اين آزادی‌ستيزی و آزادگی‌کشی‌هاست خم به ابرو نمی‌آورد. يک قطره خون و هزار قطره خون ندارد. يک حکم ظالمانه و صد حکم ظالمانه ندارد. اصلا ظلم و ستم در اين دستگاه و نظام بی‌‌معناست. اين دستگاه ناتوان از بيداد است؛ تصوير ذهنی خودشان از خودشان همین را می‌‌گويد و عمل‌شان به رساترين شيوه‌ای اين را فرياد می‌زند. و در دياری که عدالت چيزی جز توهم و خيال نباشد؛ و دادگری مفهومی باشد ذهنی که تنها با ذهن صاحبان قدرت بتوان آن را سنجيد، چيزی که مسلط است شب يلدايی بی‌پايان است.
اين شب يلدا، نمادی است از شب طولانی ملت ما؛ يکايک افراد ملت ما. چه آن‌ها که در زندان‌ و حصرند و چه آن‌ها که به ظاهر آزادند ولی در باطن ناشادند و گرفتار. روز، روشنايی، آفتاب با شادی، با رضايت،‌ با آرامش، با راستی، با مهربانی، با دانايی معنا دارد. اين‌ها اگر نباشد – که هر روز نشانه‌‌های‌اش را در ايران ضعيف‌تر و کم‌رنگ‌تر می‌بينم – چيزی نيست جز شب؛ شبی يلدا که در آن جان آزادگی و آزادگان به زنجير است. ولی در ميانه‌ی همين شبِ بی‌انتها، ما را، زندانيان ما را، ساکنان آن زندان عظيم و پهناور را، دست‌کم جان‌های بيدارش را، يک چيز زنده و ايستاده نگه داشته است: اميد.

۱۳۹۱ آذر ۲۹, چهارشنبه

شمع افروزی در حمایت از زندانیان سیاسی در ایران

ازهم میهنانم، از دوستان ایران و افرادی که درشهرهای سراسر جهان گرد هم آیی برای پشتیبانی از زندانیان سیاسی در ایران را سازماندهی کردند سپاسگزارم. من از طریق تویتر (light4iran#) پیگیر گرد هم آیی ها بودم و آنچه مشاهده کردم به من نیرو بخشید.

افراد سالمند و جوان، بدون توجه به شرایط آب وهوا در شهرهای محل اقامت درسراسر جهان درکنارهم همبسته ایستادند. من تصاویر اثرگذار هم میهنانم را دیدم که در برف و باران در کنار هم ایستاده اند. من به شما درود می فرستم که همبستگی خود را با افرادی که در ایران تحت ستم هستند نشان دادید. این به من ثابت می کند که بدون در نظر گرفتن باورهای سیاسی و مذهبی مان، برای نتیجه والاتر آزادی ایران، می توانیم گرد هم آئیم.


خداوند نگهدار شما و خداوند نگهدار ایران باد

بر گرفته از سایت رضا پهلوی

۱۳۹۱ آذر ۲۶, یکشنبه

پرچم ایران


۱۱۷روزنامه‌نگار به رییس قوه قضائیه:

به دنبال نامه ابوالفضل قدیانی، زندانی سیاسی، به رییس قوه قضائیه ایران و انتقاد وی از اعمال «فشارهای روحی و روانی» بازجویان بر خانواه علیرضا رجایی، روزنامه نگار زندانی، ۱۱۷ روزنامه‌نگار و فعال مطبوعاتی در نامه‌ای به رییس این قوه، خواستار برخورد با متخلفان شدند.

به گزارش روز ۲۶ آذرماه وب‌سایت خبری «کلمه»، نزدیک به میرحسین موسوی، امضا‌کنندگان این نامه با اشاره به نامه ابوالفضل قدیانی در مورد «آزار و اذیت‌های» رفته بر خانواده علیرضا رجایی از سوی یکی از بازجویان زندان، خطاب به صادق لاریجانی، رییس قوه قضائیه، آمده است: «این خواست زیادی نیست که حریم خانوادگی و حقوق انسانی و شهروندی خانواده یک روزنامه‌نگار، که به هر دلیل در زندان است، از هر تهدید و تجاوز و خشونتی مصون بماند.»

در این نامه که به امضای افرادی چون آسیه امینی، علی بزرگیان، آرش بهمنی، مسعود بهنود، ساجده عرب‌سرخی، حنیف مزروعی و شهرام رفیع‌زاده رسیده، خواسته شده است تا «متخلفان و سوء استفاده‌گران از قدرت مورد پیگرد قضایی قرار گیرند».

ابوالفضل قدیانی، عضو سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی، اخیرا در
نامه ای به صادق لاریجانی با اظهار این‌که «مفاسد بازجویان شما روی شکنجه‌گران ساواک را سفید کرده است»، گفته بود: «بارها و بارها برخوردهای کثیف برخی از بازجویان فاسد‌الاخلاق سپاه و وزارت اطلاعات که متأسفانه امروز حاکم بر قضات بی‌اراده دادگاه‌های سیاسی نیز هستند، با خانواده‌های مظلوم زندانیان سیاسی بیان شده و حتما شما هم شنیده و مطلع شده‌اید ولی هیچ ترتیب اثری به آن‌ها نداده‌اید.»

وی در این نامه افزوده بود: «از ابتدای بازداشت غیرقانونی علیرضا رجایی، بارها و بارها به طرق مختلف مزاحم خانواده ایشان بوده و آن‌ها تحت انواع فشارهای روحی و روانی قرار داده و بدترین شرایط را برای خانواده محترم و مظلوم وی به وجود آورده است.»

۱۱۷ روزنامه‌نگار و فعال مطبوعاتی در نامه خود، با اشاره به اظهارات آقای قدیانی آورده‌اند: «خواست ما، پیگیری موضوع پیش گفته، تا حصول به نتیجه است.»

عليرضا رجايی چهارم ارديبهشت ۱۳۹۰ به اتهام «ارتکاب جرايم امنيتی» از سوی ماموران قضايی
بازداشت شد و از آن زمان در زندان به سر می‌برد.

آقای رجايی که دارای دکترای علوم سياسی است و مديريت سرويس سياسی روزنامه‌های اصلاح‌طلبی نظير جامعه، توس، خرداد، نشاط و عصر آزادگان را در کارنامه خود دارد، در جريان ناآرامی‌های پس از انتخابات رياست جمهوری ۱۳۸۸ نيز بازداشت شده بود.

۱۳۹۱ آذر ۲۴, جمعه

خداناشناسم خداناشناس

خبر داری ای شیخ دانا که من
خداناشناسم خداناشناس
نه سربسته گویم سخن
نه از چوب تکفیر دارم هراس

زدم چون قدم از عدم در وجود
خدایت برم اعتباری نداشت
خدای تو ننگین و آلوده بود
پرستیدنش افتخاری نداشت
خدایی بدینسان اسیر نیاز
...
...
که بر طاعت چون تویی بسته چشم
خدایی که بهر دو رکعت نماز
گه آید به رحم و گه آید به خشم
خدایی که جز در زبان عرب
به دیگر زبانی نفهمد کلام
خدایی که ناگه شود در غضب
بسوزد به کین خرمن خاص و عام
خدایی چنان خودسر و بلهوس
که قهرش کند بی گناهان تباه
به پاداش خوشنودی یک مگس
زدوزخ رهاند تنی بی گناه
خدایی که با شهپر جبرییل
کند شهر آباد را زیر و رو
خدایی که در کام دریای نیل
برد لشکر بیکرانی فرو
خدایی که بی مزد و حمد وثنا
نگردد به کار کسی چاره ساز
خدا نیست بیچاره ور نه چرا
به مدح و ثنای تو دارد نیاز
خدای تو گه رام و گه سرکش است
چو دیوی که اش باید افسون کنند
دل او به دلال بازی خوش است
وگرنه شفاعت گران چون کنند؟
خدای تو با وصف غلمان و حور
دل بنگان را بدست آورد
به مکر و فریب و به تهدید و زور
به زیر نگین هر چه هست آورد
خدای تو مانند خان مغول
به تهدید چون می کشد تیغ حکم
زتهدید آن کار فرمای کل
به مانند کر و بیان صم و بکم
چو دریای قهرش برآید به موج
نداند گنه کاره از بیگناه
به دوزخ فرو افکند فوج فوج
مسلمان و کافر. سپید و سیاه
خدای تو اندر حصار ریا
نهان گشته کز کس نبیند گزند
کسی دم زند گر به چون و چرا
به تکفیر گردد چماقش بلند
خدای تو با خیل کر و بیان
به عرش اندرون بزمکی ساخته
چو شاهی که از کار خلق جهان
به کار حرمخانه پرداخته
نهان گشته در خلوتی تو به تو
به درگاه او جز تورا راه نیست
تویی محرم از کار او
کسی در جهان جز تو آگاه نیست
تو زاهد بدینسان خدایی بناز
که مخلوق طبع کج اندیش توست
اسیر نیاز است و پابند آز
خدایی چنین لایق ریش توست
نه سربسته گویم سخن
خدا نیست این جانور اژدهاست
مرنج از من ای شیخ دانا که من
خداناشناسم اگر " این " خداست

زنده ياد سعيدي سيرجاني

۱۳۹۱ آذر ۲۱, سه‌شنبه

۲۱ آذر سالروز آزادسازی آذربایجان گرامی باد

۲۱ آذر سالروز آزادسازی آذربایجان گرامی باد

خجسته باد یاد سربازان ارتش شاهنشاهی ایران و به ویژه دلیران تبریز که کشور را از چنگال بیگانگان رهانیدند.

ما خواهان آزادی زندانیان سیاسی در ایران هستیم

هم میهنان عزیز و دوستان ایران،

هم میهنان آزادیخواه من باردیگر با همبستگی پشتیبانی خود را از کسانی که تحت ستم رژیم جمهوری اسلامی هستند به جهانیان نشان خواهند داد. روزشنبه ۲۵ و یکشنبه ۲۶ آذر ماه ۱۳۹۱ هم میهنانمان با دردست داشتن شمع در شهرهای محل سکونتشان برای اعلام پشتیبانی از زندانیان سیاسی در ایران به خیابان ها خواهند آمد. دراز مدتی است که ایرانیان در سکوت در زندان های ایران با مخفی کاری های شنیع این رژیم تحت ستم بوده اند. هیچ یک از ما آزاد نیست تا زمانی که هم میهنانمان تحت چنین شرایط زجرآوری به سر می برند و ما می بایست این زجرمستمر را به جهانیان یادآور شویم.

من همواره پشتیبان جنبش های صلح جویانه مانند جنبش شمع های روشن هستم، من تمامی دوستان ایران آزاد را تشویق می کنم که با دردست داشتن شمع در شهرهای محل سکونتشان به هم میهنانم بپیوندند. ما را در رساتر کردن پیاممان به رژیم روحانیون یاری کنید: ما خواهان آزادی زندانیان سیاسی در ایران هستیم.

بیایید در این مراسم به تمامی باورهای سیاسی و دینی احترام بگذاریم و خوش آمد بگوییم به تمامی شهروندان آزادی خواهی که در کنار ما خواهند ایستاد.
از پشتیبانی شما سپاسگزارم
خداوند نگهدار ایران باد

۱۳۹۱ آذر ۱۳, دوشنبه

اعتصاب غذا در استکهلم

اعتصاب غذایی که در پشتیبانی از نسرین ستوده، حقوق دان زندانی و دیگر زندانیان سیاسی در ایران در محل مین توریت در برابر پارلمان سوئد در استکهلم آغارشده، وارد دومین هفته ی خودشد. تعداد اعتصاب کنندگان که درآغازدونفر، آذردخت زمانی و سامیه رونقی بود اینک با پیوستن سعیدکلانتری و داوود عزیزیان به آنها به چهارنفررسیده است. اعتصاب کنندگان نامه ای به وزیرامورخارجه سوئد، کارل بیلدت نوشته و خواستار اقدامی ازسوی دولت سوئد و اتحادیه اروپا برای اعتراض به جمهوری اسلامی درمورد رفتار با زندانیان سیاسی و نقض حقوق بشر در ایران شده اند. آنها اعلام کرده اند که تا دریافت پاسخی از وزارت امورخارجه به اعتصاب خود ادامه خواهندداد.
این اعتصاب در شرایط نامناسبی هم از نظر جوی و هم امکانات انجام می شود و اعتصاب کنندگان در سرمای زیر صفر و با کمترین وسیله ی گرم کننده به اعتصاب خود ادامه می دهند.

۱۳۹۱ آذر ۸, چهارشنبه

دلتنگم برای بچه های وطنم.........نفرین بر تو باد ای حکومت اخوندی

پسر گرسنه اش می شود ، شتابان به طرف یخچال می رود
در یخچال را باز می کند

عرق شرم ...
بر پیشانی پدر می نشیند
پسرک این را می داند
دست می برد بطری آب را بر می دارد
... کمی آب در لیوان می ریزد
صدایش را بلند می کند ، " چقدر تشنه بودم "

پدر این را می داند پسر کوچولو اش چقدر بزرگ شده است ...
//////////////////////////////////////////////////////////////////////////
کودکی با پای برهنه بر روی برفها  
ایستاده بود و به ویترین فروشگاهی
نگاه می کرد زنی... در حال عبور او
را دید، او را به داخل فروشگاه برد و
برایش لباس و کفش خرید و گفت:
مواظب خودت باش کودک پرسید:
ببخشید خانم شما خدا هستید؟
زن لبخند زد و پاسخ داد: نه من فقط
یکی از بنده های خدا هستم.
کودک گفت:
می دانستم با او نسبتی داری!!!
///////////////////////////////////////////////////////////////////
دست های کوچکش
به زور به شیشه های ماشین شاسی بلند حاجی می رسد
التماس می کند : آقا... آقا " دعا " می خری؟
و حاجی بی اعتنا تسبیح دانه درشتش را می گرداند
و برای فرج آقا " دعا " می کند

رفتن احمدی‌نژاد به اوین

پوریا عالمی در ستون نشر اکاذیب روزنامه قانون اشاره کرده که یکی از برادران لاریجانی، جوادشان، درباره بازدید آقای احمدی‌نژاد از زندان اوین گفت: بازدید رییس‌جمهور از زندان‌ها نه تنها مورد استقبال است بلکه مورد تقاضا بوده است.

طنزنویس با توجه به این خبر پرسیده: دقیقا چه چیزی مورد تقاضا است؛ بازدید آقای احمدی‌نژاد از اوین، آقای احمدی‌نژاد در اوین، بازدید از آقای احمدی‌نژاد در اوین یا اوین به صورت کلی.

به نوشته ستون نشر اکاذیب: لاریجانی، کماکان جوادشان، گفته امکان دارد مطرح شود به دلیل اینکه بعضی از افراد نزدیک آقای احمدی‌نژاد در زندان هستند وی می‌خواهد از زندان بازدید کند، ما هم معتقدیم اگر آقای احمدی‌نژاد می‌خواهد افراد نزدیکش را در زندان ببیند کافی است در ساعات ملاقات به اوین مراجعه کند. مثلا همین آقای رفسنجانی هفته پیش می‌خواست افراد نزدیکش را ببیند رفت اوین و حال آقازاده را پرسید. آقای احمدی‌نژاد هم برای پرسیدن حال افراد نزدیکش می‌تواند به اوین برود.البته امیدواریم که برای همیشه احمدی‌نژاد را در زندان ببینیم .

پیش‌نویس قطع نامه حقوق بشر علیه ایران تصویب شد

امروز پیش‌نویس قطع‌نامه حقوق بشر علیه ایران در کمیته سوم سازمان ملل، تصویب شد. اعدام‌های گسترده، تداوم دستگیری منتقدان و مخالفان سیاسی، تبعیض علیه اقلیت‌های دینی از موارد ذکر شده در متن پیش‌نویس بوده است. این قطع‌نامه در ماه دسامبر به مجمع عمومی سازمان ملل خواهد رفت که پیش‌بینی می‌شود با رای بالایی تصویب شود.
ایران به عنوان یکی از نقض‌کنندگان سیستماتیک حقوق بشر، امروز باز هم در کمیته سوم سازمان ملل شاهد حساسیت اکثریت نمایندگان نسبت به موارد ذکر شده در پیش‌نویس قطع‌نامه‌ای بود که در ماه دسامبر به مجمع عمومی سازمان ملل خواهد رفت. به گزارش کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران، در رای گیری امروز، ۸۳ کشور به قطعنامه رای مثبت، ۳۱ کشور رای منفی و ۶۸ کشور رای ممتنع دادند.
کانادا تهیه کننده این پیش‌نویس است و ۴۲ کشور نیز به عنوان حامی، آن را به کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل برای رای گیری ارائه کردند.
محمد خزایی، نماینده جمهوری اسلامی ایران در سخنان خود به کانادا به عنوان تهیه کننده این قطع‌نامه حمله کرد و گفت: «دولت کانادا در رفتار خودش نژاد پرست است». نماینده ایران ادعا کرد که قطعنامه نشان دهنده واقعیت کشور نیست و از واقعیت جامعه ایران دور است و متکی است به مطالب سایت های خبری. او انتقاد از وضعیت اقلیت‌ها در ایران را اغراق آمیز خواند و گفت پیش نویس تناقضات زیادی دارد. او سپس به انتقاد از مکانیسم های حقوق بشر سازمان ملل پرداخت که به صورت گزینشی اعمال می شود و تنها برخی کشورها مورد مجازات قرار می گیرند. او گفت که نظارت بر وضعیت حقوق بشر در کشورهای مختلف باید از حالت انحصاری برخی کشورها دربیاید.
جلسه امروز به طور زنده از طریق وب‌سایت سازمان ملل پخش می‌شد.
حتی نمایندگان کشورهایی همچون برزیل که رای ممتنع دادند، نقض حقوق اقلیت‌ها و سرکوب‌ها و اعدام‌های انجام گرفته در جمهوری اسلامی را مورد توجه قرار داده و خواستار هماهنگی جمهوری اسلامی با موارد و پیشنهادهای ذکر شده در گزارش‌های گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل شدند. نمایندگان کشورهایی چون چین و بلاروس مخالفت خود را با تصویب چنین قطع‌نامه‌ای اعلام کرده‌اند.
برخی از موارد ذکر شده در پیش‌نویس قطع‌نامه عبارتند از:
- کوتاهی در رعایت موازین قانونی دادرسی؛ استفاده گسترده از شکنجه و رفتارها و مجازات‌های ظالمانه، غیرانسانی یا تحقیرآمیز دیگر، از جمله برای گرفتن اعتراف دروغ؛
- محدودیت بیشتر آزادی بیان و تشکل، مثل سانسور شدید روزنامه ها و بستن آنها؛ فیلتر کردن وب‌سایت‌های اینترنتی؛ آزار و تعقیب مدافعان حقوق بشر و از جمله فعالان سندیکایی؛
-مواد متعدد قانون تازه مجازات اسلامی، شامل گسترده تر شدن طیف جرایم مبهم و مستوجب اعدام، ناقض حقوق بین المللی بشر هستند، ؛
-نابرابری جنسیتی و خشونت علیه زنان، از جمله مقررات تازه که زنان را از تحصیل در تعدادی از رشته‌های دانشگاهی محروم می کنند؛
- تبعیض پیوسته علیه اقلیت های قومی و دینی؛
- سرکوب مدافعان حقوق بشر و به طور مشخص محکومیت های شدید اعضای کانون مدافعان حقوق بشر به زندان؛
- رویه به شدت ناعادلانه و تبعیض آمیز بررسی صلاحیت‌ها در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری.
قطع‌نامه مذکور در جلسه عمومی ماه دسامبر به رای گذاشته خواهد شد. پیش‌بینی می‌شود که قطع‌نامه مذکور در جلسه مجموع عمومی با رای بالایی تصویب شود.
نوشته شده در  پشتبانان راه شاهزاده

۱۳۹۱ آذر ۶, دوشنبه

بازداشت اعضاي جبهه ملي


بازداشت اعضاي جبهه ملي ايران در اسفراين خراسان شمالي

چهار تن از اعضاي جبهه ملي ايران، كورش زعيم، عيسي خان حاتمي، محمد اويسي همراه با دكتر محسن رهامي (نماينده جبهه ملي در سبزوار) توسط نيروهاي امنيتي بازداشت شدند. در ساعت 14، چهارشنبه يكم آذر 1391، دهها نفر از نيروهاي امنيتي و انتظامي خانه آقاي حاتمي در اسفراين را محاصره و بيش از ده نفر آنان وارد خانه شده، پس از جستجوي خانه آقايان كورش زعيم، عيسي خان حاتمي، مهندس محمد اويسي و دكتر محسن رهامي را چشمبند سياه زده در خودروهاي جداگانه به مقر وزارات اطلاعات بردند. طبق گزارش مهندس حسين نجاتي، نماينده جبهه ملي ايران در اسفراين، به آقاي حاتمي دستبند زده شده بود. طبق همين گزارش، بازداشت شدگان پس از ساعتها بازجويي حدود ساعت 22:30 آزاد شدند. از كورش زعيم تعهد گرفته شد كه ديگر به اسفراين باز نگردد.

دفتر مردمداري جبهه ملي ايران

تهران – 5 آذر 1391

 

سخنرانی رودی جولیانی شهردار سابق نیویورک


شعر زیبا از مسعود صدر

درمان درد
اگر اسکندر آيد فرض واهي
به پوزش خواهي و بر عذرخواهي
دوباره تخت جمشيدي بسازد
که بر آن باز هم ايران بنازد
اگر تيمور برگردد به خواري
به پاي ميز صلح و سازگاري
دوباره جان ببخشد کشتگان را
به ما باز آورد آن نخبگان را
...اگر سرکرده اعراب جاهل
بدانديشان و بد کيشان بد دل
که از ما آن چنان کشتند و بردند
و آن فرهنگ بر آتش سپردند
اگر صدها برابر باز آرد
نهال دانش و بينش بکارد
اگر چنگيز آدمخوار و خونخوار
به ايران بازگرداند دگربار
همان سرسبز باغ و گلشن ما
چراغ پر فروغ و روشن ما
اگر صدها رژيم ديگر آيد
اگر بر ما دو صد پيغمبر آيد
فلک صدها سياست پيشه آرد
اگر از آسمان چرچيل بارد
دوصد کوروش، هزاران مرد دانا


تقي خان ها و صد ها ابن سينا
فرشته جاي ديو و دد نشيند
خدا هم گر بر اين مسند نشيند
که اين کشتي ز توفان وارهاند
سلامت باز بر ساحل رساند

*****
اگر بين «من» و«ما» پل نسازيم
اگر از خارهامان گل نسازيم
اگر در شوره زاران گل بکاريم
خرد را دست «بي بي سي» سپاريم
ندانيم از"
به جز ما هيچکس نيست"
"به جز ما و شما فرياد رس نيست
"
فلک گر نشنود فرياد ما را
نبيند يک صدا ما و شما را
نه امسال و نه تنها سال ديگر
که ده ها سال و صدها سال ديگر
بدان اي هموطن بس روشن و فاش
همين است اين، همين کاسه همين آش

۱۳۹۱ آذر ۲, پنجشنبه

ملاقات‌ حضوری زندانیان سیاسی زن در اوین «ممنوع شده است»

سایت «کلمه» گزارش داده است که دادستان تهران ملاقات‌های حضوری بند زنان اوین را تا اطلاع ثانوی قطع کرده است. به نظر می‌رسد این اقدام در واکنش به اعتراض زندانیان زن به مرگ ستار بهشتی صورت گرفته است.

این وب سایت نزدیک به میرحسین موسوی روز دوم آذرماه گزارش داد محمود جعفری دولت‌آبادی، دادستان تهران، به طور مستقیم دستور داده است که کلیه ملاقات‌های حضوری بند زنان زندان اوین تا اطلاع ثانوی متوقف شود.

طبق این گزارش، در حالی که روز‌های چهارشنبه زندانیانی که فرزند خردسال داشتند، می‌توانستند با فرزندان خود ملاقات حضوری داشته باشند، دادیار زندان و مسئولان اجرای احکام این چهارشنبه، اول آذرماه، به خانواده‌های زندانیانی که فرزندان خردسال دارند گفته‌اند که کلیه ملاقات‌های حضوری بند زندان زنان اوین فعلا قطع شده است.

مسئولان زندان تأکید کرده‌اند که این اقدام به دستور مستقیم دادستان تهران صورت گرفته و خانواده‌ها باید برای پیگیری به دادستانی مراجعه کنند.

لغو ملاقات‌های حضوری بند زنان در حالی صورت گرفته است که پیشتر زندانیان سیاسی زن زندان اوین با صدور بیانیه‌ای ضمن اعتراض به مرگ ستار بهشتی،‌ خواستار بررسی پرونده آقای بهشتی شده‌بودند. کلمه می‌گوید به نظر می‌رسد لغو ملاقات‌های حضوری در واکنش به این اقدام زندانیان زن صورت گرفته باشد.

به گزارش روز ۲۹ آبان‌ماه وبسایت خبری کلمه، هفت زندانی سیاسی زن شامل فائزه هاشمی، نازنین دیهیمی، ژیلا بنی‌یعقوب، حکیمه شاکری، ژیلا کرم‌زاده مکوندی، شیوا نظرآهاری و بهاره هدایت، در این بیانیه اظهار کرده بودند که ستار بهشتی در بازداشتگاه نیروی انتظامی و «در اثر شکنجه» جان خود را از دست داده است.

در این بیانیه آمده است: «ستار بهشتی اولین مورد مرگ این چنینی نبوده و صد افسوس که احتمالا آخرین آن نیز نخواهد بود. زهرا کاظمی، زهرا بنی‌یعقوب، محسن روح‌الامینی، امیر جوادی‌فر، محمد کامرانی، اکبر محمدی، هدی صابر و ... نمونه‌هایی از افرادی هستند که بر اثر عوامل متعددی چون سوء مدیریت و اعمال فراقانونی مسئولان، جان خود را از دست داده‌اند.»

امضا‌ءکنندگان این بیانیه، خواستار توقف هرگونه خشونت و شکنجه جسمانی و روانی و همچنین رسیدگی به موضوع مرگ ستار بهشتی شده بودند.

ستار بهشتی از وبلاگ‌نويسان منتقد حاکميت بود که پليس سايبری ايران (فتا) روز ۹ آبان او را بازداشت کرد و در نهايت، پنج روز بعد در زندان درگذشت.

مرگ او که گفته می‌شود بر اثر شکنجه بوده است، بازتاب گسترده‌ای در داخل و خارج از ايران داشت به‌طوری که نهادهايی مانند عفو بين‌الملل خواستار روشن شدن ابعاد اين ماجرا شده‌اند.

در حالی که گروهی از
زندانیان سیاسی زندان اوین گفته‌اند که آثار شکنجه را بر بدن ستار بهشتی مشاهده کرده‌اند و سخنگوی قوه قضائیه نیز گفته است که بر پنج جای بدن آقای بهشتی جای کبودی و اثر ضرب و جرح دیده شده، رییس سازمان پزشکی قانونی کشور گفته که ستار بهشتی بر اثر «مرگ طبیعی» جان خود را از دست داده است.

کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی نیز اول آذرماه با قرائت گزارش خود در خصوص مرگ ستار بهشتی در مجلس اعلام کرد: «در مقطع فعلی سهل‌انگاری در اجرای برخی موازین قانونی مسجل است، اما کلیت موضوع نیازمند تحقیقات قضایی بیشتر است.»

جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی

نزدیک سه سال و نیم از کودتای انتخاباتی ۸۸ می گذرد و در تمام این سال ها و ماه ها و روزها ننگ و سیاهی این حادثه منحوس بر در و بام خانه های شهر و دیارمان نشسته و هیچ باران بهاری و پاییزی و برف زمستانی و آفتاب تابستانی آن را نزدوده است. گویی کودتاگران برآنند که از این کودتا به آن کودتا بربام های خانه های دیار سبزمان خیمه بزنند و قهقه مستانه پیروزی سر دهند به واسطه سلاح آتشین غافل از آن که پیروزی در سایه سلاح تنها شکستی مفتضحانه است در عصر حاکمیت دموکراسی!
خداوند متعال در همه این سال ها و ماه ها و روزها از حال ما خانواده های زندانیان سیاسی آگاه بوده است و از احوال عزیزان آزاده دربندمان نیز. او خود به ما توان ایستادگی در برابر ستم داده تا روح سرکشی کافران و طاغیان را در مصاف با پایمردی های عزیزان مظلوم و صبوری خانواده هایشان قاهرانه در هم شکند. کیست که نداند قاتل در هیچ کجای عالم آرامش ندارد حتی اگر آدم کشی حرفۀ او و نان سر سفره زن و بچه اش بشود و نردبان ترقی مادی اش بشود و مدال و ارتقا برایش بیاورد. کیست که نداند شکنجه گر خواب راحت ندارد و همه سیاه کاری های روزش کابوس های شبش خواهد بود. می دانیم که نقاب مسلمانی و سپر ولایت پذیری تنها ابزار ماندگاری چند صباح ستمکاران بدنهاد است اما کیست که نداند در طول تاریخ سخت ترین سپرها و مرغوب ترین نقاب ها هم در مصاف حق و باطل کارکرد خود را از دست داده اند. ما از محرم و کربلا و عاشورا آموخته ایم که رمز بقای انسانیت نه دین داری بلکه آزادگی است. و آزادگی را فقط در خانه شرفا می توان یافت.
ما خانواده های زندانیان سیاسی که بارها و بارها به ستم هم پای عزیزانمان احضار و بازجویی و بازپرسی و محاکمه و محکوم به جرم ناکرده شده ایم، در آستانه سه سال و نیمه شدن تبعات انتخاباتی بدآهنگ و بدفرجام قصد تحلیل اوضاع و شرایط امروز را نداریم و آن را به حوزه و دانشگاه و کوچه و معبر و دکّان و اتوبوس و مترو نزد عالم و عامی وامی گذاریم. قصد ما از این بیانیه و بیانیه های بعدی تنها شرح حال خانواده بزرگ خودمان است که گاه در سایه تورم و گرانی و فقر و فلاکت و بدحالی عامّه به دست نسیان سپرده می شود. خانواده بزرگی که انگار هیبت و عظمتش را کودتاگران نیز دوست دارند که تا عزیزی از بند رها می شود جای خالی اش را در زندان بلافاصله چند زندانی سیاسی جدید پر می کنند تا جمع ما خدای نکرده بی رونق نشود و بیرق حق طلبی مان به اهتزاز درآمده بماند. مبادا که همسایه ها یادشان برود در ام القرای مسلمین چه نان و حلوایی تقسیم می شود در میان جماعت حق طلب آزادی خواه!
ما خانواده های زندانیان سیاسی هربار که پیک شوم بدخبر از حوالی اوین و دیگر بازداشت گاه های به نام و گمنام به سمت و سوی ما می آید، دلمان می لرزد که این بار قرعه به نام کدام مظلومی افتاده است که باید نامش یادآور عیوب حاکمان بی خرد ما شود. هر روز خبری شوم از حوالی زندان به ما می رسد. رفتارهای زننده و غیرانسانی بازجو و مأمور و زندان بان، عکس العمل های طبیعی عزیزان مظلوم دربند ما را به دنبال دارد که ته مانده حق شان را در پشت میله ها با تنها ابزار دراختیارشان، «جان شان»، طلب می کنند. هر روز فریادی و فغانی تازه و دریغ از یک عذرخواهی ساده! گویی ما هر روز باید منتظر جسم سختی باشیم که فرزند عزیزی خود را به آن بکوبد تا دیوانه خودباخته فرمان بری ترفیع بگیرد! نام زهرا کاظمی در کنار نام قربانیان قتل های زنجیره ای که کارشان به محکمه و محبس نکشید و حکم قتلشان را مفتیان خوارجی امر کردند و عاملان عقل و دین باخته اجرا کردند و اقشای این فجایع ننگین در دوره اصلاحات و اقرار وزارت اطلاعات وقت به این جرائم بزرگ و برائت جویی از آن انگار تازه کینه آمرین بی مقدار و عاملین بیچاره را برانگیخت تا در پی کودتای انتخاباتی ۸۸ همه آن چه می خواستند بکنند و فرصت و مجال و جرأتش را نیافتند، تلافی کنند.
ما خانواده های زندانیان سیاسی هرچند که در مقام انسانیت خویش، انسان را عزیز و کریم و شریف می خواهیم و هرگونه مهیا کردن اسباب ذلت و حقارت و مسکنت او را عملی شیطانی فرض می کنیم اما اینک اولویت را به پی گیری اوضاع مظلومان دربندمان می دهیم که جز خدا دادرسی ندارند و غم نان هم وطنان را و فقر و بیکاری و بیماری و خواری آنان را به دیگرانی می سپاریم که ورود به این حوزه و دفاع از حق مظلوم را پرهزینه می پندارند و جرأت نام بردن از عزیزان نام آور ما و مردان و زنان بی نام و گمنام محبوس در زندان ها را به جرم جستجوی رأیشان که حقشان است، ندارند! بگذار دردهای اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و سیاسی این دیار را اطبای نفس و جامعه و سیاست و فرهنگ شماره کنند، ما در این بحبوحه بلا وظیفه شتربانی خود را داریم و نجات آنان را از مهلکه نزول ابابیل و سنگباران!
متأسفیم که هنوز پس از سال ها و ماه های هول انگیز پس از کودتا، ما باید نگران جان زندانیان خود در سلول ها و بندها و انفرادی ها و عمومی ها باشیم. باید نگران تبعیدی هایمان باشیم که با زندانیان عادی هم بند و هم سفره اند. باید نگران جان آنان باشیم که در بندهای عمومی یا انفرادی ها ناگهان جسم سخت را نشانه نروند و کبودی ها را پزشک قانونی بعدها علائم بیماری های عادی که هر انسانی در درون و بیرون زندان می تواند به آن مبتلا شود ارزیابی نکند!ما باید نگران جان عزیزانمان باشیم که دادگاه نمایشی و حکم های فرمایشی برایشان کافی نبوده و در زمان اجرای حکم هم باید شکنجه های روحی و آزارهای جسمی شان ادامه داشته باشد تا کینه جویان نفسی تازه کنند و به تئوری پردازان تریبون دار اطمینان دهند که دشمنان را سخت شکسته اند و هیچ ملالی نیست!
متأسفیم که رکورد اعتصاب غذا در زندان های جمهوری اسلامی توسط مسلمانان متشرع و پای بند به احکام اسلامی در شرایطی کاملا اضطراری شکسته است. متأسفیم که بدیهی ترین حقوق یک زندانی در زندان های جمهوری اسلامی به هیچ انگاشته می شود. از مرخصی ها و ملاقات های حضوری و کابینی و امکان تماس تلفنی روزانه هم که بگذریم از انفرادی های بی دلیل در دوره اجرای حکم و شکنجه های روانی با انتقال چند روزه به بند عمومی و بازگشت به انفرادی ها نمی توان گذشت. متأسفیم که بازجو در دوره اجرای حکم هم چنان برای به قول خود متهمش خط و نشان می کشد و زشت تر از آن با ورود به حریم خصوصی او و خانواده اش امنیت روانی آنان را سلب می کند. نام بازجو که بر صفحه گوشی همراه خانواده نقش می بندد انگار دست نشانده ابلیس حامل پیام شومی است! متأسفیم که هر روز بیمارستان ها باید تخت هایی را به زندانیان بیمار شده در زندان های کشورمان اختصاص دهند و رکورد بستری نیز در این دوره بشکند. متأسفیم که امروز نام شاکیان از کودتاگران نظامی و دیگر زندانیان در اوین و رجایی شهر و دیگر زندان ها، با بیماری های عجیب و ناشناخته پیوند خورده و در نهایت «جان» کالای بی ارزشی شده که در دست های کثیف عاملان و مأموران به حراج گذاشته می شود برای سرسلامتی یک انسان دیگر که بنابه نظر گروه خوارجی حاکم هر مقام والایی هم که داشته باشد بری از قربانی خواستن است در عصر حاکمیت دموکراسی!
باری ما خانواده های زندانیان سیاسی این بارنیز ضمن ابراز انزجار از قتل یک انسان بی گناه دیگر در پشت درهای بسته زندان، هرچند گزارش های کذب، ستّار عیوب و ذنب و گناه مرتکبین آن باشد، از همه مقامات مسئول می خواهیم به این همه بی اعتنایی به حقوق انسان ها در کشور خود پایان دهند و نگاهشان فقط به اقصی نقاط دنیا نباشد که خطاهای استکبار جهانی و بلاد کفر را شماره کنند برای حساب رسی های سیاسی. و از همه انسان های متعهد و آگاه می خواهیم که فارغ از گرایش سیاسی و لباس و مقام و جایگاهشان دست از ملاحظه کاری و مصلحت اندیشی برداشته برای «جان انسان» در کشور خود ارزش قائل شوند و بیش از این اجازه ندهند سرمایه های اجتماعی این مرز و بوم در زندان های رسمی و غیررسمی و توسط آدم های بی سواد و بی ریشه به باد روند.
امروز ما در آستانه عاشورایی دیگر با همه مسئولان اتمام حجت می کنیم که گذشتن از حقوقمان تنها در صورت جلوگیری از تضییع حقوق بیشتر ممکن است و گذشتن کریمانه از گذشتۀ شوم و نگاه به آینده تنها در گرو تغییر رفتار حاکمیت شدنی است و ادامه زشت کاری ها تنها شرایط را سخت تر و عبور از آن را ناممکن تر خواهد کرد.
و با هم وطنان خود اتمام حجت می کنیم که نسبت به ظلمی که به عزیزان دربندمان و خانواده های آنان می شود، بی تفاوت نباشند و اگر هیچ کاری برای توقف این مظالم از دستشان برنمی آید لااقل دایره اطلاع رسانی را گسترش دهند تا در زمانه ای که دستگاه های تبلیغاتی حاکمیت بیش از هر رسانه خارجی آب به آسیاب دشمن می ریزد، حقایق را به گوش مردم برسانند. از وضعیت رقبای انتخاباتی محصور رئیس دولت در آستانه اتمام دوره ریاستش تا وضعیت همه فعالان سیاسی و انتخاباتی دربند و خانواده هایشان که به جرم پی گیری حقوق حقه عزیزانشان، محکوم مجازات های سنگین می شوند و حکم اخیر خواهر عزیزمان خانم معصومه دهقان همسر دکتر عبدالفتاح سلطانی نمونه آشکار آن است!
در پایان بار دیگر نگرانی شدید خود را از وضعیت رهبران محصور جنبش سبز اعلام می داریم و حفظ صحت و سلامت کامل آنان و همه آزادگان دربند را وظیفه حاکمیت می دانیم و همین جا اعلام می کنیم که مسئولیت هرگونه مخاطره برای عزیزانمان که اسیر دستان ستم شده اند در شرایطی که درب زندان ها برای هرگونه بازدید و دریافت گزارش صحیح و واقعی از وضعیت زندانیان بسته است، به عهده مسئولان قضائی، رئیس قوه قضائیه و مقامات عالی نظام است.
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی
۳۰ آبان ماه 1991

۱۳۹۱ آبان ۳۰, سه‌شنبه

نامه سرگشاده یک استاد بازنشسته دانشگاه به احمدی نژاد

نامه سرگشاده یک استاد بازنشسته دانشگاه به احمدی نژاد و ارائه پیشنهاد کناره گیری فوری از ریاست جمهوری
دکتر محمد حسین پاپلی یزدی، استاد بازنشستۀ دانشگاه تربیت مدرس تهران طی نامه ای به محمود احمدی نژاد، ضمن برشمردن گوشه ای از عملکرد وی بعنوان رئیس دولت، خواستار کناره گیری وی از پست ریاست جمهوری شد.
متن این نامه به شرح زیر است:
نامه سرگشاده
جناب آقای دکتر محمود احمدی نژاد
ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران
موضوع: چند سوال و پیشنهاد استعفای حضرتعالی از پست ریاست جمهوری
من رسماً نماینده هیچکس نیستم. حتی نماینده زن و فرزندانم هم نیستم. شما رئیس جمهور کشور جمهوری اسلامی ایران هستید. شما قانوناً حق دارید از طرف همه مردم حرف بزنید و من قانوناً حق ندارم از قول مردم حرف بزنم. حالا من از حضرتعالی خواهشی دارم؛ شما با همه حق و حقوقی که دارید بیایید به چند سوال و به پیشنهاد من بی حق و حقوق توجه کنید. شاید مشکلات شما و مشکلات من حل شود. پس چند دقیقه به حرف من گوش بدهید.
با این مقدمه میخواهم چند سوال از شما بکنم. البته میخواستم صدها سوال بکنم ولی خوب، شما وقت خواندن و جواب دادن صدها سوال را ندارید. بعد هم میخواهم دو تا پیشنهاد به شما بدهم. چون بنده، عضو هیچ گروه و حزب ودسته ای نیستم و نمایندگی از هیچکس هم ندارم، لذا مجبورم فعل مفرد و کلمه من بکار ببرم؛ لذا می­بخشید .
سوالات:
1
- آیا دولت شما یک دولت کارشناسی است. یعنی آیا خود حضرتعالی و وزرا و استانداران شما مسائل را از دید کارشناسی بررسی میکنید؟ نظر من این است که شما غیرکارشناسی ترین دولت در طول جمهوری اسلامی ایران هستید. ویژگی اساسی دولت شما و خود شما این است که به نظرات کارشناسی هیچ اعتنایی ندارید. فی البداهه تصمیماتی میگیرید و حرفهایی میزنید که مورد تایید بدنه کارشناسی کشور نیست. عمده ترین مشکلاتی که دولت شما برای من ایجاد کرده همین مسئله است. اگر پاسخی برای این کار دارید لطفا بفرمایند که این بنده ناچیز قانع شوم.
2 - آقای رئیس جمهور! وزرا، معاونین و استانداران شما چقدر حق تصمیم گیری دارند. آیا به آنها اجازه تصمیم گیری های خرد و کلان در حوزه وظایفشان را میدهید یا همه تصمیمات را خود شما یک نفره می گیرید. البته آقای یحیی زاده نماینده مجلس هم به صراحت فرموده اند که در دولت، رئیس جمهور شخصا تصمیم میگیرند نه وزرا. من هم فکر میکنم در اکثر موارد، شما وزرا و معاونین آنها را مسلوب الاختیار کرده اید. اگر غیر از این است بفرمایند. آخر تصمیمات شخص شماست که زندگی مرا دچار دردسر کرده است.
3 - شما چرا سازمان برنامه و بودجه را منحل کردید؟ آیا آن سازمان را منحل نکردید که هر طوری می خواهید پولهای مملکت را خرج کنید؟‌ اگر آن روز که شما آن سازمان را منحل می کردید، مجلس و ملت، جلوی شما ایستاده بودند، حالا وضع اقتصادی و اجتماعی من همین بود؟ قسم به هر که میخواهید بخورم وضع من و حتی شما بهتر بود.
4 - آقای رئیس جمهور، شما به مسافرتهای استانی زیادی رفته اید . اولا در این مسافرتها دهها و گاه صدها هزار نفر به استقبال شما آمده یا آورده شده اند. آیا این مسافرتها برای انجام کار است و یا برای تبلیغات؟ شما در بسیاری از این مسافرتها در کمتر از سه ساعت، دهها طرح با دهها میلیارد تومان اعتبار تصویب کرده اید. گاه مدت زمانی که برای ارائه یک طرح و تصویب آن در استانها گذاشته شده است، کمتر از 3 دقیقه است. آیا تصویب طرح به این صورت در کجای دنیا سابقه دارد. آیا با این کار، نخواسته اید بدنه کارشناسی دولت و نظرات مشاوران کشور را به سخره بگیرید. تصویب این طرح های غیرکارشناسی چه اثراتی روی زندگی بنده داشته است و چه مقدار تورم در زندگی من ایجاد کرده است. این طرح های شما زندگی مرا به فقر کشانده است. حالا که دولت حضرتعالی رو به اتمام است، چند طرح نیمه کاره با چه مبلغ اعتبار مورد نیاز برای دولت آینده جا می گذارید که البته تاوان آن را باید بنده هم بپردازم.
5 - وقتی میخواستید طرح حذف یارانه ها را مطرح کنید، بسیاری از اساتید اقتصاد کشور، طرح شما را تورم زا خواندند، حضرتعالی با این افراد برخورد مناسب نداشتید. آیا در اجرای طرح خود از نظرات کارشناسی استفاده کردید؟ شما با چه کسانی مشورت کردید که زندگی من را این طور خراب کردند.
6 - آیا آماری که دولت شما ارائه میدهد صحیح است؟ ‌اگر صحیح است چرا آمار دولت شما با زندگی من تطبیق نمیکند. وقتی شما اعلام میکنید تورم 15٪ یا 21٪ است چرا با زندگی روزمره من تطبیق نمیکند. آیا آمار دولت شما مورد تایید مراجع مستقل غیردولتی هم هست؟ اگر هست دستور بفرمایند آن مراجع که آمارهای شما را تایید میکنند، این مساله را کتبا اعلام کنند. چرا وقتی در زندگی روزمره من تورم بیش از صد در صد است شما اصرار دارید که تورم حدود 20٪ است. آخر منی که باید دست، توی جیبم بکنم و جنس بخرم، بهتر مساله تورم و درصد تورم را درک می کنم یا شما که 20 سال است دست توی جیب مبارک نکرده اید و همه چیز آماده در اختیار شما بوده است؟
7 - آقای رئیس جمهور، من استاد دانشگاه از شما سوال میکنم این بلبشوی اقتصادی و حتی فرهنگی و اجتماعی که دولت شما در کشور درست کرده است، چند درصد آن مربوط به تحریم های آمریکا و اروپا است و چند درصد آن مربوط به سوء مدیریت حضرتعالی و سوء استفاده و حرفهای حاشیه ای اطرافیان شما است . من استاد دانشگاه میگویم تحریمها 10٪ اثر داشته است و رفتارهای غیرکارشناسی شما و دولت شما 90٪. من حاضرم هر مخارجی را که تحریم ها به گردن ما میگذارد، بپذیرم؛حاضرم جانم را در راه منافع ملی کشورم فدا کنم، ولی چرا من باید قدرت خریدم را بخاطر سوء‌مدیریت حضرتعالی از دست بدهم.
8 - یک سوال دیگر اینکه؛ شما کاری کردید که در ظرف 20 روز، دلار از 1500 تومان تقریبا 3000 تومان شد. هیچ اقدام مهمی برای این سقوط ارزشی پول ملی نکردید. حالا من می پرسم. اگر دولت با همه تحریمها 000/000/000/50 دلار درآمد داشته باشد. پنجاه میلیارد هزار و یکهزار و پانصد تومان که میشود 000/000/000/75000 تومان، این پول به کجا میرود؟ آیا وارد خزانه دولت میشود یا نمیشود. این پول خرج چی میشود. شاید هم من اشتباه میکنم و همچون پولی وجود نداشته باشد. بالاخره از این پول چند ریال سهم من میشود؟
9 - آقای رئیس جمهور، شما دائم دم از عدالت می زنید، آیا این عدالت است که درآمد من و میلیونها مثل من یک دهم شود تا فقط عده معدودی درآمدشان سر به فلک بزند. شما عدالت اجتماعی را فقط برای کمتر از 1٪ درصد مملکت پیاده کرده اید؛ آن هم عده ای که از این بلبشوی اقتصادی سود می برند. آنها حتی اگر از نظر سیاسی با شما مخالف هستند از نظر اقتصادی پشتیبانی شما و شریک شما هستند.
آقای دکتر محمود احمدی نژاد، آیا این عدالت اجتماعی است که یکی برای جشن ازدواج بچه اش 2 میلیارد تومان خرج میکند و من برای تامین مخارج زندگی ام با مشکل روبرو هستم.
10 - آقای رئیس جمهور! این مدیریت حضرتعالی با کشور چین چگونه است.چین، بخش مهمی از کارگاهها و شرکتهای تولیدی مملکت را تعطیل کرده است. من وقتی میروم بازار، کفش بخرم، کفش چینی است؛ میروم دستمال آشپزخانه بخرم، چینی است؛ میروم سفره بخرم، چینی است؛ میروم تسبیح بخرم، چینی است؛ میروم چادر نماز بخرم، چینی است.این چین میخواهد چه بلایی سر صنعت و ‌اقتصاد من بیاورد. چرا من نمیتوانم جنس ایرانی پیدا کنم. رابطه اقتصادی دولت شما با چین، پدر بنده را درآورده است.
11 - آقای رئیس جمهور! درباره مدارک تقلبی یکی از همکاران مرحومتان حرفهایی زدید که آن حرفها شد وسیله سوء استفاده عده ای. در مملکتی که اگر کسی ماست تقلبی بفروشد او را بازداشت می کنند، چطور در مغازه های تایپ و تکثیر اطراف دانشگاه تهران، تبریز، اصفهان، ‌مشهد و... به صراحت نوشته اند پایان نامه کارشناسی ارشد و رساله دکترای آماده موجود است. آخر این تشکیلات حضرتعالی کجاست. این وزیر علوم شما مگر خوابست که در چند صد متری وزارتخانه اش تز دکترای آماده می فروشند. چرا من باید پدر شاگردانم را در آورم تا پایان نامه کارشناسی ارشدشان را بگذرانند و عده­ ای باید پول بدهند یک پایان نامه آماده بخرند. شخص حضرتعالی بطور غیر مستقیم از این امر دفاع کردید. آیا مدارک تقلبی، منشاء بسیاری از خلافهای دیگر نیست. دنیا زیر و رو شود، من شما را مسئول اشاعه مدارک تقلبی در این کشور می­دانم.
12 - آقای رئیس جمهور، بدترین میراث حضرتعالی برای این مملکت و برای من، ‌این سیستم اداری است که شما جا می­گذارید. این سیستم اداری موجود، نه در شان جمهوری اسلامی ایران است، ‌نه در شان ملت ایران،‌ نه در شان بنده حقیر است. این مورد را من از طرف همه حرف زدم. آقای رئیس جمهوری، سیستم اداری مملکت فاجعه است. یک سیستم مریض،‌ فلج، ‌مردم آزار، ‌اذیت کن، بیچاره کننده که دارد سکته میکند، شما به بنده تحمیل کرده­ اید. قانون برنامه سوم، ‌چهارم و پنجم و اصل 44 قانون اساسی و اصول دیگر قانون اساسی به حضرتعالی اجازه اصلاح این سیستم را داده بود. شما واقعا به جای اصلاح این سیستم، آن را خرابتر و ناکارآمدتر کردید. از این سیستم اداری، بی­فایده ­تر چیزی در مملکت نیست. در تمام دوره ریاست جمهوری حضرتعالی حتی یک نامه نبوده است که من بنویسم و خود بخود پاسخی داشته باشد. وضع بیمه ها اسفناک است. وضع صندوق بازنشستگی بسیار نگران کننده است. آقا شما را به حضرت عباس به رئیس جمهور بعدی بگویید در طول دوره ریاست جمهوریش هیچ کار نکند، این سیستم اداری را اصلاح کند، کل مملکت اصلاح میشود. خراب بود شما آن را ویران کردید .سیستم اداری مملکت بر اثر سوء مدیریت حضرتعالی یک ویرانه است.
13- حالا آقای رئیس جمهور، در بحث اقتصاد و عدالت اجتماعی سیستم اداری بیرون برویم. من استاد جغرافیا هستم وقتی به مسافرت میروم به پدیده های طبیعی توجه دارم. چرا در زمان شما این همه جنگل و مرتع تخریب شده است. چرا در دروه شما اینقدر سیل زیاد شده است. چرا در دوره شما اینقدر سفره های آب زیر زمینی افت کرده است. چرا سودجویان و زمین­خواران هزاران هکتار از زمینهای بستر رودخانه ها را تصاحب کرده اند. چرا دریاچه ارومیه، دارد خشک می شود. چرا تالاب انزلی به یک منبع فاضلاب تبدیل شده. چرا دریاچه بختگان، دریاچه هامون و چی و چی خشک شده است. برای ریزگردها که سینه بنده را خراب میکند چه کاری کردید؟ آخر این جنگلها، مراتع، ‌آبها، دریاچه ها، حیوانات همه نعمت خدا هستند. شما هم که مسلمان و مومن درجه یک هستید، چطور در زمانی که این همه نعمت خدا دارد داغون میشود یک مرتبه شما می فرمایید به هر ایرانی 1000 متر مربع زمین می دهید؛‌ چطوری یک مرتبه می فرمایند 2 میلیون هکتار زمین جدید زیر کشت می برید. این حرفهاي غیر کارشناسی شما روح مرا می آزارد و نمی گذارد شبها بخواب بروم. شما را بخدا بیایید با هم یک گپی بزنیم شاید من قانع شوم و شبها راحت بخوابم.
14 - آقای رئیس جمهور، از وقتی شما رئیس جمهور شده اید، بیخود و بی جهت دعوا و مرافعه بین زنها و شوهرها و بازاریها و مردم، راننده تاکسیها و مسافران و ... زیاد شده است. به استناد آمار دادگستری جرم و جنایت، چک برگشتی، حقه بازی و اختلاس، فساد اخلاقی زیاد شده است. این مسائل نمی گذارد من شبها بخوابم. شما اگر دو ساعت به درد دلهای من گوش دهید شاید من معالجه شوم و شبها بهتر بخوابم. البته شما بهتر از من مسائل را میدانید. هزاران نفر هستند که به درد دلهای شما گوش دهند. بخصوص آنها که از سیاستهای شما از نظر مالی فربه شده اند، درد دل حضرتعالی را گوش میدهند. من که کسی را ندارم تا درد دلم را گوش دهد، خدا خیرتان بدهد در یک جلسه دو ساعته تلویزیونی به درد دلهایم گوش دهید و شما مرا گفتار درمانی کنید. آقای رئیس جمهور، صد تا سوال ریز و درشت دارم ولی شما وقت ندارید.
من انصاف می دهم و امضا هم می کنم در دولت شما خیلی کار شده است، ولی اگر شما به نظرات کارشناسی احترام می گذاشتید و دولت شما یک دولت کارشناسی بود و اگر خود شما این همه حرفهای حاشیه ای در سطح ملی و بین المللی نمی زدید و اگر این همه قول انجام کارهای غیرکارشناسی نمیدادید، اگر به مجلس پاسخگو بودید،‌ اگر به خبرنگاران و رسانه ها پاسخهای کارشناسی و مستدل میدادید،‌ اگر به وزرایتان احترام می گذاشتید و وقتی مسافرت رسمی بودند آنها را عزل نمی کردید، اگر مردم را جدی می گرفتید،‌ با این پول عظیمی که در دولت شما پیدا شد با این گنج بادآورده که از گرانی نفت رسید، دولت شما باید صد بار بیش از این کار می کرد. خلاصه آنکه آقای دکتر محمود احمدی نژاد، شما زندگی و آرامش و آسودگی مرا خراب کرده اید. حالا دو پیشنهاد دارم :
1 - یک برنامه دو ساعته تلویزیونی بگذارید تا ما دو نفر به عنوان دو عضو هیات علمی دانشگاه با هم درد و دل کنیم، مردم هم بفهمنند. شاید من گفتار درمانی شوم.
2- نظر قطعی من این است که هر ساعتی که شما زودتر استعفا بدهید و انتخابات آزاد ریاست جمهوری در این مملکت راه بیفتد، من یکی راحت تر شوم. ادامه ریاست جمهوری توسط شما حتی یک ساعت بیشتر باعث خرابی بیشتر زندگی من یکی می شود، خود دانید. البته من قرار شد از طرف آدمهای دیگر صحبت نکنم. ولی از طرف غیر آدمها میتوانم صحبت کنم. ادامه ریاست جمهوری شما برای درختان جنگلی، مراتع، ‌آبهای زیرزمینی، بستر رودخانه ها، ‌دریاچه ها، حیات وحش، حتی برخی حیوانات اهلی هم زیان آور است. آخر، وقتی کاه، کیلویی 600 تومان و جو کیلویی 900-800 تومان و شلغم و چغندر حدود 500 تومان است، کدام زبان بسته ای میتواند شکمی از عزا در آورد. خدا شاهد است استعفای شما از پست ریاست جمهوری به نفع خود شما هم هست. درباره پیشنهاد اولم، یا حالا شما جلسه تلویزیونی بگذارید و مرا قانع کنید یا من جلسه را سر پل صراط میگذارم. والسلام

(پروفسور محمدحسین پاپلی یزدی، جغرافیدان، محقق و نویسنده برجسته و بنیانگذار، مدیر مسئول و صاحب امتیاز فصلنامه تحقیقات جغرافیایی و اولین ایرانی دارنده جایزه انجمن جغرافیای فرانسه است. وی سابقه تدریس در دانشگاه سوربن پاریس، فردوسی مشهد و تربیت مدرس تهران را دارد.
وی در سال ۱۹۹۶ بعنوان عضو اصلی کمیسیون جغرافیای فرهنگی انجمن جغرافیدانان جهان انتخاب شد. این کمیسیون مجموعا ۱۰ نفر عضو دارد و سهم آسیا ۳ نفر است.
او از مدافعان تشکیل اتحادیه کشورهای اسلامی است و پیشنهاد راه‌آهن سراسری بین کشورهای مسلمان را داده‌است.)

حال وهوای تهران


در خبرگزاری مهر امده است

ضرب و شتم عامل مرگ ستار بهشتی نیست/ آثاری از خفگی و مسمومیت مشاهده نشد
رئیس سازمان پزشکی قانونی با بیان اینکه هنوز در مورد پرونده فوت ستار بهشتی به جمع بندی نهایی نرسیدیم، گفت: در مورد بیماران قلبی ممکن است در اثر استرس قبل از بازجویی هورمون هایی در بدن ترشح شود که باعث آریتمی قلب می شود.

دکتر احمد شجاعی در گفتگوی اختصاصی با خبرنگار مهر، اظهار داشت: بر اساس آزمایشات انجام شده روی جسد ستار بهشتی هیچگونه آثار خفگی و سم در بدن وی پیدا نشد و از نظر ما این فرد بر اثر مرگ طبیعی جان خود را از دست داده است.
وی ادامه داد: البته ممکن است این فرد بر اثر استرس های وارد شده جان خود را از دست داده باشد چرا که قبل از مرگ نیز قرص قلب مصرف کرده است.این دسته از متهمان وقتی قرار است مورد بازجویی قرار بگیرند دچار استرس می شوند که این استرس هورمون هایی را در بدن ترشح می کند که باعث آریتمی قلب می شود.
رئیس پزشکی قانونی در مورد کبودی های روی بدن این فرد گفت: ممکن است کبودی هایی روی بدن او بر اثر ضرب و شتم باشد اما این کبودی ها نمی توانند عامل مرگ باشند.
وی در پایان گفت: نتیجه قطعی آزمایشات در مورد علت اصلی مرگ طی روزهای آینده اعلام می شود اما از نظر ما این فرد به مرگ طبیعی مرده است. در آزمایش های سم شناسی نیز مورد مشکوکی پیدا نشده است. البته منتظر جواب چند آزمایش دیگر هستیم تا به جمع بندی نهایی برسیم.

پیروان راه مصدق بزرگ


سی آبانماه ، سالگرد دشنه آجین شدن پروانه و داریوش فروهر

                                            پیروان راه مصدق بزرگ

 

شامگاه شنبه سی یم آبانماه یکهزارو سیصد وهفتاد وهفت خورشیدی ، داریوش و پروانه فروهر دو مبارز

نستوه  پیرو مکتب مصدق بزرگ ، بدست ماموران عالیرتبه وزرات اطلاعات نظام ولایت فقها  بگونه وحشتناکی دشنه آجین و مثله شدند  آنهم  درخانه خودشان  .  جنایتی که در طول تاریخ نظیر آنرا به ندرت می توان یافت . نظامی که خود را مجری و تابع قوانین اسلامی معرفی می نماید و هرساله در ایام ماه محرم در عزای کشته شدگان دشت کربلا سیاه پوش شده و دسته های عزاداری و سینه زنی و زنجیر زنی و قمه برسرزنی به راه می اندازد ، مرتکب جنایتی گردید که  نه تنها روی حکومت امویان را بلکه همه جنایتکاران تاریخ را سفید نمود . لشگریان یزید در یک نبرد رویا رو ، امام حسین و یارانش را کشتند ولی آنقدر شرف ومردانگی داشتند که به آنها اجازه دفاع ازخود را بدهند و دراین نبرد هیچ زنی را نکشتند تا چه رسد که مثله نمایند اما فرستاد گان عالیرتبه وزارت اطلاعات حکومت ولایت فقها  نیمه های شب به خانه دو انسان شریف که تنها گناهشان دفاع از استقلال وبرقراری آزادی و عدالت اجتماعی در کشورشان بود و عمر پربارشان را در راه سربلندی میهن ورجاوندشان سپری نموده بودند ، وحشیانه یورش برده داریوش فروهر

رستم زمانه را که دوره نقاهت را پس از یک عمل جراحی خطرناک می گذرانید در نهایت قساوت  ، د د منشانه  با دوازده ضربه دشنه به شهادت رساندند و پروانه فروهر(اسکندری) شیرزن بیشه ایران زمین را که در بستر بیماری آرامیده بود در نهایت سنگدلی با بیست و    چهار ضربه دشنه مثله نمودند . دست اندرکاران نظام فقها !! با این جنایت فجیع ، عاشورای دیگری را برای ایرانیان رقم زدند . جهت گرامی داشت تمامی جانباختگان راه آزادی ودادگری ازصدر انقلاب مشروطه تا به امروز ، باید اول آذرماه را روز جانباختگان راه آزادی و دادگری ایرانزمین نامید و هر ساله در این روز سیاوشان  دیگری برپا نمود  این یکی از خواسته های برحق ملت ایران است.                               

          از آغاز انقلاب مشروطه تا به امروز شماری از مبارزان آزادیخواه  بدست جلادان نظام های استبدادی به قتل رسیده اند . برای نمونه میتوان از صوراسرافیل ، کلنل محمدتقی خان پسیان ،میرزاده عشقی ، سرهنگ پولادین ، فرخی یزدی ، دکتر حسین فاطمی ، کریمپور شیرازی ، خسرو گلسرخی ، و... نام برد اما جنایت های وحشیانه ای که که در این سی سال و اندی حکومت باصطلاح اسلامی انجام گرفته است که تازه ترین آن ستار بهشتی می باشد  نه تنها قابل مقایسه با جنایت های نظام های پیشین نیست بلکه از خونخواران تاریخ هم در کشتار و شکنجه و شقاوت و گسترش فساد ، پیشی گرفته است.                                                                               

          پس از رأی دادگاه میکونوس علیه رهبران نظام حاکم بر ایران ، دست اندرکاران نظام مجبور شدند برای فریب دولت های غربی ،  با روی کار آوردن شیادی بنام محمد خاتمی  زیر شعار "گفتگوی تمدنها " و  " جامعه مدنی " سعی نمایند چهره خود را تا اندازه ای دموکرات نشان دهند ولی  در پس پرده علاوه بر اعدام های مکرر ،  کشتار مخالفان در خارج کشور را به داخل انتقال دادند که نمونه آن  ربودن و به قتل رساندن  صاحبان قلم وآزاد اندیشانی چون محمد مختاری ، محمدجعفر پوینده و مجید شریف می باشد . اما عمق جنایت های  وحشیانه نظام فقها را باید در 

دشنه آجین نمودن داریوش وپروانه فروهر مشاهده نمود.

      
       درخواست تعقیب وپیگیری و محاکمه عادلانه آمران و مجریان این جنایت های فجیع کار بیهوده ای است . این طایفه یأجوج و مأجوج که قرن هاست از اعتقادات  مذهبی مردم سوء استفاده نموده و زندگی  راحتی برای خود و وابستگانشان فراهم کرده و زیر نام دین مردم ساده و پاکدل را به بازی گرفته و هر بار به نوعی فریب داده اند  ، با
شعار برقراری آزادی و عدالت و رفاه و مساوات زیر نام اسلام   حکومت خود را بنا نهادند . در این مدت  با اعمال و کردار ددمنشانه خود و گسترش فساد  در جامعه آنهم در ابعاد گسترده ، بزرگترین ضربه را بر باورهای دینی مردم وارد آورده اند تا آنجائی که مردم مجبور به تجدید نظر در اعتقادات هزار ساله خود شده و دسته دسته از دین روگردان میشوند . شادروان مهندس بازرگان  طی نامه ای به آخوند خمینی  این فاجعه را گوشزد نموده بود  که درحکومت اسلامی شما :                                                                                                                      

" بجای  یدخلون فی دین الله افواجا . اکنون شاهد  یخرجون من دین الله افواجا هستیم "                      

اکنون آقایان بر خرمراد سوار شده اند دیگر جز به منافع نا مشروع خود ازهر راهی که ممکن باشد به چیز دیگری نمی اندیشند  دین بازیچه دست آنها بود تا به اهداف نا مشروع  خود برسند که رسید ه اند .دست اندر کاران این حکومت خون آشام ، با رفتار وکردارشنیع خود  علاوه بر اینکه مردم را ازدین و مذهب متنفرکرده اند  فرهنگ پویا وایرانیت ما را هم دارند به نابودی می کشانند . تا این نظام جور و فساد بر مصدر کار سواراست عدالت و آزادی را باید به فراموشی سپرد .        

هم میهن گرامی
 
       رهائی ازاین مصیبت دردناک نیازبه همبستگی ملی دارد . بخاطر میهن در بندمان باید  کدورتها و اختلافات را که خواست سران نظام دستاربندان جنایتکار است کنار نهاده و دست به دست هم داده و بر پا خیزیم و با درس گرفتن از شکست های یکصد سال اخیر  باکمک هم ، میهن در بندمان را از زیر سلطه ستمکاران رها ساخته و دوباره آباد سازیم و همچنین باند دستاربندان تبه کار را به جرم خیانت به کشورو جنایتهای فجیع و حیف و میل بیت المال ملت و خارج کردن ثروت های باد آورده خود و بستگانشان را به خارج کشور و همچنین رواج گسترده فقرو فساد در کشور باستانی و بافرهنگ ایرانزمین ،  در یک دادگاه ملی به  پشت میز محاکمه نشاند و با اجرای عدالت  ، مردم سراسر کشورمان را برای همیشه  ازشرظلم و ستم رها ساخت و همچنین درسی هم باشد برای آیندگان . درآن زمان است که به خواسته برحق تاریخی خود  یعنی  استقلال ، آزادی ، برابری ، مهرورزی وعدالت اجتماعی خواهیم رسید و هم

روان پاک جانباختگان راه آزادی و عدالت  را هم خشنود خواهیم نمود .                                

 

 

بیست و هشتم آبانماه یکهزارو سیصد ونود و یک خورشیدی