۱۳۹۲ تیر ۷, جمعه

ما چاره ای به جز از بین بردن حزب الله برای رسیدن به سعادت و خوشبختی نداریم .

رای دادن به حسن روحانی و بیعت با فاشیسم حزب الله فقط رنگ پابند ملت را در زندانی بنام ایران بنفش کرده است.
وقتی ملتی کور میشود و کلید رهایی را که در جیب خودش قرار دارد نمیبیند و آنرا از فاشیست دیگری از طایفه جلادان و قاتلان فرزندان خودش یعنی حزب الله طلب میکند فقط عدم رشد و تکامل خود را از لحاظ فرهنگی در سطح دنیا به نمایش گذاشته است.
باید نشست و بحال ملتی که در جهالت تاریخی خود هویت و شرف و تمدن تاریخی کشور را به حاکمیتی جنایتکار و بیگانه با فرهنگ ایرانی فروخته است زارزار گریست.
باید نشست و در رثای غروب ملتی که به همین سادگی منافع و مصالح استراتژیک و تاریخی خود را بر سر سفره خونین قاتلان فرزندان خویش به تاراج نشسته است شیون سر داد.
باید برای همیشه لکه ننگ تسلیم ملت به خلفای احیا شده اسلامی را برای عبرت آیندگان با پارچه عزا و شرم بر دیوار استقلال کشور نصب کرد
...
ما چاره ای به جز از بین بردن حزب الله برای رسیدن به سعادت و خوشبختی نداریم . حالا شما بخواهید یا نخواهید ما به خون شهیدان راه آزادی و استقلال و دمکراسی سوگند خورده ایم تا سرنگونی جرثومه خالص ارتجاع ، فاشیسم حزب الله و تمامی باندهای فالانژ وابسته به آنانرا از سکوی غصبی قدرت پایین بکشیم و در دادگاه خلق محاکمه کنیم . ما طرفداری انبوه از فاشیسم حزب الله در ایران را همچون طرفداری آلمانیها از هیتلر و عراقیها از صدام و ایتالیایی ها از موسیلینی وووو که عکسهای آن موجود و میلیونها مردم این کشورها را در تایید رژیم فاشیستشان نشان میدهد دلیل محبوبیت و مقبولیت این سیستمها نمیدانیم بلکه دقیقا الینه شدن یا از خود بیگانه شدن و فریب آن ملتها را در دوران اختناق مانند شرایط کنونی ایران ارزیابی میکنیم که بلا فاصله بعد از سقوط این رژیمها بهوش آمده و از پشتیبانی خود از رژیمهای فاشیستی سابق اظهار پشیمانی و ندامت میکنند همچنانکه پیشینیانشان در دیگر کشورها کردند.
ما ایرانیها چرا از تاریخ درس نمیگیریم؟ من از هم اکنون متاسفم برای چهره های شرم زده و خجلی که در فردای سرنگونی رژیم سرشان را مجبورند از تنفر توده بزیر بیندازند. به خود آمدن و هوشیار شدن امری تکاملی و انسانیست. هموطن از خیانت بیشتر و پشتیبانی از ارتجاع حاکم دست بردار تو در هیچ سودی از ثروت مملکت شریک نیستی و در تصمیم گیری هزینه های میلیاردی به تروریستهای مختلف دنیا از جیب این ملت هرگز سهمی نداشته و نخواهی داشت بیا تو هم به ما بپیوند تا ثروت ایران را در راستای شکوفایی ایران هزینه کنیم نه در گسترش ترور و وحشت و صدور انقلاب اسلامی

۱۳۹۲ تیر ۴, سه‌شنبه

مذهب ( کلمه ای که به جزء خرافات وسودآوری پیامد دیگری نخواهد داشت ) شرم بر اسلام و مذهب دروغینش

تخریب بافت تاریخی برخی شهرهای ایران از جمله یزد، شیراز، مشهد، تهران، رشت و قم به دلیل طرح‌های توسعه مساجد و امامزاده‌ها دوباره به راه افتاده است. در چارچوب طرح‌هایی که گاه تحت عنوان «حرم تا حرم» توصیف می‌شوند، بافت تاریخی بین دو حرم فلان امامزاده به هم وصل میشوند و تاریخ شهرهای قدیمی ایران، قربانی گسترش حیاط مساجد و امامزاده‌ها و «وصل شدن حرم ها»یی به یکدیگر می‌شوند که حتی گاه نمی‌توان از اعتبار و پیشینۀ تاریخی آنها مطمئن بود. هرچند در بسیاری از موارد دیده میشود اساسا مسایل مذهبی بهانه ای برای سودآوری مالی است. متا سفانه مردم ایران در مورد مذهب و خرافات خیلی ضعیف هستند و آخوندهای حکومت جمهوری اسلامی هم از این سوء استفاده کرده و از این طریق برای مردم خرافه پذیر حیله حرم  ها که حتما هم به جزء ریا هیچ نیست و حتی دخیل بستن به امامزاده و درخت و درب بسته و الاغ صاحب زمان و صندوق های نزورات در هر جایی یک کاسبی برای خود راه انداخته اند  .
به نظر من مذهب به مانند یک جاده میباشد که آن را آسفالت کرده و هر روز روی آن راه رفته و آن را به فرزندان هم  توصیه کنیم و این راه بدون هدف مشخصی است و بدون نتیجه . تمام مذاهب دنیا فقط برای عادات روزانه شخصی مرور میشود ، به طور مثال مذهب اسلام که از زمان بنیانگذارش که محمد باشد تا به الان به جزء اینکه یک سری از افراد برای خود از این مذهب منفعت میبرند چیز دیگری نمیباشد و به اسم اسلام دروغینشان به هر حیله ، جنایت و قتل و اعدام و ووووووووووووووووودست میزنند .
من مخالف اسلام هستم و با افتخار میگویم که من مسلمان نیستم و هیچ انسانی را نمیپرستم ، من فقط خدا را با اسم واقعیش دوست دارم و میپرستم .

بازداشت علی نکویی در شیراز و بی خبری از سه فعال دانشجویی بازداشتی

کمیته گزارشگران حقوق بشر- بنا به گزارش منابع خبری، علی نکویی، روز پنجشنبه ۳۰ خرداد ماه ۹۲ بازداشت شد. همزمان از بازداشت شدگان اخیر فارس نیز، خبری در دست نمی باشد.
بر اساس گزارش ها، این فعال سبز استان فارس، روز پنجشنبه ۳۰ خرداد هنگام خروج از محل کار، توسط چند مامور لباس شخصی مجهز به بیسیم و سلاح متوقف شده و بعد از لحظاتی به خودروی آنان منتقل و به محلی نامعلوم برده می شود.
گزارش ها حاکی از آن است که ماموران امنیتی همزمان به منزل علی نکویی مراجعه کرده و ضمن بازرسی منزل وی و برادرش، وسایل شخصی از جمله کامپیوتر، سی دی، البوم های خانوادگی و برخی وسایل را ضبط کرده و با خود منتقل کردند.
گفتنی است، علی نکویی از مسئولین بخش کنترل فرودگاه شیراز و در آن محل مشغول به کار بوده است.
وی همچنین از حامیان آیت الله دستغیب، روحانی منتقد رهبر جمهوری اسلامی بوده و هنوز دلیل بازداشت و محل نگهداری وی مشخص نمی باشد.
همزمان منابع خبری گزارش داده اند که با گذشت نزدیک به دو هفته از بازداشت محمدرضا واحدی، آزیتا راستی فیروز زاده و مهدی فرمانی، هنوز از وضعیت این سه فعال دانشجویی شیراز که روز سه شنبه ۲۱ خرداد ماه بازداشت شدند، خبری در دست نمی باشد و مراجعات خانواده های این سه فعال دانشجویی به مراجع قضایی و انتظامی نتیجه ای نداشته است.
طی هفته های اخیر، موج بازداشت فعالان دانشجویی، سیاسی و مدنی شدت گرفته است.

۱۳۹۲ تیر ۲, یکشنبه

احمد عسگری ، روزنامه نگار و فعال سیاسی دستگیر شد

 احمد عسگری روزنامه نگار، فعال سیاسی  و حقوق بشر، روز پنجشنبه ۳۰ خرداد بازداشت شد.
این فعال سیاسی و دانشجوی رشته روابط بین الملل، که اخیرا در حوزه تحریم انتخابات فعالیت چشمگیری داشت، در پی بازداشت فعال سیاسی دیگری به نام محسن رحمانی که ۱۲ خرداد  بازداشت گردیده بود، برای پیگیری بیشتر وضعیت وی با برادر محسن در پارک فدک تهران دیداری داشته است که در همین حین، نیروهای امنیتی احمد را بازداشت کرده و سپس او را به خانه اش می برند و پس از تفتیش منزل، وسایل شخصی او از جمله لپ تاپ و دست نوشته هایش را ضبط کرده و به گفته یکی از نزدیکانش وی را به زندان اوین منتقل کرده اند.احمد عسگری یکی از فعالین سیاسی شناخته شده است که قلم خود را در راه روشنگری به کار گرفته. قابل ذکر است که در روز ۲۴ خردادماه، وی برای تهیه تصاویری از حوزه های خالی رای گیری، از منزل خارج شده بود که در حین عکس گرفتن بازداشت شده و پس از چند ساعت با ضبط دوربینش آزاد می شود.
احمد عسگری به دلیل فعالیت های سیاسی و پوشش دادن وضعیت درگیری های پس از انتخابات در بهمن ماه ۱۳۸۸ نیز بازداشت شده و با قرار وثیقه آزاد گردیده بود. همچنین به دلیل تحصیل در دانشکده علوم سیاسی واحد تهران مرکز که قرارگاه مرکزی سپاه ثارالله در آن قرار دارد، مداوم از سوی نیروهای این مرکز مورد تهدید قرار گرفته و حتی تهدید به مرگ شده است.

شرم باد حکومت اسلامی


تمام آخونها و یا بهتر بگویم جلادان حکومت اسلامی ،حقوق انسانها را به رسمیت نمیشناسند
شرم باد مزدوران (آخوندهای ) مملکت ایران و حتی آورنده اسلام و پایه گذارش که به جزء فقر و بدبختی برای ایران چیز بهتری را به ارمغان نیاورده اند .

همه ما خواستار یک ایران بدون حکومت ننگین اسلامی هستیم .
همه ما خواستار یک حکومت مردمی هستیم .
 

زندانی سیاسی افشین اسانلو بامداد جمعه ۳۱ خرداد در بیمارستان رجایی کرج جان خود را فدای راه آزادی مردم ایران نمود.

بنا به گزارشات رسیده به«فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران» زندانی سیاسی افشین اسانلو بامداد جمعه ۳۱ خرداد در بیمارستان رجایی کرج جان خود را فدای راه آزادی مردم ایران نمود.
بامداد جمعه ۳۱ خرداد ماه زنده یاد افشین اسانلو که گفته می شود دچار سکته قلبی شده بود در بیمارستان رجایی کرج جان خود را فدای راه آزادی مردم ایران نمود .
او در حالیکه در سالن ۱۲ بند ۴ زندان گوهردشت کرج در محیطی کاملا ایزوله شده که از داشتن ارتباط تلفنی و سایر حقوق اولیه انسانی محروم بود و دائم همانند سایر هم بندیانش تحت فشارهای روحی و غیر انسانی قرار داشت با این وجود بنا به گفته هم بندیانش روحیه ای شاد داشت و شوخ طبع بود و هیچ گاه از داشتن ناراحتی قلبی شکایتی نداشت .
افشین اسانلو ۴۲ ساله و از فعالین کارگری بود که چند سال پیش دستگیر و به سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ شکنجه گاه وزارت اطلاعات منتقل گردید. و پس از آن به زندان گوهردشت کرج تبعید گردید.
زندانیان سیاسی و فعالین کارگری بدلیل فشارهای جسمی و روحی که بازجویان وزارت اطلاعات علیه آنها بکار می برند دچار بیماریهای مرموزی می شوند و به دلیل عدم درمان به موقع ، توسط وزارت اطلاعات تدریجا به سوی مرگ سوق داده می شوند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران جان باختن افشین اسانلو که جان خود را فدای راه آزادی مردم ایران نمود، به خانواده وی و مردم ایران و بخصوص فعالین کارگری ایران تسلیت می گوید و از کمیسر عالی حقوق بشر ، گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد خواستار تشکیل یک کمیته حقیقت یاب جهت بررسی جان باختن این فعال کارگری است .

۱۳۹۲ خرداد ۳۰, پنجشنبه

دسیسه ای که نظام حاکم بر ایران طبق نقشه برای ملت ایران طرح ریزی کرد

مرگ بر جمهوری اسلامی
برآمدن حسن روحانی از صندوق‌‌‌‌های رأی در جمعه گذشته معلول یک مهندسی بزرگ انتخاباتی بود. این فرآیند، همه خصوصیات یک مهندسی بزرگ را در خود داشت: نقشه‌‌‌‌ریزی، محاسبه دقیق، وقت‌‌‌‌شناسی و اجرای مرحله‌‌‌‌ای و گام به گام آن. علاوه بر این‌‌‌‌ها، عنصر غافلگیری در آن نقش اساسی داشت و به ضرورت، یک قربانی نیز در پای آن نثار شد. معمار این مهندسی کسی جز محمد خاتمی نبود، و او توانست با کمک معمار پیر اکبر هاشمی رفسنجانی و اطرافیانش در جبهه اصلاحات نقشه خود را در فاصله کوتاهی به مرحله اجرا بگذارد، و پیش از آن که رقیب متوجه ماجرا شود و تاکتیک مناسب را برای خنثی کردن آن اتخاذ کند، آن را به انجام برساند.
 
حسن روحانی وقتی برای ریاست جمهوری ثبت نام کرد کمتر کسی می‌‌‌‌اندیشید که او قرار است پیروز این رقابت ناآزاد و نامنصفانه بشود. خاتمی که از سوی هوادارانش تحت فشار بود تا خود را نامزد انتخابات کند، با گفتن این که «من مطمئن هستم که نمی‌خواهند ما بیاییم؛ تازه اگر از این مرحله هم بگذریم حق نداریم بیش از آن چه می خواهند رأی بیاوریم»، توضیح داده بود که او و اصلاح‌‌‌‌طلبانی در ردیف او شانسی برای گذر از صافی شورای نگهبان و پیروزی در انتخابات نخواهند داشت، و به این دلیل او زحمت مراجعه برای ثبت نام را هم به خود نخواهد داد. راه‌‌‌‌های بازگشت اصلاح‌‌‌‌طلبان به قدرت بسته شده بود، بسیاری از اصلاح‌‌‌‌طلبان امید خود را از دست دادند، و زمزمه تحریم برای اولین بار در حیات جمهوری اسلامی در میان این بخش از وفاداران به انقلاب و نظام رواج پیدا کرد.
 
خاتمی و نزدیکانش، اما، در جستجوی راه‌‌‌‌های دیگری بودند که این بن‌‌‌‌بست را بشکنند. نگاه‌‌‌‌ها به سوی هاشمی رفسنجانی کشیده شد و زمزمه‌‌‌‌هایی به جریان افتاد مبنی بر این که در غیاب اصلاح‌‌‌‌طلبان او شاید بهترین گزینه‌‌‌‌ای باشد که هم بتواند از صافی شورای نگهبان بگذرد و هم به عنوان کسی که می‌‌‌‌تواند در برابر تندروی‌‌‌‌های خامنه‌‌‌‌ای بایستد مورد استقبال رأی‌‌‌‌دهندگان قرار گیرد و مردم برای انتخاب او پای صندوق‌‌‌‌های رأی بیایند. هاشمی برای ورود به رقابت انتخاباتی از خامنه‌‌‌‌ای ضمانت می‌‌‌‌خواست که مجتبی و اطرافیانش او را همانند سال ۸۴ سنگ روی یخ نکنند. از این ضمانت، اما، خبری نشد تا این که در آخرین ساعت آخرین روز مهلت ثبت نام، پس از یک مکالمه تلفنی، او تصمیم گرفت فورا خود را به وزارت کشور برساند و ثبت نام کند.
 
با ثبت نام او بلافاصله موجی از خوش‌‌‌‌بینی و امید در بین اصلاح‌‌‌‌طلبان به راه افتاد و زمزمه تحریم فروکش کرد. تبلیغات اصلاح‌‌‌‌طلبان در حمایت از رفسنجانی، اما، برای کسانی که مهندسی انتخابات از سوی علی خامنه‌‌‌‌ای را بر عهده داشتند زنگ خطر را به صدا در آورد، و این شاید بزرگترین نقص در نقشه مهندسی خاتمی بود. سر و صداهایی بلند شد که «فتنه ۸۸» قرار است از طریق حمایت از رفسنجانی مجددا احیا شود و اصلاح‌‌‌‌طلبان زیر عبای رفسنجانی مخفی شده‌‌‌‌اند تا همراه با او به قدرت برسند. رقیب یک حربه در دست داشت که برنامه اصلاح‌‌‌‌طلبان را نقش بر آب کند: رد صلاحیت رفسنجانی در شورای نگهبان. این تاکتیک بسیار بعید به نظر می‌‌‌‌رسید، ولی شورای نگهبان دقیقا همین کار را کرد و به سفارش نیروهای امنیتی از تأیید صلاحیت رفسنجانی به بهانه کبر سن سر باز زد. اردوگاه اصلاح‌‌‌‌طلبان به سرگیجه‌‌‌‌ای شدید دچار شد.
 
موج خوش‌‌‌‌بینی چند روز پیشتر به یکباره به یک موج بدبینی به همان شدت تبدیل شد. ندای تحریم از همه جا بلند شده بود. هشت نفر نامزد تأیید شده شورای نگهبان تبلیغات انتخاباتی خود را آغاز کردند. یکی دو مناظره تلویزیونی بین آنان برگزار شد که بیشتر مایه خنده و مزاح تماشاچیان شده بود. در بین نامزدها دست کم یک اصلاح‌‌‌‌طلب (محمدرضا عارف) و یک فرد «میانه» (حسن روحانی) به چشم می‌‌‌‌خوردند. ولی اینان از دید غالب در بین اصلاح‌‌‌‌طلبان نه نماینده این جناح و بلکه مرتدانی از آن بشمار می‌‌‌‌آمدند که حکومت برای آرایش و جلب عده بیشتری از مردم به پای صندوق‌‌‌‌های رأی، صلاحیت آنان را تأیید کرده است. تحریم، پاسخ اصلاح‌‌‌‌طلبان و هواداران آنان به حضور این افراد در «نمایش انتخاباتی» بود.
تمام این برنامه ریزیها به جایی خاتمه یافت که دوباره خیلی از مردم ایران گول نظام حاکم بر ایران را بخورند و به پای صندوقهای رای برون و با دسیسه خود نظام به حسن روحانی رای دهند .

۱۳۹۲ خرداد ۲۹, چهارشنبه

اعتراض مردم ایران پس از بازی فوتبال بر علیه نظام جمهوری اسلامی

بنابه گزارشات رسیده به « فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران» در نقاط  مختلف و بخصوص نقاط مرکزی شهر تهران جوانان اقدام به سر دادن شعارهای ضد حکومتی بخصوص مرگ بر دیکتاتورنمودند.
غروب روز سه شنبه ۲۸ خرداد ماه مردم و بخصوص جوانان در تهران و سایر شهرستانها بمناسبت پیروزی تیم ملی فوتبال اقدام به جشن و پایکوبی نمودند و پس از مدتی این تجمعات به سرعت به اعتراض علیه رژیم ولی فقیه تبدیل شد.
جوانان در این اعتراضات اقدام به سر دادن شعارهای ضد دولتی از جمله مرگ بر دیکتاتور و غیره  نمودند. مناطقی که تا ارسال این گزارشات اعتراضات گسترده در آن ادامه دارد عبارتند از: گیشا، پارک وی ، میدان ونک ، میدان هفت تیر و سایر نقاط تهران می باشد.
نیروهای سرکوبگر ولی فقیه در مقابل این اعتراضات گسترده غافلگیر شده اند از لحظاتی پیش اقدام به یورش به سوی جوانان معترض نمودند و وحشیانه جوانان را مورد ضرب و جرح قرار دادند و همچنین تعدادی را دستگیر نمودند. اما جوانان بعد از اینکه مود یورش قرارمی گیرند پراکنده می شوند و در دسته های ۲۰۰ نفره  اقدام به سردادن شعار علیه رژیم ولی فقیه می کنند.
علیرغم حضور گسترده نیروهای سرکوبگر ، اعتراضات بصورت گسترده ادامه دارد.
همچنین گزارشهایی از شهرهای مختلف حاکی از اعتراضات مردم می باشد.

۱۳۹۲ خرداد ۲۶, یکشنبه

نه به انتصابات نظام و نه به یکی دیگر از مافیان نظام به نام حسن روحانی

باز هم حماقت یک عده از مردم ایران برای دوباره زیستن  با خفت . باز هم یک اشتباه . باز هم دولت جمهوری اسلامی برنده شد . آفرین ....
آفرین به سیاست مرگبار نظام و افسوس به حماقت مردم ایران . بعضی از مردم فکر میکنند ( البته شاید ) که اگر یک اصلاح طلب که از جنبش سبز باشد ویا بنفش ،ایران رادوباره میسازد .ولی این رنگ بازی نظام و این انتصابات حکومت بجز اینکه دولت جمهوری اسلامی را چهار سال دیگر بر پا نگه دارد هیچ نیست . مردم ما با تفکر اشتباه همیشه راهی را که شاید به بیراهه برسد انتخاب میکنند و همیشی هم پشیمان میشوند  ولی نه فقر ریشه کن خواهد شد ، نه جنایات نظام تمامی خواهد داشت و نه اعدامهای فله ای و شکنجه های در زندان و قطع دست و پا ووووووووو به پایان میرسد . آیا حسن روحانی که الان به عنوان رئیس جمهور برگزیده شده است جواب خون ندا ، سهراب ، اشکان، کیانوش، ترانه، و دیگر جوانان وطن را که به خاطر آزادی میهن به دست ماموران نظام آخوندی کشته شدند میدهد . آیا میتواند ایران را دوباره آرام کند . آیا تو که به این انتخابات رفتی و با آینده فرزندت بازی کردی الان وجدانت آسوده شده .
نمیدانم که چند روز میتوانید این آخوندی که در زیر پرچم آلوده جمهوری اسلامی که به خون جوانان میهنت رنگین شده تحمل کنی .
ولی به جرئت میتوانم بگویم که آن دسته از مردمی که به این نظام با جنایاتش رای ندادند و به پای صندوقهای اعدام نرفتند آفرین میگویم . و میدانم که روزی خواهد رسید که پیروزی حق بر ظالم را جشن خواهیم گرفت .
خیلی از مردم در ایران دیشب و دیروز را به خاطر بزرگترین اشتباهشان جشن گرفتند و پایکوبی کردند و به خیال خودشان پیروزیشان را شادباش گفتند و افسوس و صد افسوس که یک عمر تمام ایرانی به پای اشتباهات خودش سوخت و حال میتوانیم نظاره گر سوختن نسل بعد از ما هم باشیم . اعتیاد ، فقر، فحشا ، جنایت، بیکاری، تورم،همه اینها شاید بیشتر از اینهایی که گفتم و میدانید ، باعثش یک دسته از مردم خودما است که به اندازه سر سوزن فکر نمیکنند و تصمیم میگیرند و خود را عقل کل حساب میکنند .
وای بر این مردم بی تفکر .
درود به همه عزیزانی که برای ایرانی آزاد تلاش میکنند و شرم بر آن دسته از عزیزانی که با طناب پوسیده نظام به چاهی بزرگتر خود مملکتشان را می اندازند .
با درود ( داود )

۱۳۹۲ خرداد ۲۳, پنجشنبه

فردا روز انتخابات (انتصابات ) نظام است . رای تو رای به جنایات نظام است

انتخابات سال ۲۰۰۹ منجر به اعتراض های خیابانی در تهران و بسیاری از شهر های ایران شد. سرکوب حکومت سهمگین بود. تصویر ندا آقا سلطان که به دست یک بسیجی کشته شد، در سرتاسر جهان چرخید. جوانان بسیاری کشته شدند: در خیابان، زیر شکنجه در زندان، شب هایی که ماموران حکومت به کوی دانشگاه حمله کردند. چهار سال از آن زمان گذشته است. بعد از آن روزها هزاران مخالف حکومت، روزنامه نگار، فعال دانشجویی، مدافعان حقوق بشرو ...شهروندان عادی به زندان افتاده اند. تعداد زیادی از آنها همچنان در زندان هستند
بعد از چهار سال هنوز در باورها گنجانده نشده است که این حکومت ،ایران را به سراشیبی میفرستد . بعضی از مردم براین باورند که رای دهند و بعضی ها هم فقط می‌گوید: "رای می‌دهم تا اگر تقلب شد، به خیابان بریزیم و این‌بار کوچه‌ها را خالی نمی‌کنیم"، "رای می‌دهم تا از میان بد و بدتر یکی را انتخاب کنم" و این وسط عده‌ای سرگردان که می‌گویند "به کدام‌یک از کاندیداها می‌توان اعتماد کرد؟"
رای ما یک خیانت بزرگ است به خودمان ، به خانواده،به تمام جوانانی که برای آزادی میهنمان جنگیدند و شهید شدند و به بچه هایمان که نسل آینده را میسازند .

جهنمی به نام جمهوری اسلامی

هفته سوم خرداد ماه هم زیرسایه " انتخابات" است تا در بیست وچهارمین روزش که فردا باشد، یکی از آنها را "رهبردیکتاتور ایران " که درکاریکاتور زیبای انتخابات گذاشته است از صندوق های رای بیرون بیاورد . و به گفته خود ،حماسه ملی بسازد .
آیت الله علم الهدی، از افراطی ترین سخنگویان طالبان شیعه می گوید: "هر کسی در انتخابات شرکت نکند، به جهنم رفتنش قطعی است." کدام جهنم . 35 سال است که مردم ابران در جهنمی که به دست خودشان ساخته اند دست و پا میزنند ، جهنمی که حاکمش شخصی به نام خمینی وبعد از آن هم خامنه ای میباشد . روزگاری که مردم ایران سپری میکنند بدتر از جهنم و مرگ تدریجی میباشد . متاسفانه مردم را با جهالت خرافات اسلام و مذهب دروغینش بر فراز یک پرتگاه عبدی کشانده اند ، و حال با حیله ای دوباره عظم آن دارند که مردم مظلوم ایران را بیش از پیش به فلاکت و نابودی بکشانند. البته این سزای آن دسته از مردمی است که با نادانی ایرانمان را در اختیار یک دسته از اعرابی که خود را صاحب ایران میدانند گذاشته اند . اصول گرایان ،اصلاح طلبان و میانه رو ها ،همه و همه دست نشانده خود نظام هستند و انتخاب هر کدام به جزء سقوط بیشتر در این گودال ( جهنم) پیامد دیگری نخواهد داشت . بعضی از مردم ایران بین بد و بدتر میخواهند یکی را انتخاب کنند ولی چرا نباید گزینه سومی هم داشته باشیم ، و آن بهتر است .
به نظر من بهتر است به این انتخابات نرفته و رای به صلاحیت جنایات نظام جمهوری اسلامی ندهیم . شاید ، نه ، البته ،ایرانی بهتر را در پیش رو داشته باشیم .

 

۱۳۹۲ خرداد ۲۰, دوشنبه

ترس نظام از من و تو ( مرگ بر جمهوری ننگین اسلامی )

غلامعلی حداد عادل، نامزد یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری امروز دوشنبه ۲۰ خردادماه با انتشار بیانیه‌ای از حضور در این دور از انتخابات انصراف داد.
با انتشار اخباری از سوی نیروی انتظامی به تمام ستادهای انتخاباتی و زیر نظر داشتن اعمال آنها و همچنین زیر سوال بردن نامزدهای انتخاباتی ، امنیت ایران را در خطر میبینند و ترسی دامنگیر کل نظام و حتی خامنه ای شده است که از سایه خود هم میترسند ، آقای حداد عادل با بهانه ای که اگر احساس کند احتمال شکست اصولگرایان وجود دارد، برای پیروزی اصولگرایان، صحنهٔ رقابت را ترک می کند از صحنه رقابت کنار رفت و مشخص است که به زودی باقی نامزدها هم به هر بهانه صحنه رقابتها را خالی میگذارند تا شخصی که از قبل به دستور خامنه ای انتخاب شده است معرفی کنند . این بازی نظام است که هر چند سال به عنوان سیرک برای مردم نمایان میشود . ما در این زمان باید هوشیار باشیم و همچنین تا به الان که ترس را گریبانگر همه آنها کرده ایم ،ادامه دهیم تا به پیروزی نهایی برسیم و به جهان وجهانیان خاسته ایرانیان ولیاقت خود را که یک ایران آزاد است نشان دهیم . بادرود فراوان به تمام ایرانیانی که چه در داخل و یا در خارج از ایران به هر طریقی اعتراض خود را به حکومت دست نشانده اعراب و اسلام دروغین نشان میدهند و با امید ایرانی آزاد ، آزادتر از هر زمان از تاریخ .
(داود )

۱۳۹۲ خرداد ۱۹, یکشنبه

ما در این اعتراض به حکومت جمهوری ننگین اسلامی پیروز خواهیم شد .

حدود پنج روز دیگر به انتصابات نظام جمهوری اسلامی بیشتر نمانده است واز هر گوشه و کناری اعتراضات مردم ایران زمین را خواهیم شنید . اعتراضاتی که در دل مردم جا گرفته و به عنوان یک عقده درونی از نظام فاسد حاکم بر ایران یاد میکند . صدای خفته  مادران و پدران داغدیده و فرزندانی که در تنهایی خود ضجه میزنند .این صداها را میتوانیم به فریادی بلند تبدیل کنیم و با اعتراضی بزرگ به نظام  کثیف آخوندی و قاتلانش نشان دهیم . ما خواهیم دید که خون فرزندان ایران زمین پایمال نخواهد شد . ما امید این را داریم که در زمانی کوتاه شاهد کودتای بزرگ بر علیه حکومت جمهوری اسلامی باشیم . میهن ما نیاز به یک همبستگی دسته جمعی از سوی مردم ایران برای بازپس گرفتن وطنمان از دست جلادان حکومت دارند . و این همبستگی فقط با یک صدا شدن ما برای نه به اسلام و جمهوریش آشکار میشود .
به امید ایرانی آزاد بدون هیچ مذهب دروغینی و بدون حکومت ننگین اسلامی .

۱۳۹۲ خرداد ۱۵, چهارشنبه

'پیام شاهزاده رضا پهلوی سخنگوی شورای ملی ایران به مردم ایران'

 
سرزمین گسترده ایران با تنوع اقلیمی اش، با پانزده مرز آبی و خاکـی، با ذخایر غنی زیرزمینی و معدنی، سرزمینی با جمعیت جوان و خلاق، یکی از مطلوب ترین شرایط جغرافیایی و انسانی را برای یک اقتصاد پویا و پایدار فراهم نموده است. ایران «موزه همیشه زنده دنیا» دارای تاریخ و فرهنگ دیرینه ای است که بازتاب این تمدن کهن در گوشه و کنار جهان به چشم می آید.
افسوس، بخش بسیار بزرگ این امکانات بی همتا در کشورمان، در رویارویی با بن بست های بر آمده از نظام سیاسی جمهوری اسلامی، به هرز رفته و می رود.
جمهوری اسلامی با اعمال سیاست های اقتصادی ویرانگر، اختلاس های کلان و با سوء استفاده از ثروت های کشورمان برای تأمین رانت های حکومتی و برای تقویت ایدئولوژی تمامیت خواه ولایت فقیه، کشورمان را در منجلاب فقر و فلاکت و انزوای بین المللی فرو برده و مردم ایران را به جایی رسانده است که در شرایط دشوار معیشتی به سر می برند.
تحمل گرانی های کمرشکن، بیکاری، اعتیاد، فقر و فحشا و همه تنگناهای اقتصادی برای مردم ایران از آن روی دردناک است که کشور ما از امکاناتی بی بدیل برخوردار است.
در بخش تکنوکراتیک کشور، چهره هایی گاه صادقانه، از دولت «اصلاحات»  تا دولت «کودتا» برای بهبود سامانه اقتصادی کشور تلاش های زیادی انجام دادند که در شنزار جمهوری اسلامی فرو رفت و آنها با سقوط رویا های خود دریافتند که ـ اقتصاد مافیایی ـ تنها الگویی است که نظام جمهوری اسلامی ارائه داده است. بر همگان روشن است که همزیستی جمهوری اسلامی و پیشرفت اقتصادی، جمع اضداد است و می بایست از این شرایط گذر کنیم.
تامین امکانات برابر در عرصه های آموزشی و بهداشتی برای هر ایرانی، نیازمند بازسازی این اقتصاد فروپاشیده است. برای آبادانی و اقتدار کشورمان و دستیابی به اقتصادی فرانفتی و پایدار می بایست ـ فضای اعتماد ـ به نیروهای خلاق از کارگران، سرمایه گذاران، صادر کنندگان، تکنوکرات ها، فرهنگیان و مخترعان کشورمان بازگردانده شود تا به فردای خود امیدوار باشند و زیر پرچم حکومت قانون به کشور بتوانند خدمت کنند.
مهم آنکه اقتصاد ملی پویا و سالم نیازمند شرایط بین المللی مساعد است. ما می بایست به ـ جای ستیزه جویی ـ با دیگر کشورها به یکی از ـ ستون های استوار همگرایی منطقه ای ـ بدل شویم و در ـ راستای منافع ملی کشورمان ـ در سازمان های اقتصادی بین المللی نقشی فعال بر عهده بگیریم و برای دستیابی به بازارهای جهانی و برخورداری از سرمایه و تکنولوژی پیشرفته، بهترین روابط را با قطب های پویای اقتصادی برقرار نماییم.
ایجاد فضای اعتماد و رسیدن به اقتصادی پویا و پایدار مستلزم داشتن فضای سیاسی آزاد، سالم و عادلانه برای ایجاد بستر اندیشه های گوناگون سیاسی در چارچوب فعالیت آزاد احزاب مختلف است. امروز جامعه ایران در فقدان یک حکومت قانونمند و پایبند به اصول جهانشمول، کشور ما را به بن بست نهایی رسانده است.
در عرصه سیاسی جمهوری اسلامی از آغاز حکمرانی خود در روند یک همه پرسی غیر سالم و ناعادلانه به رهبری آیت الله خمینی با حذف دیگر گزینه ها و به رأی گذاشتن تنها یک گزینه نوع نظام را تعیین نمود. انتخابات حکومت اسلامی سال ۱۳۵۸ توسط برگزارکنندکان آن نیز به شدت مورد انتقاد واقع شد و از ماه های آغازین ماهیت و مقبولیت این نظام نزد مردم به چالش کشیده شد.
بدین ترتیب از دل آرمان های دموکراتیک، یک دیکتاتوری دینی زاده شد که از آغاز حکمرانی خود، به ـ نام انقلاب فرهنگی به پاکسازی و حذف اندیشه های مختلف از دانشگاه تا همه سطوح مختلف جامعه پرداخت ـ و خشونتی هدفمند را علیه شهروندان ایران از جمله گروه های قومی، دینی، دگراندیش و به ویژه زنان سازماندهی کرد. بر همین اساس خشت اول جمهوری اسلامی با برگزاری یک رفراندوم نمایشی و فرمایشی که دستمایه پروژه سیاسی، ولی فقیه است، پایه ریزی شد.
بدینسان با تمرکز قدرت در دست یک نفر در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی حق حاکمیت از مردم سلب شده و رای یا «حکم حکومتی» رهبر، برای تمام ارکان حکومت «فصل الخطاب» است.
پس از سرکوب شدید و بی سابقه اعتراض میلیون ها ایرانی نسبت به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری اسلامی در خردادماه ۱۳۸۸، جامعه ایران به این یقین و باور رسیده که حکومت جمهوری اسلامی به هیچ وجه اصلاح پذیر نیست و تصور اینکه می توان در چارچوب قانون اساسی این نظام «تحت نظارت استصوابی» شرایط برگزاری انتخابات آزاد را فراهم نمود، خیالی باطل است. درواقع بخش اعظم روند انتخاباتی در چارچوب این حکومت در تضاد با معیارهای اعلامیه جهانی حقوق بشر و عرف بین الملل مهندسی شده است.
اینک، نظر به شرایط اسفناک کشورمان و در شرایطی که خیل کنشگران سیاسی و مدافعان حقوق بشر ازجمله اعضای کمیته ـ دفاع از انتخابات آزاد، سالم و عادلانه در ـ حصر، زندان و یا تبعید بسر ـ می برند و حاکمان جمهوری اسلامی امکان نظارت بر روند انتخاباتی را از آنها سلب نموده است، تنها راه برای پایان دادن به تبعیض، نابرابری و بی عدالتی برگزاری انتخاباتی آزاد است. گزینشی ملی برای تشکیل نهاد تدوین قانون اساسی نوین توسط نمایندگان مردم، سندی که این بار باید بر پایه اصول خدشه ناپذیر حقوق بشر و سکولاریسم تدوین و به مرحله اجرا در آید.
همچنین در این مرحله از گذار به سوی یک آینده روشن و امن، وظیفه اصلی چهره های مختلف سیاسی نهادینه کردن فرهنگ حزبی در چارچوب تشکل های گوناگون است.
آنچه از دوران مشروطیت تا به امروز از آن محروم ماندیم، ایجاد زیرساخت های لازم برای فعالیت احزاب مختلف در یک بستر سیاسی باز و آزاد و جلوگیری از تک حزبی شدن است. از مهمترین شرایط ایجاد مشارکت آحاد ملت ایران در انتخابات و تصمیم گیری برای سرنوشت خود این است که بستر اندیشه های گوناگون سیاسی در چارچوب فعالیت آزاد احزاب مختلف ایجاد شود. در این چارچوب، فضای سیاسی پیش نیاز پیدایش احزاب چپ و راست است که هر یک با شخصیت حقوقی و شناسنامه و مرام سیاسی خود بتواند در محیطی آزاد و شفاف بدون حذف هیچ جریان دیگری به فعالیت بپردازد.

هم میهنان،
از آنجایی که رهبر جمهوری اسلامی خواست ما را مانند سه دهه گذشته بی جواب گذاشته و از آنجایی که حاکمان جمهوری اسلامی حق بنیادی ما مردم ایران، یعنی حق انتخاب شدن و انتخاب کردن، کنش آزاد سیاسی و مشارکت در امور کشور را سلب نموده است، با حضور فراگیرمان در مسیر آشتی ملی از طریق اعمال نافرمانی های مدنی به دور از خشونت به جهانیان نشان می دهیم که صندوق های جمهوری اسلامی باطل است و هرگونه انتخاباتی در چارچوب این نظام ولایتی و فقاهتی می بایست منحل گردد.
شورای ملی ایران هفدهم تا بیست و چهارم خرداد را « هفته انتخابات آزاد » می نامد
ما اراده و رای راستین خود را بر روی کاغذ سفید چنین می نویسیم: « رای من : انتخابات آزاد » است و به هر آنجا که می توانیم به دفتر سازمان ملل متحد و سفارتخانه های کشورهای دمکراتیک همچون (فرانسه، آلمان، بلژیک، سوئد، ژاپن،‌استرالیا و غیره)  ارسال می نماییم تا جهان بداند که صندوق های دروغین ولایت فقیه یک فریب است و می بایست برای همیشه برچیده شود.
حکومت جمهوری اسلامی با اجرای نمایشی دیگر، به نام انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات شوراهای محلی در انظار رسانه های بین المللی در کوشش است تا پایگاه های انتخاباتی را صف آرایی نماید و با نیرنگ به جهانیان نشان دهد که در نزد مردم ایران مقبولیت دارد و حکومت منتخب ملت ایران است.
روز ۲۴ خرداد را به خاطر می سپاریم و به یاد جانباختگان راه آزادی و به حرمت واژه « انتخابات » که مرز حقوق هر شهروندی برای مشارکت در سرنوشت خود می باشد را ارج می نهیم، شاخه گلی بر مزار عزیزان از دست رفته می نهیم و یادشان را در خاطر تاریخ سرزمینمان جاوید و ابدی نگاه می داریم و عهد دوباره می بندیم  تا آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی، تا آزادی اندیشه، تا آزادی بیان، تا برقراری امنیت فردی و ملی تا بازسازی اقتصاد پویا و پایدار، تا ایرانی مرفه برای هر ایرانی مستحکم می ایستیم.
انتخاب با ماست: که آیا برای ما انتخاب کنند و یا ما برای خود انتخاب کنیم!
رضا پهلوی
سخنگوی شورای ملی ایران
 

۱۳۹۲ خرداد ۱۳, دوشنبه

شهناز غلامی در نشست جانبی اجلاس 23 ژنو: تجاوز جنسی به زنان و اعدام کودکان در زندان تبریز بیداد می کند


بیست و یکم خرداد با اعتراض خیابانی و فریاد مرگ بر دیکتاتور به پیشواز انتحابات نمایشی خامنه ای میرویم.

با درود به همه زندانیان و به یاد جانباختگان سرتا سر جهان که جان خود را بهای آرمان رهایی بشر از هر گونه ستم و استثمار کردند و به خصوص جوانان ایران مظلوممان که هنوز در بند حکومت ننگین آخوندی بسر میبرند .
دوستان عزیزم رای ما سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران میباشد و همه ما با انتشار این بیانیه که روز 21 خرداد روز جنبش مردم ایران و اعتراض به شخص خامنه ای میباشد به کمک هم میهنانمان بشتابیم .

تعطیلی کلیسای جماعت ربانی در تهران با فشار نیروهای امنیتی

کليسای جماعت ربانی که شعبی را در شهرهای مختلف دارد و به زبان فارسی اکثر جلسات خود را برگزار می‌کردند، البته کليسای مرکزی شان، تحت فشار بودند که جلسات‌شان را به زبان فارسی تعطيل کنند.
مدت‌ها روند فشارها ادامه داشت تا اينکه ابتدا کليسا را مجبور کردند که جلسه روز جمعه را که روز تعطيل هم بود، از آبان ماه سال ۸۸ تعطيل کنند. اعضای کليسا و شرکت کنندگان به جای روز جمعه مجبور بودند تنها در جلسه روز يکشنبه شرکت کنند.

آخرين آماری که از مسيحيان بازداشت شده اعلام گرديده و مواردی که رسانه ای شده است، ۲۶ نفر است که در شهرهای مختلف از شيراز و کرج تا تهران در زندان هستند.
فعاليت‌های ديگر کليسا هم از جلسات تعليم کتاب مقدس گرفته تا ساير فعاليت‌هايی که در طول هفته داشتند نيز رفته رفته با محدوديت‌هايی از سوی مقامات امنيتی مواجه شد.
سال گذشته نيز شنيديم از اعضايی که وارد کليسا می‌شدند و شرکت کنندگان در کليسا مطالبه کارت ملی‌شان را می‌کردند و می‌خواستند که شماره ملی‌شان را ارائه کنند که به هر حال اين مسئله فشار مضاعفی بود برای کسانی که می‌خواستند در مراسم کليساها شرکت کنند و سر و کارشان به ماموران امنيتی می‌افتاد.

۱۳۹۲ خرداد ۱۲, یکشنبه

عکسی که بیش از هرچیز قساوت و بی رحمی بسیجیان و آمرانشان را نشان می دهد

عکسی که بیش از هرچیز قساوت و بی رحمی بسیجیان و آمرانشان را نشان می دهد و سندی است در اثبات جنایت آنان در سرکوب گسترده مردم در اعتراضات خیابانی پس از انتخابات و در عین حال عکس شجاعت بی نظیر عکاسش را هم نشان می دهد. به نظرم این عکس را باید روزنامه ها و رسانه های بین المللی منتشر کنند. این عکس مرا یاد عکس معروف به «جوخه آتش» می اندازد که جهانگیر رزمی، عکاس روزنامه اطلاعات و تنها ایرانی برنده جایزه پولیتزر در سال ۱۳۵۸ گرفت و ۲۷ سال پس از ثبت کشتار بی رحمانه مردم کرد، توسط جوخه های اعدام خلخالی، در شرایطی که هویتش تا مدتها مفقود بود، آن را کسب کرد.

دردناک اینجاست که نام عکاس این عکس کم نظیر را هم بنا به مقتضیات شرایط نمی توان نوشت. هر چه هست، عکس فوق العاده و در عین حال دردناکی است !!

 

اعتراض به اصل نظام جمهوری اسلامی

در این فرصت کم تلاش نکنیم که همدیگر را قانع کنیم که رای بدهیم یا تحریم کنیم. حقیقت اینکه فرصتی برای این کار نمانده است.تنها کاری که می توان کرد توافق بر سر برگزیدن شیوه ای برای اعتراض است. حقیقت اینکه کاش ما هم میدان تقسیمی داشتیم که در خطر نابودی قرار داشت ولی مشکل ما یک میدان و دو میدان یک شهرو یک روستا نیست.کشورمان در خطر است و ما سکوت کرده ایم و سر و کله هم می زنیم. باید به این شیوه نفرت انگیز انتخابات معترض شویم. فرصت باقی نیست راهی باید جست. بانگ شبانه یا تظاهرات در گردهم آیی های انتخاباتی یا ورزشی هر کجا که فرصتی دست داد باید حاضر باشیم. زمان نا امیدی نیست.
 
رای من سرنگونی نظام جمهوری در ایران است
رای من سرنگونی خامنه ای است
رای من نبودن دین اسلام است
رای من یک حکومت مردمی است
بدون هیچ مذهبی
 

روشهای شکنجه در زندانهای ایران:

چهار نفر در 2 متر مربع:
یکی از روشهای شکنجه اینست که چهار نفر را در یک سلول انفرادی به درازی 2 متر و عرض یک متر مربع برای مدت چندین شبانه روز زندانی میکنند. او تعریف میکند که خوابیدن در چنین سلولی تقریبا غیر ممکن است و زندانیان مجبورند مثلا به این صورت بخوابند که دوتای آنها بیدار باشند و در حال ایستادن تا جای کافی برای خوابیدن دو زندانی دیگر باشد و بعد جای خود را عوض کنند. او تعریف میکند که یا نور لامپ در تمام شبانه روز روشن است و یا در تمام شبانه روز خاموش...
آویزان کردن از پاها:
در اوین یک ساختمان وجود دارد که پله میخورد و سه طبقه به زیر زمین میرود: در یک اتاق حدودا 6 متری که دیوار و کف آن از مرمر بود زندانیان را از یک حلقه دایره مانند از پاها آویزان میکردند و با باتوم و لگد میزدند... هنگام کتک خوردن زندانی شروع به تاب خوردن میکند و در اثر تاب خوردن آدم این احساس را پیدا میکرد که زانوها در حال شکسته شدن هستند... . او گزارش میدهد که بدترین چیز این نوع شکنجه, باتوم و یا لگدها نیست بلکه فشار بسیار زیادی است که طناب به پاها وارد میکند و البته به علت کله پا بودن پس از مدت کوتاهی این احساس به آدم دست میدهد که کله آدم در حال ترکیدن است. وی میگوید که زندانیانی که به این طریق شکنجه میشوند گاه تا چندین هفته قادر به راه رفتن نیستند به یاد بازدیدم از از اردوگاه داخائو در جنوب آلمان با اتاق های شکنجه و کوره های آدم سوزیش میافتم که الان تبدیل به موزه شده... همانند این حلقه را در این اردوگاه هم میتوان دید. هیتلر هم با همین روش شکنجه میکرد... در حیاط این موزه به چند زبان نوشته شده: دیگر هرگز تکرار نخواهد شد. به امید روزی که ما هم در ایران خودمان در "موزه اوین" همچنین تابلویی نصب کنیم...
شکنجه با برق:
او از وصل کردن برق به زندانیان گزارش میدهد. در جواب من در مورد میزان ولتاژ آن جواب میدهد که از باقی زندانیان شنیده است که برق 110 ولت است. الکترود های برق به شکم زندانی وصل میشود و گاه برای مدت 1 الی 2 دقیقه جریان برق برقرار میشود. تعداد زیادی از زندانیان در طی این شکنجه بیهوش میشوند. او گزارش میکند که فرد شکنجه شونده احساس سرگیجه و ضعف شدید میکند و چشمهای وی سیاهی میروند. به دخترهای زندانی این الکترودها به نوک سینه ها هم وصل میشود... او تعریف میکند که اول برق وصل میکنند و پس از آنکه زندانی بیهوش شد او را سیلی میزنند تا او دوباره سرحال بیاید و بعد بر روی او یک سطل آب میریزند... بعد از مدتی که او دوباره خشک شد و سرحال آمد دوباره ادامه میدهند...
شکنجه با قطره آب:
نوع دیگر شکنجه آنست که زندانی را لخت مادرزاد میکنند و وی را بر روی سنگ مرمر مخوابانند ودست و پای وی را میبندند و بعد برای ساعتها قطره قطره آب بر روی پیشانی زندانی میریزند.این در حالی است که اتاق شکنجه در تاریکی محض فرو رفته است. او تعریف میکند که به نظر او این یکی از بدترین نوع شکنجه هاست...
آویزان کردن وزنه از بیضه های زندانی:
او گزارش میدهد که زندانی را روی یک صندلی مخصوص مینشانند و یک آفتابه خالی را به بیضه های زندانی میبندند طوری که آفتابه به صورت معلق و با فاصله 10 الی 15 سانتیمتر تا زمین باشد. بعد در داخل این آفتابه قطره قطره آب میریزند و در حالی که آفتابه هر لحظه سنگینتر میشود و فشار بر بیضه ها بیشتر, از وی اعتراف میگیرند. این حالت انسان به قتل دهها نفر و زنا با خواهر و مادر خودش هم اعتراف میکند و به عبارتی هر چیزی را که شکنجه دهنده بدان مایل است, زندانی به آن اعتراف میکند. یعنی اگر کسی اعتراف نکند این کار را تا زمانی ادامه میدهند که آفتابه به زمین بچسبد.
لطفا توجه داشته باشید که حتی بازگو کردن این مسائل باعث شده بود که عرق شرم بر روی پیشانی این دوست بنده بنشیند... من هم به نوبه خودم از خوانندگان گرامی معذرت میخواهم.
بازهم شکنجه با آب:
زندانی را به صورت لخت مادرزاد در یک سلول مخصوص که کاملا تاریک است و زمین و دیوار آن با سنگ مرمر پوشیده شده قرار میدهند و هر چند دقیقه یکبار یک سطل آب سرد به روی او میریزند...
جنگ روانی:
یکی دیگر از روشهای شکنجه اینست که نام زندانی ها را میخوانند و آنها را جدا کرده و 3 -4 ساعت در محوطه زندان زیر آفتاب نگهداری میکنند و به آنها میگویند که میخواهند آزادشان کنند و اینکه باید وسایلشان را جمع کنند. بعد آنها را تا دم در زندان میبرند و سپس مجددا بر میگردانند...
تجاوز به دختران:
بند 9 متعلق به زنان است و صدای آنان را از بند 1 و 8 که بند زندانیان سیاسی (مردان) است میتوان شنید. او گزارش میکند که در این بند به دخترها تجاوز میشد و صدای آنها را میتوان شنید. مردان زندانبان دختران را در این بند به بهانه گرفتن اعتراف لخت میکردند و کتک میزدند و ...