۱۳۹۱ اسفند ۹, چهارشنبه

پرچم تارعنکبوتی اسلام


ابلاغ ممنوعیت بازجویی از متهمان در بازداشتگاه های پلیس اولین ثمره خون ستار بهشتی است

اگر بگوییم این اتفاق مثبت، از ثمرات خون ستار بهشتی است، بیراه نگفته ایم. وبلاگ نویس جوانی که با قلم خود و با تکاپوی خود می خواست باری از دوش مردمش بردارد و از رنج هموطنانش بکاهد، حالا با اهدای جانش هم منشأ خیر شد: یک تحول قانونی که «اگر اجرا شود» می تواند از نقض گسترده حقوق متهمان در بازداشتگاه های نیروی انتظامی بکاهد.
به گزارش کلمه، حادثه شکنجه‌ی منجر به قتل ستار بهشتی واکنش های بسیاری را در پی داشت؛ از جمله افشاگری هایی که درباره وضعیت قانون شکنانه‌ی حاکم بر بازداشتگاه های غیر قانونی پلیس (موسوم به تحت نظرگاه!) صورت گرفت. حالا رئیس قوه قضاییه آیین نامه اجرایی جدیدی را درباره نحوه ایجاد، اداره و نظارت بر بازداشتگاه‌های انتظامی ابلاغ کرده است که بر اساس آن، از این به بعد بازجویی از متهمان در بازداشتگاه پلیس ممنوع می شود.

در آغاز این آیین نامه که با ابلاغ آن تمامی آیین نامه‌ها، توافق نامه‌ها و دستورالعمل ‌های مغایر ملغی خواهد بود، آمده است که در اجرای ماده (۹) قانون تبدیل شورای سرپرستی زندانها به سازمان زندانها واقدامات تأمینی و تربیتی کشور مصوب ۶۴/۱۱/۶ مجلس شورای اسلامی و به منظور تبیین نحوه ایجاد، اداره و نظارت بر بازداشتگاه‌های نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران و رعایت قوانین و مقررات و به ویژه قانون احترام به آزادی های مشروع و حفظ حقوق شهروندی، این قانون مورد تصویب قرار گرفته است.

بدین ترتیب پس از ربع قرن از تصویب قانون مذکور، آیین نامه اجرایی بخشی از آن برای بازداشتگاه هایی که تاکنون بدون پایبندی کامل به ضوابط قانونی اداره می شدند، ابلاغ شده است.

موارد متعدد آزار و اذیت زندانیان توسط قاضی صلواتی؛ از محروم کردن زندانیان بیمار از درمان تا پیشنهادهای غیر اخلاقی

قاضی صلواتی، قاضی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران، در مدت اخیر در پرونده های تحت قضاوت خود دست به هر گونه اقدام خودسرانه وغیرقانونی می زند وهیچ برخورد قانونی و یا محدودیتی برای وی صورت نمی گیرد.

به گزارش خبرنگار کلمه، قاضی صلواتی که در پرونده های فعالان مدنی و سیاسی در چند سال اخیر به صورت خارج از روال قانونی و عرف قضایی احکام سنگینی را برای متهمین صادر کرده است، در مدت اخیر در پرونده ها و تصمیمات خود اقدامات خودسرانه و تصمیمات خارج از روال و نظارت اتخاذ می کند.

بر اساس این گزارش وی در چندین مورد به مسوولین بهداری زندان اوین دستور داده که برخی زندانیان سیاسی را که به دلیل بیماری حاد در بیمارستان بستری بوده اند را به زندان برگردانند. وی عاملان قضایی و امنیتی را تهدید کرده اگر در این مورداقدام نکنند آنها را بازداشت خواهد کرد.

لازم به ذکر است که طبق قوانین جاری تشخیص بیماری زندانیان و ضرورت یا عدم ضرورت بستری شدن آنها با پزشکی قانونی است و قاضی حق دخالت در این موارد را ندارد.

علاوه بر این، در چند مورد از جمله در مورد تعدادی از زندانیان سیاسی، از جمله حمیدرضا مرادی از درویش های زندانی و مصطفی دانشجو وکیل دراویش دربند که در بیمارستان میلاد بستری بوده اند و نماینده پزشکی قانونی نظر بر بستری بودن آنها داشته است، صلواتی قبل از اتمام دوره درمان آنها، به صورت خودسرانه، دستور بازگرداندن آنها به زندان داده که پس از مخالفت پزشک معالج با ترخیص آنها، وی رئیس بیمارستان را تهدید به بازداشت کرده و وی ناچار به ترخیص بیماران شده است.

در رابطه با دراویش زندانی که بیش از یکسال در بند ۳۵۰ زندان اوین نگه داری شده اند، صلواتی حدود دوماه قبل بدون هیچ مجوز قانونی دستور انتقال آنها به بند ۲۰۹ که تحت مدیریت وزارت اطلاعات است را داد. در این مدت آنها تحت شکنجه های جسمی و روحی بوده و از ملاقات و تماس تلفنی آن ها با خانواده نیز ممانعت شده است. گفته می شود اعمال فشار به آنها به دستور شخص صلواتی انجام شده است.

در یکی دیگر از موارد مشابه، در رابطه با زندانیان غیر سیاسی که معمولا کمتر امکان اعتراض و انعکاس رسانه ای ظلم های رفته بر خود را دارند، صلواتی شخصا همسران جوان این زندانیان را به صورت غیرقانونی احضار و آنها را ترغیب به طلاق از شخص زندانی کرده است. در بعضی موارد وی مطالب فساد آلودی را نیز با آنها مطرح کرده است.

پیش از این ابوالفضل قدیانی، عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در یکی از نامه های خود به رییس قوه قضاییه به فسادهای مختلف صلواتی و معروف بودن وی به فساد در میان قضات اشاره کرده بود. این قاضی دادگاه انقلاب به دلیل تخلفاتش پرونده های متعددی در دادگاه انتظامی قضات دارد که از رسیدگی به آنها جلوگیری شده است.

ابوالقاسم صلواتی معروف به قاضی صلواتی قاضی و رئیس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی و دادرس علی‌البدل دادگاه‌های عمومی تهران است. وی در سال‌های اخیر قاضی دادگاه‌های حساسی بوده است. از مهمترین پرونده های واگذار شده به وی می توان به پرونده فائزه هاشمی، پرونده محمدتوسلی (محکوم شده به ۱۱ سال زندان)، پرونده ابراهیم یزدی(به اتهام شرکت در نماز جماعت) و… اشاره کرد. ریاست دادگاه های نمایشی در سال ۸۸ که اعترافات تعدادی از زندانیان سیاسی نیز در آن اجرا شد نیز بر عهده ی وی بوده است.

یک خبر هم از اینجا

در یک حادثه تیراندازی در لوسرن سوئیس، سه نفر کشته شدند.
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، این حادثه صبح روز چهارشنبه در یک کارخانه چوب بری رخ داده و پلیس گفته است فرد تیرانداز نیز در میان کشته‌های این حادثه قرار دارد.
۷ نفر نیز در اثر این تیراندازی مجروح شده‌اند که حال برخی از آنها وخیم گزارش شده است.
پلیس جزئیات بیشتری از فرد تیرانداز و انگیزه او منتشر نکرده است.
ماه پیش نیز در حادثه مشابهی در جنوب سوئیس یک مرد 33 ساله با تیراندازی به افراد، ۳ زن را کشت و ۲ نفر را زخمی کرد.

۱۳۹۱ اسفند ۸, سه‌شنبه

ریحانه طباطبایی و اکبر منتجبی به قید وثیقه آزاد شدند

ریحانه طباطبایی و اکبر منتجبی، دو روزنامه‌نگاری که در اوایل بهمن‌ماه بازداشت شده‌بودند، روز گذشته ۷ اسفندماه به قید وثیقه از زندان اوین آزاد شدند.
خانم طباطبایی، روزنامه نگار سرویس سیاسی روزنامه بهار، ۱۲ بهمن در منزل توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بود. او پیش از روزنامه بهار در روزنامه‌های شرق، فرهیختگان و کلمه سبز، خبرگزاری سینا و مجله‌های ایران فردا و چلچراغ مشغول به کار بواکبر منتجبی نیز روز ۸ بهمن در پی حضور نیروهای امنیتی در دفتر نشریه آسمان، بازداشت شده بود.
آقای منتجبی پیشتر در روزنامه‌های شرق و هم میهن و نشریه‌های شهروند امروز، ایران دخت و نسیم هراز فعالیت می‌کرد.
ماموران امنیتی روز ۸ بهمن با حضور در دفاتر چهار روزنامه بهار، شرق، اعتماد، آرمان و هفته نامه آسمان تعدادی از روزنامه‌نگاران را بازداشت کردند، پس از آن در تاریخ ۱۲ بهمن‌ماه نیز تعداد دیگری از روزنامه‌نگاران بازداشت شدند و در تاریخ ۲ اسفندماه نیز یک نفر به جمع روزنامه‌نگاران بازداشتی اضافه شد.
تعدادی از بازداشت شدگان که تعداد آنها به ۱۷ نفر می رسید، طی دو هفته اخیر و پس از پایان بازجویی با سپردن وثیقه آزاد شده اند.
مطهره شفیعی، جواد دلیری، امیلی امرایی، نرگس جودکی، کیوان مهرگان، حسین یاغچی و علی دهقان روزنامه نگارانی هستند که پیش از این با قیدهای کفالت و وثیقه آزاد شده بودند.
درحال حاضر میلاد فدایی اصل، سلیمان محمدی، ساسان آقایی، نسرین تخیری، صبا آذرپیک، پوریا عالمی، پژمان موسوی و احسان مازندرانی همچنان در بازداشت به سر می‌برند.
وزارت اطلاعات ایران با انتشار اطلاعیه هایی روزنامه نگاران بازداشت شده را به داشتن رابطه تشکیلاتی با رسانه های خارجی، از جمله بی‌بی‌سی متهم کرده بود.
در پی انتشار اطلاعیه نخست وزارت اطلاعات، بی‌بی‌سی با انتشار بیانیه‌ای کلیه اتهامات مطرح شده توسط این وزارتخانه را تکذیب کرد و آنها را کاملا بی اساس خواند

پرونده کهریزک


۱۳۹۱ اسفند ۴, جمعه

وضعیت نگران کننده یک زندانی سیاسی در زندان رجایی شهر کرج

خبرگزاری هرانا - نامق محمودی زندانی سیاسی که به اتهام محاربه بازداشت شده است در شرایط وخیم جسمی بسر می‌برد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، نامق محمودی زندانی ۶۲ ساله که از کهولت سن و آب مروارید رنج می‌برد، هم اکنون در سالن ۱۲ زندان رجایی شهر کرج در وضعیت نگران کننده‌ای بسر می‌برد.

باوجودی که این زندانی سیاسی بدلیل آب مروارید از ناحیه یک چشم کاملا نابینا گشته و چشم دیگر وی نیز دید بسیار محدودی دارد، بهداری زندان هیچ گونه اقدامی برای درمان و یا بهبود وضع جسمی وی انجام نمی‌دهد.

این زندانی سیاسی ۹ ماه پیش در تاریخ ۱۷ فروردین ۱۳۹۱ به همراه سه فرزند خود، توسط وزارت اطلاعات بازداشت و در بند اطلاعات سنندج و سپس ۲۰۹ اوین مورد بازجویی قرار گرفت و سپس به سالن ۱۲ زندان رجایی شهر کرج منتقل گردید.

گفتنی است، هر سه فرزند وی در آبان ماه سال جاری آزاد شده‌اند ولی نامق محمودی کماکان بلاتکلیف در زندان بسر می‌برد.

اتهامی که قرار است نامق محمودی بخاطر آن محاکمه گردد محاربه عنوان شده است.

۱۳۹۱ اسفند ۳, پنجشنبه

نفرین نامه 2


نفرین نامه 1


زمانی که مذهبیون و به طور مشخص، «آیت‌اله خمینی» فریاد زدند که چه چیزی می‌خواهند بنا کنند، او یعنی دگر‌اندیش به جای این که انتقاد کند، شروع به پوشش‌دهی یا به قول معروف ماله‌کشی کرد.

روشن‌فکری و تاریخ آن در کشور ما مثل بسیاری چیزهای دیگر دارای بالا و پایین و نوسان‌های فراوانی بوده است. روشن فکران ایرانی یا خود جوش و خودساخته به راه روشن فکری یا دگر اندیشی افتادند و یا آموزه‌های غربی سبب تفکرات‌شان شده است. از گذشته‌های دور شاید اگر بخواهیم از دگر اندیشی نام ببریم، «خیام نیشابوری» مورد خوبی باشد. دانشمند و اندیش‌مند و ریاضی‌دان و شاعری که با دانسته‌های خود به راه دگر اندیشی رفت و البته هزینه‌های فراوانی پرداخت. بسیاری حتی بر سر دار رفتند برای دیگر گونه اندیشیدن.
روزگار سپری شد و با رسیدن دوره مدرنیسم اندیشه‌های غربی و بعد‌ها شرقی سایه خود را بر روشن فکری ایرانی بیشتر از گذشته پهن کرد. چیزی که آزار دهنده است این است که روشن فکر ایرانی سال هاست که از افکار عمومی عقب افتاده است. البته این شامل همه نمی‌شود، ولی خوب در نتیجه گیری همیشه برآیند مهم است. روشن فکر ایرانی سال هاست ارتباط اش با مردم کوچه و بازار یا قطع شده یا آن چنان کم شده که عملن به حساب نمی‌آید. نتیجه این عقب افتادگی هزینه‌های سنگینی است که جامعه در حال پرداخت آن است.
بیشترین نمود آن در انقلاب پنجاه و هفت بود که روشن فکر چشم بسته و نادانسته به دنبال مذهبیون به راه افتاد. هدف و مقصود خود و مردم را فراموش کرد. و حتی زمانی که مذهبیون و مشخصن آیت اله خمینی فریاد زدند که چه چیزی می‌خواهند بنا کنند او یعنی دگر اندیش به جای این که انتقاد کند شروع به پوشش دهی یا به قول معروف ماله کشی شد. انقلاب پنجاه و هفت اگر هم کامل توسط چپ‌ها انجام نشد ولی اندیشه چپ سهم بسیار بزرگی در به وقوع پیوستن آن داشت.
امروز وقتی به آن‌ها به خاطر سکوت شان اعتراض می‌شود به سادگی می‌گویند ما نمی‌دانستیم هدف نهایی این است. واقعن تفاوت چنین دگر اندیش و روشن فکری با عوام ساده دل که در اندیشه روزمره گی خود به سر می‌برد چیست؟
اگر تو ندانی و امروز هم شانه خالی کنی و با جمله نمی‌دانستم و خبر نداشتم کل ماجرا و اتفاقات تاثر برانگیز را گردن بقیه بیندازی و حتی وقتی از این که چرا اطلاع رسانی نکردید به شما انتقاد می‌شود خود را مبرا بدانید، پس فاتحه این روشن فکری را باید خواند.
هنوز دیر نشده. من و خیلی‌ها معتقد هستیم که جناب دگر اندیش همین امروز هم اگر غرور را کنار بگذارد و به اشتباهاتش و یا حتا، کرده‌هایش اعتراف کند روند بهبود و ساختن، سریع‌تر جلو خواهد رفت. باور کنید کسی شما را شماتت نمی‌کند. جامعه ما بسیار بخشنده است حتی گاهی بیش از آن چه باید باشد. اتفاقن این عمل به محبوبیت شما می‌افزاید و نشان شجاعت است. به داد نسل‌های آینده برسید آقایان و خانم‌های دگر اندیش و روشن‌فکرهای عقب مانده از مردم.

۱۳۹۱ بهمن ۲۵, چهارشنبه

کجا زندان نیست؟

کاش میشد دانست که کجا زندان نیست؟... بنظر میرسد همه جا را زندان کرده اند. شاید خودمان هم خودمان را زندانی کرده ایم. با خودسانسوری. حتی شهامت بازگویی بسیاری از افکار و اندیشه ها و نتیجه گیریهایمان را نیز نداریم
شاید هم میترسیم که دیگران به ما گوش ندهند یا عصبانی شوند. اما من دلم میخواهد بگویم و بنویسم هرچند کسی گوش نکند و نخواند
با اینحال اگرچه گفتنی و نوشتنی هایم بسیارست اما اوضاع و احوال و شرایطم هنوز پس از  یک سال آزادی از زندان عادی نشده و از درون بیشتر از بیرون پریشان و درمانده شده ام. روزهای اول باز بهتر بودم پر از انرژی و امید بودم اما با سر زدن به اینترنت ؛ خواندن مطالب و مقالات و کامنتها و ایمیلها و .... از هر طیف و گروه و دسته ؛ وقایع و اتفاقات تکراری و تکراری و تکراری....در من ایجاد شوک کرده ؛ نمیتوانم باور کنم و حس میکنم که در کابوس بسر میبرم . یک خواب بد و سیاه که در هرلحظه آرزو دارم و منتظرم که بیدار شوم و ببینم همه چی خواب و کابوس بوده. اما خودم را که نمیتوانم گول بزنم. متاسفانه اینها حقیقت و واقعیت است. آنچه که از بیان کردنش بدلایلی ناتوانم. و همینها مرا زجر میدهد
احساسم دقیقاً اینست که ما در یک گردونه قرار گرفته ایم و همینطور دور خود میچرخیم و به هیچ کجا نمیرسیم فقط در این میان عده ای عده ای دیگر را بازی میدهند و جمعی قربانی میشوند. این گروه که جمعیت دیگری را بازی میدهند و قربانی میکنند گاه در لباس دیکتاتوری ؛ دیکتاتوری میکنند و گاه در لباس دمکراسی و بظاهر انسانی
اما بدن همان بدن است. اعضا و اندام متفاوتند ولی پیکره یکیست و گهگاه همین اعضا و اندامها نیز خودشان با هم در تضاد و درگیری هستند و در این درگیری به پیرامون خود صدمه میزنند و آنچه اطرافشان هست را خرد و ویران و له میکنند
غم دوستان دربند در اوین و زندانهای دیگر؛ چه زندان های کوچک و چه زندان بزرگ یعنی ایران و چه زندان بزرگتر یعنی جهان سوم هم غمی نیست که یک وجه داشته باشد. افسوس که همهً ما همان اطرافیان و پیرامونی هستیم که زیر پا و در میان کشمکش اندامهای پیکره ای در لباسهای متفاوت داریم تباه و فنا میشویم
تنها راه نجات هم فقط «آگاهی» است اما همین «آگاهی»بخاطر همان گردونه ای که همگی در آن قرار داریم قابل وصول بنظر نمیرسد و فرسنگها از ما دورست. درست مثل یک رویاست. مثل خواب و خیالست. اما هرچه که هست بهتر از آن کابوس تلخ و دلخراش واقعیتیست که در آن بسر میبریم. اما سوال اینجاست که ما در این چرخه تا چه وقت باید به آن هدف نهایی؛ به آن مقصد اصلی؛ به همانی که مثل رویا دور از دسترس بنظر میرسد؛ میتوانیم پایبند و امیدوار و در تلاش باشیم؟
نمیدانم...شاید دارم هذیان مینویسم...شاید قلمم همانند درون پریشانم؛ آشفته است اما آنچه درک میکنم اینست که هرچه میگذرد به این بساط بیشتر بی اعتقاد میشوم. میدانید کدام بساط ؟ بساط سیاست. بساط بازیهای پشت پرده ای که دارد بخاطر جماعتی سودجو ؛ جان میلیاردها انسان را میگیرد و زندگیها را تباه میکند
و من اینجا ایستاده ام لب پرتگاه. تنها هم نیستم. همگی لب پرتگاهیم. همهً ما باید یکی از دو راه را انتخاب کنیم. یا تن به چرخش این گردونه دهیم و با بازی آن بازی کنیم و خود را سرگرم ؛ و یا باید دستهایی که این گردونه بوسیلهً آن میچرخد را بشکنیم تا دیگر بازی نخوریم

بهشت و جهنم از نگاه اسلام


رئیس جمهور بعدی ایران کیست؟

تجربه رقابت های انتخاباتی گذشته ایران ثابت کرده که نظر رهبر جمهوری اسلامی در سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری تاثیر زیادی دارد و این نظر، ممکن است در آخرین ماه ها یا هفته های مانده به انتخابات روشن شود.

در جریان انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۴، تا یک هفته مانده به انتخابات تصور عمومی بر این بود که آیت الله خامنه ای مدافع محمدباقر قالیباف است و در عمل هم نزدیکان رهبر ایران از آقای قالیباف حمایت می کردند، اما در آخرین هفته، نزدیکان آقای خامنه ای به حمایت از محمود احمدی نژاد پرداختند. قبل از انتخابات ۱۳۸۸ هم، تعدادی از محافظه کاران معروف مایل به کاندیدا شدن در انتخابات بودند، اما با اطلاع از حمایت رهبر از احمدی نژاد، از این کار منصرف شدند.
به عقیده بسیاری از ناظران، قاعدتا غلامعلی حداد عادل، محمدباقر قالیباف و علی اکبر ولایتی، قصد دارند تا زمانی که مطلع شوند آیت الله خامنه ای کدام یک از آنها را ترجیح می دهد، به فعالیت های انتخاباتی مستقل خود ادامه دهند. سپس با روشن شدن نظر رهبر، دو نفر از آنها ادامه رقابت کنار خواهند کشید و از همکاران ستادهای انتخاباتی شان خواهند خواست که از نفر سوم حمایت کنند. در عوض، کاندیدایی که از حمایت دو کاندیدای دیگر برخوردار شده است، در صورت پیروزی در انتخابات، سمت های بالایی را به دو نفر دیگر واگذار خواهد کرد.
علی اکبر ولایتی اخیرا در مصاحبه ای تشکیل ائتلاف ۲+۱ را ابتکار خود دانسته و افزوده است اعضای این ائتلاف، قبول کرده اند که در انتخابات آینده از هرکسی که مورد اجماعشان باشد حمایت کنند، حتی اگر "آن فرد خارج از این سه نفر باشد". وی در عین تاکید کرده است: "صرف‌نظر از اینکه رئیس جمهور یکی از این سه نفر باشد یا خارج از آنها، این سه نفر هسته مرکزی کار در سیستم اجرایی کشور خواهند بود."

۱۳۹۱ بهمن ۲۳, دوشنبه

پیام رضا پهلوی

۲۲ بهمن ۱۳۹۱

هم میهنان عزیزم:

سی و چهار سال از وقوع انقلاب سیاه ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ میگذرد، انقلابی که با روی کار آمدن یک رژیم ضد ملی ، چرخ های در حرکت ترقی و توسعه ایران را متوقف کرد و طی این سالها با اشاعه خرافات و کهنه پرستی و در ستیز با علم و دانش که لازمه زندگی امروز است ، در تقابل با خِرد گرایی و دانایی کوشید که اندیشه های واپس گرایانه خود را به یک ملت با فرهنگ تحمیل کند و مملکت را در شئون مختلف زندگی به فلاکت و بدبختی بکشاند.

این رژیم دشمنی خود را با ملت ایران، با تعطیل نمودن دانشگاه ها و مراکز عالی آغاز نمود و مانع ادامه خدمت استادان و دانشمندان با ارزش ایرانی گردید، هزاران نفر از متفکرین ، اندیشمندان و نخبگان دلسوز ایران را از خدمت به وطن بازداشت، تا زمینه را برای رشد نهادهای به اصطلاح انقلابی هموار سازد.

هم میهنانم:

جمهوری اسلامی که موجودیت خود را با جهل و جنایت گره زده همواره کوشیده است که در حفظ و بقای رژیم واپس گرای خویش و در ستیزه با تمدن و فرهنگ و هویت ایرانی به عمر نکبت بار خود ادامه دهد.

آثار مُخربِ این رژیم ایران ستیز امروز در همه شئون اجتماعی - اقتصادی - سیاسی و فرهنگی کشورمان به خوبی مشـهود است. به ویژه ستیز با فرهنگ و تاریخ ملتی کـه همـواره الگوی انسانیت، بشردوستی و شـــرف انسانی بـوده است و البتـه جای خوشحــالی است کـه طـی این سالهـای تـاریک شور بختی، ایستادگی و مقاومت ملی و فرهنگی شما ایران یاران به ویژه شیرزنان و جوانان برومند ایران زمین، تلاش شوم این حکومت ضد بشری را در کمرنگ کردن هویت ایـرانی بی اثرساخته و کوشش شما ایران دختان و گردآفریدها ، علی رغم ارعاب و سرکوب و هجوم فرهنگ واپس گرایانه موجب گردیده تا نام ایران و هویت ملی ما زنده بماند .

به یاد آورید، بیش از بیست و پنج قرن پیش که فقر معنویت انسانهای خود کامه و ویرانگر، جهانی را به کام جهل، بربریت و اسارت کشانده بود، این نیاکان پر ارج ما بودند که به عنوان پیام آوران پاکی ها و راستی ها با تکیه بر باور ایرانی به نیکی، انسان دوستی و احترام به آیین ها و سنت ها حتی در ورای مرز های ایران زمین، صلح و دوستی و برابری و آزادی را به عنوان بُن مایه خِرد و ارزش های والای انسانی بــه بشریت پیش کش نمودنـد و جهانی ساختند آزاد و آبـاد که امـروز نمـود آن را در صخره های سخت و پایدار تخت جمشید ، بیستون و نقش رستم و شکوه این فرهنگ و تمدن کهن را در آثار فردوسی طوس ، حافظ ، سعدی و خیام و مولانا و نظامی گنجوی مشاهده میکنیم.

ما فرزندان خلف این سرافرازان تاریخ هستیم و شایسته است آنچه در توان داریم در راه حفظ شکوه تمدن و فرهنگ غنی سرزمینمان به کار گرفته و پرچم سرفرازی مان را به نسلهای بعد بسپاریم .

هم میهنانم:

اینک زمان آن فرارسیده است تا در یک همبستگی ملی ، موجودیت مُلک وملت را ، بر هویت ملی خویش استوار گردانیم و در این شرایط سخت که جاه طلبی های رژیم حاکم ،کشور جاودانی ما را به بحران های گوناگون کشانده و ما را به ورطه ی یک جنگ ناخواسته خانمان سوز دیگر سوق میدهد، بیش از پیش در کنار هم به چاره جویی بپردازیم و در خاک پاک ایران به جای کینه و نفرت ، به عشق و دوستی و آشتی فکر کنیم و در پاسداری از مرزبوم و ارزش های والای انسانی کوشا باشیم.

من همبستگی میان هموطنانم را کلید رهایی ایران میدانم ، باور من این است که استقرار حکومت مردم و قانون و شایسته سالاری ملت در گرو و تاکید بریک تفاهم ملی امکان پذیر است.

بی تردید هم دلی و هم گامی و یک رنگی ما را به پیروزی میرساند. من در این راه خطیر و سرنوشت ساز که سربلندی ایران در گرو آن است در کنار شما هستم.

پاینده ایران

رضا پهلوی

۱۳۹۱ بهمن ۲۲, یکشنبه

از نظر دولت

از نظر دولت پراید افزایش قیمت پیدا نکرده، فقط گران شده است.

از نظر دولت دنیا تحت مدیریت دولت است، ولی دولت خودش برای خودش بحران بین‌المللی ایجاد می‌کند که کسی شک نکند.

از نظر دولت همه چی ارومه فقط مردم ارامششونو از دست دادند.

از نظر دولت هوای تهران و شهرهای بزرگ الوده نیست فقط الودگی توی هواست.

از نظر دولت همه چی ازاده حتی نوشتن و حرف زدن ووووووووووووووووووووووووووووووو.

از نظر دولت زندگی زیباست، زندگی فرصت پرواز بلند است ولی قصه این است که چه اندازه کبوتر باشی.

 

۱۳۹۱ بهمن ۱۹, پنجشنبه

همزمان با حضور احمدی نژاد در قاهره

جبهه نوآوری مصر که در آن شمار زیادی از هنرمندان این کشور عضویت دارند، اعلام کرد که برای اعلام همبستگی با جعفر پناهی کارگردان ایرانی و مردم ''تحت ستم ایران'' هنگام حضور محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری اسلامی ایران در مصر، تجمع اعتراضی برگزار خواهد کرد.

جبهه نوآوری مصر با صدور بیانیه ای که نسخه ای از آن در اختیار ''العربیه.نت''قرار گرفت، سفر احمدی نژاد به مصر را محکوم کرد.

این بیانیه، به سخنان سعد الکتاتنی رئیس حزب آزادی و عدالت، بازوی سیاسی گروه اخوان المسلمین مصر که حزب حاکم در این کشور است اشاره کرده که انقلاب ایران را یک ''نمونه'' توصیف کرده و تاکید کرده است: ''انقلاب ایران نمونه شکست انقلاب ها و چیره شدن یک گروه فاشیست بر آن است. بدون شک مردم ایران که با آن دوست هستیم و به شدت با او ابراز همدردی می کنیم، زیر ستم یک نظام دیکتاتور زندگی می کند که جنایت هایش از جنایت های نظام سابق ما فراتر رفته است.''

این بیانیه افزوده است که جبهه نو آوری استقبال رئيس جمهور مصر از احمدی نژاد را که ''مخالفت با او با زندان و سرکوب پاسخ داده می شود'' را نمی پدیریم.

بیانیه جبهه نوآوری مصر در ادامه بیانیه خود با جعفر پناهی کارگردان ایرانی به اتهام ''اقدام برای ساخت یک فیلم درباره انتخابات'' به حبس محکوم شده، اشاره کرده و افزوده است که احمدی نژاد در مقابل تمام گروه های حقوق بشر و جنبش هایی که خواستار آزادی بیان هستند می ایستد.

این بیانیه افزوده است که احمدی نژاد تمام مفاهیم آزادی را که گویا به ''مفاهیمی خارج از ایران'' تبدیل شده است به هیچ انگاشته است.

جبهه نوآوری مصر تاکید کرده است: ''ما با اعلام همبستگی با جعفر پناهی و دیگر هنرمندان و اندیشمندانی که در معرض سرکوب، حبس و ممنوعیت ابراز عقیده در ایران قرار می گیرند، استقبال رسمی از احمدی نژاد در مصر پس از انقلاب را که شعار دومش آزادی بود، در همبستگی با مردم ایران محکوم می کنیم.''

این بیانیه افزوده است که جبهه نوآوری مصر در همبستگی با مردم ایران و جعفر پناهی، در ساعات های آینده تجمع اعتراضی برگزار خواهد کرد.

بیرون راندن دیو و آوردن فرشته

سی و چهار سال است که با بدترین رفتارها و گفتارها که می توانستیم داشته باشیم؛ دیو را از داخل مملکت مان و مملکت اش بیرون رانده ایم. بعد از چند روزی پس از راندن دیو، با سلام و صلوات و استقبالی بی نظیر، فرشته را به داخل مکان و محلی که به آنجا تعلق نداشت وارد نمودیم. اکنون این دو واقعه را کنار هم بگذارید، سپس کلاه خودتان را به قضاوت بنشانید؛ آنگاه از وجدانی که در آن بلندترین نقطه وجودتان، در ارگانی به نام مغز جایگاه اوست؛ بپرسید که آیا واقعا آنی را که رانده اید دیو بوده و آنی را که به درون آوردیده اید فرشته بوده است؟!
تردیدی ندارم که جز چندین نفر فریب خورده وطن فروش، پاسخ بقیه به این پرسش منفی است. باز هم کوچکترین شکی هم وجود ندارد، که پشیمانی از آن کردار نابخردانه، که نام منفورش را انقلاب اسلامی گذاشتید؛ همه وجودتان را انباشته است. همه می دانیم که پشیمانی و حسرت خوردن به عملی که انجام شده است؛ کمترین دردی را دوا نخواهد کرد. اما هیچ کسی نمی گوید که جبران اشتباه، هر قدر هم که بزرگ باشد نشدنی است!
آری ما اشتباه بسیار بزرگی را انجام داده ایم؛ اما چاره اندیشی هم راهی است. اگر چه خیلی از خرابی هائی که در اثر آن اشتباه فاحش پدید آمده اند؛ با مشکلات بسیار و به سختی جبران خواهند شد. ولی می شود به جای نشستن و افسوس خوردن، به دنبال راهی بگردیم که بتوان به کمک آن، به جبران آن خطای بی نهایت بزرگ کوشید!
بی نهایت بزرگ است، چون دلی را شکسته ایم که جز مهر به ایرانی و عشق به ایران در آن نبود. چشمی را گریاندیم، که همه افق دید او ، اوج دادن به پیشرفت هائی بود که به وسیله آنها، بتواند به زندگانی ملتش رونق بیشتری بدهد؛ و زندگی بهتری را برای مردم کشور خویش تدارک ببیند. دست کسی را از مام میهنش کوتاه گردانیدیم؛ که دستگیر مردم کشورش بود، و جز آسایش برای آنها را نمی پسندید. قلبی را اندوهناک از سرزمینش به بیرون راندیم؛ که جز برای اعتلای سرزمین اهورائی اش نمی تپید. سینه ای را محزون ساختیم، که اگر غمی داشت؟ به خاطر یافتن راههای بهتر و راحت تر زیستن تمامی هم میهنانش بود. امید فردی را در دلش نابود ساختیم، که جز برای سربلندی ایران و ایرانی در خانه دل آن مرد بزرگ جا خوش نکرده بود!
چه کاشتیم و چه درو کردیم؟ بدیهی است: » هر که باد بکارد طوفان درو می کند. «! و ما هنگام کاشتن آن باد ویرانگر، با فریبی که خورده بودیم؛ نمی توانستیم که به خوبی درک بکنیم؛ دیری نخواهد پائید، که طوفان عظیمی همه میهن مان را، در هم کوبیده و متلاطم خواهد ساخت؛ و آنچه که از آن ایران مدرن و پیشرفته و همه چیز تمام به ما تحویل خواهد داد؛ ویرانه ای آغشسته به خون نوباوگان و جوانان مملکت مان، که بزرگترین و مهمترین سرمایه یک سرزمین می باشند خواهد بود!
سرزمینی را به نسل بعد از خودمان تحویل می دادیم، به کسانی که یا در مقطع کودکی خویش به سر می بردند؛ و یا در بطن مادرهایشان، در حال رشد کردن بودند، که تا به زودی به عرصه این خاک مقدس پای بگذارند؛ و یا آنهائی که هنوز نه در کمر پدرهایشان و نه در رحم مادرهای خویش، جائی برا ی زیست نخستین خودشان به دست آورده بودند. جائی را که دیگر نمی توانستیم به آن سرزمین بگوئیم را، به دست نسل های بعد از خودمان می سپردیم؛ که نه سرش و نه زمینش از ستمهای آن فرشته و نوکرانش ایمنی و رفاه و آسودگی می توانست داشته باشد
خام بدیم ( بودیم )، پخته شدیم، سوختیم؛ اما چگونه؟ اول خاممان کردند، بعد با آتش نابخردی های خودشان ما را پختند؛ سپس در کوره ددمنشی هایشان ما را سوزاندند. زمانی پخته شدیم که دانستیم با کدام قشر دروغپرداز و ستمگری سر و کار داریم؛ و چه بلای عظیمی بر سرمان آمده است؟ اما هر چه که بیشتر تلاش می نمودیم تا از آن آتش مهیب بگریزیم؛ بیشتر در آن کوره سهمناک، گرفتار پنجه ها و دندانهای حیوانات وحشی درون آن می شدیم. اگر خام نبودیم؟ هرگز چنین مصیبتی دامان ما را نمی گرفت، و درون آن آتش سوزان نمی انداختمان!
سه دهه عذاب کشیدن کافی است، چند تن از ما، باید پایه های ستونی بشویم، که چند نفر دیگرمان، به راحتی از آن کوره دهشتناک بالا بروند؛ تا آبی بیابند که درون کوره بریزند و بقیه ما را از بیشتر سوختن نجات بدهند. نگوئید نخواهد شد و غیرممکن است. خواهد شد اگر، اگر ما از افشاندن تخم یأس و منفی بافی، به دل آن چند تن که می خواهیم از ایشان برای خویش قهرمانان نجات و رهائی مان را بیافرینیم نپاشیم؟!
فعالیت، استقامت و دقت را سرلوحه کارهائی که باید انجام بدهیم بگذاریم. بر ماست که جهت تحقق این امر بزرگ ، که تاریخ، حکم انجام شدنش را به نام ما امضاء نموده است؛ در هر موقعیتی فعال و کوشا باشیم. با نخستین زمین خوردن نهراسیم، به خودمان بگوئیم مقاوم باش و استقامت کن، از جا برخیز و به راهت اداه بده. اگر چند بار به مسیر اشتباه رفتیم و سنگلاخ های میان راه ما را به زمین زدند؟ باز هم ناامید نشویم و دوباره از جای برخیزیم و به راهمان ادامه بدهیم. اما هر بار که به زمین افتادیم، هنگام برخاستن ازروی زمین، با دقت بسیار به کنش هایمان توجه بکنیم، تا دریابیم در کدام قسمت از تلاشهایمان، مرتکب اشتباه شده بوده ایم؟ آنگاه با زدودن آن کارهای اشتباه از آنچه که انجام داده و باز هم به نتیجه دلخواه نرسیده ایم؛ به تصحیح نمودن مسیری که باید در آن گام بگذاریم اقدام بکنیم؛ اما در میان خودمان، به تربیت کردن نیروهائی مصمم باشیم؛ که هیچگاه با نهیب هیچیک از دشمنان درنده ای که در اطرافمان وجود دارند؛ از مأموریت خویش کوتاه نیایند؛ و با امید به پیروزی نهائی بر آن اهریمنان، راه پیشرفت همه نیروها به سوی رسیدن به آن هدف والا ( رهائی خانه پدری و مام میهن، از سلطه ی اشغالگران چپاولگر و جنایتکار)، سنگلاخ های مسیر را بر چینیم و راه عبور برای همه میهن پرستان را هموار بکنیم!
گر هم باید تخمی در دلمان کاشته بشود؟ تخم نفرت از آخوند اشغالگر باشد؛ و……. پاشیدن بذر امید در دل بقیه ایرانیاران، به آزاد سازی آن ملک اهورائی، و رهائی ملت شریف ایران از یوغ اسارت حکومت جانیان اسلام پناه آخوندی باشد
اعتصابات همگانی و نافرمانیهای مدنی را
سازمانـــدهــــی و گستــــــــرش دهیــــــــــم

۱۳۹۱ بهمن ۱۴, شنبه

زيبايی شادی بخش و حجاب ننگين است

حجاب نشانی از ايمان ِ پسمانده و پليدی است که، در احکام ِ آن، سرشت ِ انسان لگدمال می‌شود. زيرا حجاب انگيزه‌ی خودآرايی را در زنان سرکوب می‌کند و درنده خويی را در مردان برمی‌انگيزد. حجاب، يا پوشاک ِ اسلامی، ستمی نيست که تنها زنان را می‌فرسايد وآنکه پندار ِ شومی است که زنان را به پستی و خواری به مردان ِ کورانديش واگذار می‌کند. ....

در شريعت اسلام، حجاب زشت‌ترين و ننگين‌ترين نشانه‌ای است که، در پيوند با زن و مرد، گذارده شده است. گرچه هيچکدام از احکام شريعت با سرشت انسان سازگار نيستند، ولی پوشاک ِ اسلامی به کردار زهری است، از ژرفای نابخردی، که مسلمانان ِ با ايمان را با سرشت ِ انسان بيگانه می‌سازد. پذيرفتن ِ حجاب، با هر نام و با هر شيوه‌ای، چه آن را "اختياری" و چه آن را " اجباری" بپوشند، پذيرفتن ِ حاکميت ِ بندگان ِ نرينه بر زنان است. .....
زورمندانی، بی مهر و جان ستيز، از آزمندی و خودکامگی يا گاهی هم از نياز، آزادی‌ی خود را، در تنگ ساختن يا گرفتن ِ آزادی‌ی ديگران، گسترش داده‌اند. از اين شمار می‌توان به سروری‌ی انسان بر جانوران ِ ديگر اشاره کرد. در سامان ِ دينداری: بخشی از جانوران، که رام شده‌اند، آنها را نجيب ناميده‌ و برای بهره برداری به آدم سپرده‌اند. بخش ديگری از جانوران، که از آزادگی‌ی دست بردار نبوده‌اند، آنها را وحشی شمرده‌ و برای کشتار به همگان واگذار کرده‌اند. .....
زورمندان ِ زبردست، از آزمندی، آزادی را از انبوه مردمان هم گرفته يا ميدان ِ آزادی را برای بيشترين مردم تنگ کرده‌اند. آنها آزادی و توان ِ زيردستان را به اربابان ِ برده دار واگذار کرده و گرفتاران را دارايی و نيروی اربابان شمرده‌اند. در اين احکام فرزندان ِ بردگان، پيوسته برده و فرزندان اربابان، پيوسته‌ سرور زاده می‌شوند. .....
شايد فرياد ِ بردگان ِ هزار و چهارسد سال گرفتار، چنين بوده است: "برده شدن ِ اختياری حق مسلم ماست". روشن است که، در دوران ِ بردگی‌ی "اختياری"، زبردستان آزادی داشته‌اند که خرد و وجدان انبوه ِ مردمان را، مهار شده، در دست داشته باشند. اين بود که آنها دين‌هايی بسان ِ دين‌های ابراهيمی خلق کرده‌اند تا خرد و وجدان همگان را در تنگنای "بردگی‌ی اختياری" ميخکوب کنند و بتوانند مردمان را، در هر زمانی، به هر سويی که خواسته باشند برانند.......
کسانی که زنان را به تصرف در آورده‌اند آنها زنان را می‌فروشند، می‌خرند، می‌دزدند، سرکوب و سنگسار می‌کنند. چنين فرومايگانی زنان را، در حجاب، به زشتی می‌پوشانند تا چشم فرومايگانی ديگر، که تنها زن را برای کامجويی می‌شناسند، بر دارايی آنها نيفتد. ...... حجاب ننگی است که از بينش ِ مردان ِ خردسوخته و بيماران ِ دزدمنش برآمده و بينش مسلمانان را به زهرآب ِ فرومايگی و انسان‌ستيزی آلوده کرده است.

ملک الشعرا بهار( سجده بر خاک وطن)

وطن امروز اسير دو سه تن بيوطن است
انهدام وطن از نکبت اين چند تن است

اين يک لاشخور و آن دگری جغد سياه


اين يکی مرده خور و آن دگری گورکن است

آن شده پيشنماز چمن دانشگاه

واقعاً، قصه او قصه خر در چمن است

عطشِ قاضی اسلام بنازم که چنين

تشنه خون جوان و بچه و مرد و زن است

حاکم شرع به حيوان عجيبی مانَد:

که دُمش گاو و تنش خوک و سرش کرگدن است

هيأت حاکم ما هيئتِ خيرات خور است

هيأت دولت ما، دسته زنجيرزن است

روزگاری که وطن دست کفن دزدان است

عجبی نيست اگر مرده ما بی کفن است

فهرست روزنامه‌نگاران بازداشت شده از تاریخ ٧ بهمن ١٣٩١

٧ بهمن
سلیمان محمدی(روزنامه بهار)
میلاد فدایی اصل(خبرگزاری ایلنا)
فاطمه ساغرچی (سایت جماران)
٨ بهمن
جواد دلیری (روزنامه اعتماد)
نسرین تخیری (روزنامه اعتماد)
ساسان آقایی (روزنامه اعتماد)
پژمان موسوی (روزنامه بهار)
امیلی امرایی (روزنامه بهار)
پوریا عالمی (روزنامه شرق)
نرگس جودکی (روزنامه آرمان)
اکبر منتجبی (هفته‌نامه آسمان)
صبا آذرپیک (مستقل و همکار بسیاری از روزنامه های اصلاح‌طلب)
٩ بهمن
کیوان مهرگان (مستقل و همکار بسیاری از روزنامه های اصلاح‌طلب)
حسین یاغچی (هفته‌نامه آسمان)
١١ بهمن
علی دهقان (روزنامه بهار)
١٢ بهمن
ریحانه طباطبایی (روزنامه بهار)
گزارش‌گران بدون مرز یادآور می‌شود :"جانشین روح‌الله خمینی، علی خامنه‌ای جنگ علیه روزنامه‌نگاران و سیاست شیطان‌سازی از رسانه‌های جدید و مطبوعات خارجی را تشدید کرده است. سی و چهار است که روزنامه‌نگاران و روشنفکران ایرانی به " جاسوسی برای قدرت های غربی" متهم می‌شوند. اتهاماتی که هیچ‌گاه در دادگاه‌های عادلانه ثابت نشده‌اند. دادگاه‌ عادلانه در ایران وجود ندارد. دستگاه قضایی ایران که رئیس آن را ولی فقیه تعیین می‌کند، مستقل نیست، ابزاری است در دست رهبر برای سرکوب خواست‌های آزادیخواهانه مردم. "این موج جدید بازداشت پیامی روشن به روزنامه‌نگارانی‌ست که در برابر تبلیغات یک سویه‌ی رژیم سر خم نمی‌کنند. مقامات مسوول نظام، همزمان هم خود را برای انتخابات خرداد ١٣٩٢ و هم برای ممانعت در پوشش خبری این رویداد، و اعتراض‌هایی احتمالی که باید سرکوب شوند، اماده می‌کنند."

۱۳۹۱ بهمن ۱۳, جمعه

درود برازادی

سرزمین مادری من جایی است که امروز اهریمن به دستیاری دیوها در آن حکم می راند، دیوهایی در لباس مردمی زادگان ...
سرزمین مادری من جایی است که نشان و نویسه های منقوش بر درفش سرزمینش، به زبان و آیین دشمنانش است ...
سرزمین مادری من جایی است که نام
ش ایران است اما ایرانی بودن و ایرانی وار اندیشیدن و زیستن در آن ممنوع است ...
سرزمین مادری من جایی است که جاری ساختن نام پاک «اهورامزدا» و سخن گفتن از پیام مینوی «اشوزرتشت» در آن جرم است ...
سرزمین مادری من جایی است که اشویی و اندیشه و گفتار و کردار نیک را نه در رفتار مردمان آن، که تنها لای کتاب های کتابخانه ها می توان یافت ...
شاعری پارسی گوی گفت: این نیز بگذرد ... اما هرچه گذشت، نگذشت و درد افزون شد ...
کارگذاران اهریمن  چندین بارمجرمم خواندند. جرمم آگاه ساختن مغزهای خفته بود. جرمم نوشتن بود . شراره ای از دانش مزدایی به دستشان دادم که روشنی بخش راهشان شود، تا راه را از چاه و مردم را از دیو بازشناسند وبگویم که پلیدترازحکومت دیکتاتوری اسلام هیچ حکومتی وجود ندارد ....
افسوس که جبر روزگار راند مرا از آن سرزمینی که خونم از جنس خاکش بود ...

ولی من راهم را ادامه خواهم داد . درود بر ازادی .