۱۳۹۴ مرداد ۴, یکشنبه

حسین رفیعی را آزاد کنید

جمعه ۲ مرداد ۱۳۹۴, 25 July 2015
سه سازمان علمی معتبر جهان در نامه های جداگانه ای به مسئولان ایران خواستار آزادی دکتر محمد حسین رفیعی شده اند.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از ملی ـ مذهبی، انجمن شیمی آمریکا، کمیته دانشمندان نگران و آکادمی ملی علوم در نامه‌های جداگانه‌ای به آقای خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی و حسن روحانی رئیس جمهور ایران از بازداشت دکتر حسین رفیعی ابراز نگرانی کرده...

انجمن شیمی آمریکا (American Chemical Society)
انجمن شیمی آمریکا بزرگترین جامعه علمی دنیا با بیش از ۱۸۵ هزار عضو می باشد. این انجمن در نامه خود به رهبر ایران، آیت الله علی خامنه ای، از بازداشت دکتر محمد حسین رفیعی در ۲۶ خرداد ماه و بدون اتهامات روشن ابراز نگرانی کرده و خواستار توجه پزشکی مناسب،امکان ملاقات منظم او با خانواده و وکیل قانونی اش شده است. این انجمن همچنین از رهبر ایران درخواست کرده است که از نزدیک به پرونده دکتر رفیعی رسیدگی کند و از سازگاری آن با اعلامیه حقوق بشر جهانی و میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی سازمان ملل متحد اطمینان حاصل کند.
کمیته دانشمندان نگران (Committee of Concerned Scientists )
این کمیته سازمانی مستقل از دانشمندان، فیزیکدانان، مهندسین و فرهیختگانی است که به حمایت و ارتقای حقوق بشر و آزادی علمی در سراسر جهان اختصاص داده شده است. این کمیته در نامه خود خطاب به رئیس جمهور ایران، حسن روحانی، نسبت به بازداشت دکتر رفیعی ابراز نگرانی شدید کرده و آن را ناقض ضمانت های مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی سازمان ملل متحد ، که ایران از امضا کنندگان آن می باشد، دانسته است. در بخشی از نامه این کمیته آمده است که: “ایران دارای سابقه غنی روشنفکری و سنتی است که علم، دانش و تحقیق آزادانه را ارزشمند می داند. این بازداشت ناگهانی نگرانی ها را در مود امکان در امنیت ماندن دانشمندان شناخته شده بین المللی و پژوهشگران در ایران را به طور جدی افزایش می دهد.” این کمیته در پایان نامه خود از رئیس جمهور ایران درخواست می کند که ضمانت های موجود در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و تعهدات ایران به موجب قانون بین الملل را تضمین کند و با بررسی مجدد پرونده دکتر رفیعی ، آزادی او را فراهم کند.
آکادمی ملی علوم (National Academy of Sciences)
آکادمی ملی علوم یک سازمان غیر انتفاعی و خصوصی است که نزدیک به ۵۰۰ نفر از اعضای آن برنده جایزه نوبل هستند. این آکادمی به اعضای خانواده دکتر رفیعی گفته است که در نامه های خصوصی خود به سران جمهوری اسلامی ایران از شرایط بازداشت و سلامتی دکترحسین رفیعی ابراز نگرانی کرده و خواستار آزادی بدون شرط او شده اند.
لازم به ذکر می باشد، آنا رفیعی، دختر حسین رفیعی اعلام کرده بود با گذشت بیش از یک ماه هنوز مشخص نشده است که پدرش به چه اتهامی در بازداشت به سر می‌برد، به گفته او این بازداشت با دستور مستقیم دادستان تهران، عباس جعفری دولت‌آبادی صورت گرفته است.
شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی، حسین رفیعی را در مجموع به ۶ سال حبس و دو سال محرومیت از عضویت در احزاب و فعالیت رسانه‌ای و مطبوعاتی محکوم کرده است، آقای رفیعی در حالی بازداشت شد که هنوز فرصت اعتراض به این حکم را داشته است و حکم ایشان قطعی نبوده است

آینده ایران

  • هفتصد نفر در شش ماه، روزی حدود چهار نفر. اين آمار افرادی است که بر اساس گزارش اخير سازمان عفو بين‌الملل در ايران به چوبه دار سپرده شده‌اند. رقمی که نسبت به سال گذشته افزايشی چشمگير نشان می‌دهد.
    گذشته از آمار اعدام‌ها، فعالان مدنی هم مدتی است که از منظری کلی‌تر می‌گويند وضعيت حقوق بشر در ايران به رغم وعده‌های حسن روحانی، رو به وخامت گذاشته است. هر روز شاهد چشمگیری افزایش نسل کشی در ایران میباشیم . 
  • از یک طرف اعدام و سنگسار و قطع دست و پا و زندانیهای بی دلیل . و از سوی دیگر فقر وتورم و  بی خانمانی کمر ملت ایران را به تدریج خورد کرده است . 
  • و اکنون با توافقات هسته ای ضربه محکمی را بر آینده نسل فردای ایرانمان زدند . 

آقای اوباما پس حقوق انسانی مردم ایرانیان چه شد؟


تحصن محمد ملکی و همراهانش هر دوشنبه

محمد ملکی، کنشگر سیاسی و مدنی و زندانی سیاسی پیشین،  روز دوشنبه 29 تیر تحصنی را در اعتراض به نقض حقوق شهروندی مردم ایران در برابر ساختمان شرکت لاستیک دنا در تهران آغاز کرد.
در جریان این تحصن، که با حضور شماری از کنشگران سیاسی و مدنی ایرانی برگزار شد، مواردی چون ممنوع الخروجی منتقدان رژیم و در زندان نگاه داشتن نرگس محمدی  مطرح و مورد اعتراض قرار گرفتند.
همچنین اعلام شد که تحصن محمد ملکی و همراهانش هر دوشنبه در برابر ساختمان شرکت لاستیک دنا،  به نشانی تهران، میدان ونک، نبش خیابان گاندی برپا خواهد گردید.
شرکت لاستیک دنا از نمادهای تاراج دارایی عمومی ایرانیان است که مدتی از سوی شیخ محمد یزدی، رئیس مجلس خبرگان رژیم  غارت شد و اکنون در تصرف سپاه پاسداران است.

۱۳۹۴ تیر ۲۱, یکشنبه

سونامی جدید در ایران . به نام خودکشی...

زمانی که اموال مردم ایران صرف گسترش و حمایت از تروریسم می شود، وقتی که به دلیل تلاش های رژیم برای تولید بمب اتم، کشور در معرض شدیدترین تحریم ها قرار می گیرد، وقتی که ساده ترین حقوق انسانی، همچون آزادی های اجتماعی از جوانان سلب می شود، وقتی که بیکاری و فقر، رمق از مردم می گیرد، و وقتی که حق دسترسی به خدمات بهداشتی و روان درمانی از شهروندان سلب می گردد، نتیجه اش نرخ بالا و وحشت زای خودکشی هموطنان ما در ایران است.

این ایران ماست . افسوس


پنج سال حبس جدید

محمدرضا پورشجری وبلاگ نویس زندانی که با نام مستعار سیامک مهر در وبلاگ «گزارش به خاک ایران» نظرات و عقاید انتقادی خود را می‌نوشت، سال گذشته پس از تحمل چهار سال حبس از زندان آزاد شد، وی تنها ٣٨ روز پس از آزادی مجددا در مهرماه ١٣٩٣ توسط ماموران امنیتی دستگیر و پس از یک‌ماه انفرادی به زندان منتقل شد.
پورشجری اسفندماه سال‌ ۱۳۹۳ در شعبه اول دادگاه انقلاب کرج به ریاست قاضی «آصف حسینی» به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک‌سال زندان و دوسال تبعید به شهر اردکان یزد محکوم شد. در زمان بازداشت آقای پورشجری، پول‌ها و وسایل شخصی وی توقیف شد و با این بهانه که هزینه خرید وسایل شخصی وی، از محل جایزه نقدی «هلمن همت» سازمان دیده‌بان حقوق بشر تامین شده، این وسایل نیز به نفع جمهوری اسلامی مصادره شد.
در همین رابطه «میترا پورشجری» دختر این زندانی سیاسی به خبرنگار «سحام» گفت: «دو ماه قبل وقتی حکم دادگاه به‌ جای ابلاغ به پدرم در زندان، به منزل عمه‌ام فرستاده شد، آن‌ها متوجه شدند که محل تبعید پدر را از اردکان به طبس تغییر داده‌اند، پس از شکایت پدرم به مددکاری زندان، آن‌ها گفتند دادستانی کرج با توجیه این‌که اردکان نسبت به طبس شهر بهتری‌ است، تو را به طبس منتقل خواهند کرد و باید یک میلیون تومان بابت هزینه این انتقال آماده کنی!»
وی افزود: «با توجه به این‌که در مدت یک‌ساله حبس پدرم، یک‌ماه حبس وی در زندان انفرادی اطلاعات محاسبه نشده بود، پدرم برای پیگیری این موضوع چندین بار به مددکاری سالن ٧ مراجعه کرد و در آخرین ملاقات، مشاور حقوقی این سالن (قضات لو) گفت که وقتی درخواست پدرم را برای پیگیری نزد مسئولین زندان فرستاده، «شهروی» رییس شعبه ٧ اجرای احکام دادگاه انقلاب کرج گفته: ٬آقای پورشجری به پنج سال زندان به اتهام اقدام علیه امنیت ملی محکوم شده و سه ماه دیگر نیز آزاد نخواهد شد٬، این در حالی‌ است که در این مدت هیچ‌گونه دادگاهی برای رسیدگی به این اتهام جدید پدرم برگزار نشده و اساسا هنوز این حکم نامعلوم نیز به وی ابلاغ نشده است.»
دختر این زندانی سیاسی در ادامه به «سحام» گفت: «تنها زمانی که پدرم در انفرادی اطلاعات ارومیه بود، به دادگاهی برای تفهیم اتهام ٬اقدام علیه امنیت ملی٬ برده شد که ما تصور می‌کنیم این حکم ۵ سال زندان مربوط به آن جلسه کوتاه دادگاه و تفهمیم اتهام وی بوده است.»
خانم پورشجری می‌گوید: «این بار دومی است که با فریب‌کاری، تغییری در پرونده پدرم به‌ وجود می آورند؛ یک‌بار تغییر در محل تبعید و این‌بار نیز تنها زمانی‌که سه ماه به پایان حکم زندان وی باقی‌مانده بود، پرونده‌ جدیدی را مفتوح کردند که حدود یک‌سال قبل در دادگاهی چند دقیقه‌ای تفهیم اتهام شده بود. این‌کار را برای این انجام دادند که حکم پدرم شامل تجمیع جرایم و تخفیف نشود، گذاشتند حبس خود را به اتمام برساند و سپس پرونده دیگری را علیه وی مطرح کنند.»
گفتنی‌است «محمدرضا پورشجری» در تاریخ ١٢ اسفندماه ۱۳۹۳ به اتهام «تبلیغ علیه نظام» در دادسرای انقلاب کرج حاضر شد. در این دادگاه «ایوب ابراهیمیان» بازپرس پرونده، بولتن خبری تهیه شده از اقدامات پورشجری را با عنوان «فعالیت‌های پورشجری علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی» به وی نشان داد. بخشی از این بولتن که ٢١ فصل داشت، شامل مصاحبه‌ها و فعالیت‌های دختر وی در اطلاع‌رسانی وضعیت پدرش بوده و مابقی فصول، به نامه‌ها و نوشته‌های محمدرضا پورشجری اختصاص داشت که پورشجری به خاطر آن‌ها ۴ سال را در زندان گذرانده است. وی در این دادگاه، هیچ‌کدام ازاتهامات تبلیغی را قبول نکرد و گفت فعالیت‌های دخترش به عنوان فردی مستقل، به پرونده اتهامی وی ارتباطی ندارد و هیچ‌کدام از عناوین اتهامی که علیه وی مطرح شده، مربوط به دوره کوتاه آزادی ۳۸ روزه وی نمی‌شود. وی خطاب به قاضی گفت: اگر مرتکب جرمی شده، باید در همان دوران قبلی زندان(۴ سال حبس)، محاکمه و رسیدگی می‌شد، نه این‌که پس از پایان دوره محکومیت چهارساله زندان، دوباره با اتهامات قبلی بازداشت شود.
میترا پورشجری در پایان گفت: «همان‌طور که بارها گفته‌ام حکومت جمهوری اسلامی می‌خواهد پدرم را ذره ذره در زندان از بین ببرد، ۶ سال حکم زندان به اتهامات واهی نمی‌تواند مربوط به آزادی کوتاه پدرم باشد. پدر من در فاصله آزادی از زندان تا بازداشت مجدد تنها ۳۸ روز خارج از زندان بود و مجددا به دلایل نامعلوم دستگیر شد. چطور می‌شود که پدر من در طول ۳۸ روز پس از آزادی، بخواهد فعالیتی کند که مصداق اتهام ٬اقدام علیه امنیت ملی٬ تلقی شود؟ بازجوی پدرم در انفرادی زندان رجایی‌شهر به وی گفت ٬نمی‌گذارم سر سالم به گور ببری٬، آن‌ها تصمیم به حذف فیزیکی پدرم در زندان گرفته‌اند.»
لازم به ذکراست محمدرضا پورشجری وبلاگ‌نویس ۵۴ ساله است که به اتهام «تبلیغ علیه نظام»، «توهین به مقدسات» و«توهین به رهبری»، به چهارسال زندان محکوم شد و پس از پایان دوره محکومیت چهارساله خود آزاد و مجددا بعد از ٣٨ روز دستگیر شد

ﮐﺎﺭﯾﮑﺎﺗﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺁﺗﻨﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﺵ ﺑﻪ ۱۲ ﺳﺎﻝ ﻭ ۹ ﻣﺎﻩ ﺣﺒﺲ ﻣﺤﮑﻮﻡ ﺷﺪ...


بازداشت فردی به اتهام توهین به مسئولین از سوی پلیس فتا


    چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴, 2 of July 2015
    رئیس پلیس فتا فرماندهی انتظامی ویژه شرق استان تهران از دستگیری ف...
    ردی که اقدام به اهانت نسیت به مسئولان و مقامات دولتی و حکومتی کرده بود، خبر داد.
    به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از باشگاه خبرنگازان، سامان محمدی صبح امروز در جمع خبرنگاران اظهار داشت: “در پی رصد و پایش شبکه‌های اجتماعی کارشناسان اداره اطلاعات جرائم سایبری موفق به شناسایی فردی که اقدام به نشر اکاذیب و اهانت می‌کرد، شدند”.
    وی گفت: “پس از فعالیت ۲۴ ساعته کارشناسان پلیس فتا و اقدامات تخصصی با بهره‌گیری از فعالیت‌های پلیسی و بررسی شبکه‌های اجتماعی بی تاک، تانگو، لاین و واتس آپ پس از پنج ماه رصد مستمر فعالیت وی محل اختفای او شناسایی شده و به پلیس فتا انتقال داده شد”.
    رئیس پلیس فتا فرماندهی انتظامی ویژه شرق استان تهران در پایان با اشاره به اینکه متهم که پسری جوان ۳۱ ساله بوده انگیزه خود را بیکاری، جلب توجه و مشکلات روحی و روانی اعلام کرد، افزود: “پس از تکمیل شدن پرونده، متهم برای سیر مراحل قانونی، تحویل مراجع قضایی شد”.

قصه‌ای پر غصه از آن روزها (بر گرفته از سایت سحام نیوز)

«مسعود علیزاده» از بازماندگان آن جنایات است که در طول سال، خصوصا در این روزها به یاد جان‌باختگان کهریزک و دوستان از دست رفته خود می‌گوید و می‌نویسد تا ذهن‌ها فراموش نکنند آن‌چه بر تارک غم‌بار جوانان و پیران این کشور رفته است.
وی در دست‌نوشته‌ای که در اختیار «سحام» گذارده، از دردها و رنج‌های «شهید امیر جوادی‌فر» گفته است؛ آن‌جا که بر اثر شدت شکنجه‌های وارده، دنده‌هایش شکست و بینایی یک چشم خود را به طور کامل از دست داد، اما جانیان کهریزک با مشاهده چشمان عفونی شده وی، با تعمد دود گازوییل را بر اتاق‌های کوچک محبوسان روانه می‌کردند تا درد و رنج آن‌ها فزون گردد و آلودگی محیطی مضاعف شود.» مسعود علیزاده در سالگرد آن جنایات در قصه‌ای پر غصه نوشته است:
روایت مرگ مرحوم امیر جوادی‌فر را چند باری به مشاهده خودم و دوستانم روایت کردم و امروز در ششمین سالگرد فاجع جنایات کهریزک باز دست به قلم می‌شوم تا نحوه شهادت امیر را با بغض بازگو کنم تا همه بدانند با بهترین جوانان این مرز و بوم در بازداشتگاه کهریزک چه کردند.
شش سال گذشت! ولی هنوز شب ناله‌های امیر برایم زنده می‌شود، تصویر لب‌های خشک و تشنه‌اش وقتی که ناباورانه با ما وداع کرد، و هنوز مانده بر تنم، مانده بر دلم، زخم‌های آن ماه تیرگی.
مرحوم امیر جواد‌‌ی‌فر روزهای خیلی سختی را در «بازداشتگاه کهریزک» سپری کرد. وقتی وارد کهریزک شد گردنش، فک‌اش و دنده‌هایش خرد شده بود و بینایی یکی از چشم‌هایش را بر اثر ضرب و شتم مامورین از دست داده بود، همیشه به فکر این بود که چرا یکی از چشمانش نمی‌بیند و از شدت درد خیلی ناله می‌کرد. چند روزی از ورودمان به کهریزک گذشت!!! به‌خاطر شرایط غیر بهداشتی و دود گازوئیلی که از عمد برای اذیت ما به داخل قرنطینه می‌فرستادند چشم‌های همگی ما و امیر را به شدت عفونی کرد. یک‌بار در کنار دست‌شویی که فاقد در هم بود وقتی امیر می‌خواست آب بخورد دیدمش، به من گفت می‌دونی چرا چشم سمت چپم نمی‌بینه؟؟ گفتن واقعیت برایم سخت بود و نتوانستم بگویم امیر عزیزم بینایی یکی از چشم‌هایت را از دست داده‌ای، تنها کاری که از دستم بر آمد دل‌داری بود و امید به زندگانی. امیر همیشه با صدای بلند از مادرش کمک می‌خواست که مادرم!.. چرا چشم‌هایم نمی‌بیند، چرا چشم‌هایم را از من گرفتند؟ خواهش می‌کنم چشم‌هایم را به من باز گردان. در آن زمان متوجه نشدم مادر امیر به‌خاطر مریضی به رحمت خدا رفته، پس از این‌که از اوین آزاد شدم متوجه شدم مادر امیر پنج سال قبل از دستگیری امیر فوت کرده بود و داغ مادرش بر دلش مانده بود، در آخرین روزهای زندگی‌اش همه‌اش به فکر مادرش بود و از او کمک می‌خواست و در آخر هم به سوی مادرش شتافت و در آخر هم چشم‌هایش را به دست آورد.

روز ۲۳ تیرماه ۸۸ آخرین روزی بود که در جهنم کهریزک بودیم و از این‌که از آن روزهای تاریک و سیاه زنده ماندیم کمی خوشحال بودیم، اما هرگز به این فکر نبودیم که قرار است سه نفر از دوستان‌مان را به‌خاطر ضرب و شتم‌های شدید از دست بدهیم. حدود ساعت ۱۲ ظهر بود که می‌خواستند ما را از جهنم کهریزک به اوین منتقل کنند. امیر جوادی‌فر به‌خاطر ضرب و شتم و تب شدید حالش از چند روز پیش وخیم‌تر شده بود و در آن آفتاب سوزان تیرماه ۸۸ با جسمی بی‌جان در کنج سایه‌ای در حیاط دراز کشیده بود. در همان لحظه(سرهنگ کمیجانی رئیس بازداشتگاه کهریزک) به جرم این‌که امیر در سایه نشسته بود و و مثل ما زیر آفتاب سوزان نبود شروع کرد با پوتین بر سر و صورت و دنده‌های شکسته‌اش چند ضربه‌ای زد که امیر از شدت درد لگدهای کمیجانی مجبور شد از سایه بیرون بیاید و در آن آفتاب سوزان روی آسفالت داغ دراز بکشد.
امیر در مسیر کهریزک به اوین در داخل اتوبوس حالش خیلی وخیم شده بود و از تشنگی لب‌هایش خشک شده بود، دوستانم به مامورین هر چقدر التماس کردند که «داره می‌میره تو رو خدا بهش آب بدید»، ولی دریغ از یک قطره آب. امیر با لب‌های تشنه به طور مرتب خون بالا می آورد، تنفس کم کم برای امیر داشت سخت و سخت‌تر می‌شد. یکی از دوستانم به امیر تنفس مصنوعی داد و هر چقدر تلاش کرد که امیر زنده بماند متاسفانه هیچ‌کاری از دستش بر نیامد. وقتش بود که امیر در اوج مظلومیت از این دنیا برود و به سوی مادرش بشتابد.
امیر جان ما را ببخش که نتوانستیم برایت کاری انجام دهیم و تو در آخر مظلومانه از این دنیا رفتی و داغت را بر دل پدر، برادر، دوستان و مردم ایران گذاشتی. امیر جان سال ۸۸ در بازداشتگاهی به نام کهریزک وقتی تو را که دیدم بیست و شش سال داشتی ولی به جوان‌ها نمی‌آمدی، مردی بودی برای خودت. وای امیر به همین زودی شش سال گذشت، شش سال. تو در بیست و شش سالگی جاودانه شدی و من در سی و یک سالگی گم خواهم شد. من و تو هم سن و سالیم، رفیقیم. رفیق‌ها زبان همدیگر را بهتر می‌فهمند می‌خواهم با تو کمی درد دل کنم. امیر جان! خیلی دلم برایت تنگ شده و هر شب صدای ناله‌هایت در گوشم است، از این‌که کاری از دستم بر نیامد تا زنده بمانی شرمگین هستم. راستی من هم مانند تو تجربه‌ی از دست دادن عزیزان را پشت سرگذاشته‌ام و می‌دانم داغ عزیز چه می‌کند با انسان. تو مادر عزیزی را از دست دادی و من نیز پدرم را.
امروز اما در ششمین سالگرد فاجعه کهریزک به تو فکر می‌کنم که من رفیقی هم‌چون تو را نیز در کنارم ندارم. چه جهنمی بود این کهریزک که عزیزی هم‌چون تو را از ما گرفت تا دیگر زندگی برای پدر و برادر، خانواده، دوستان و مردم داغ‌دار ایران متوقف شودامیر جان! تصور عمومی بر این است که شهیدانی هم‌چون تو از میان ما می روند و ما با زندگی در این دنیا باقی می‌مانیم، اما واقعیت این است که کسانی هم‌چون تو جاودانه می‌شوند؛ زندگی ما را با خود برده است. می‌دانم که فردا روزی نام خیابان‌های این شهر به اسم زیبای شما مزین خواهد شد. اما کسی دیگر یادی و خاطره‌ای از «مسعود علیزاده» باز نخواهد گفت. مسعود علیزاده در زندگی غرق شد. ما غرق در خور و خواب و خشم و شهوت با زندگی دست و پنجه نرم می‌کنیم و تو مرد و مردانه پای آرمانت ایستادی و خون پاکت را نثار آزادی ایران کردی. رجاله‌هایی که کهریزک برپا می‌کنند و خون جوانان را می‌مکند به خیال خام خود امیر، محسن، شبنم، ندا، ترانه، سهراب و… ده‌ها جوان پاک وطن را به خاک و خون می‌کشند غافل از این‌که با ریختن خون پاک آ‌ن‌ها لاله‌های ازادی را آبیاری می‌کنند.

امیر کاش می‌شد یک روز به جای تو بودم. امیر جان باور کن چیزی را از دست ندادی. زندگی به همان سیاق سابق در جریان است. مگر جوانی که رای اش را می‌خواهد و می‌پرسد رای من کو؟ فتنه‌ای در سر دارد و در آخر حقش مرگ است؟

امیدارم روزی برسد که آمران و عاملان جنایات کهریزک در یک دادگاه عادلانه دادگاهی بشوند و تقاض جنایات‌شان را پس بدهند و من آن روز را انتظار می‌کشم، امیدوارم روزی بتوانیم رای سبزت را پس بگیریم

۱۳۹۴ تیر ۱۶, سه‌شنبه

islam is an evil religion


اسلام جهنمی



صدور احکام شلاق به جرم "روزه‌خواری" در ایلام


بجرم خوردن آب در ماه رمضان و سرپیچی از ماموران امر به معروف و نهی از منکر این بلا را بر سر سرش آوردند


اجرای حکم اسلامی شلاق یک جوان در شاهچراغ شیراز

روز یکشنبه 14تیرماه مردم شاهد اجرای حکم شلاق یک جوان در شاهچراغ شیراز بودند. این حکم داعشی برای بهتر قابل دیدن بودن بر روی یک تریلی اجرا شد.

انتقال پوریا ابراهیمی به بند هشت زندان اوین

    پوریا ابراهیمی فعال مدنی زندانی، با پایان یافتن دوره بازجویی به بند هشت زندان او...ین منتقل شد.
    به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، این فعال مدنی پس از تحمل حدود بیست روز انفرادی و بازجویی در بند ۲۰۹ اوین به تازگی به بند هشت زندان اوین منتقل شده است.
    پوریا ابراهیمی متولد ۱۳۷۳ که سابقه بازداشت و زندانی شدن قبلی نیز دارد، نوزدهم خرداد ماه بازداشت شد و ۲۷ خرداد ماه با اتهاماتی نظیر تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی در شعبه ۶ دادسرای اوین تفهیم اتهام شد.
    آقای ابراهیمی پیشتر نیز به اتهام تبلیغ علیه نظام، یک سال را در بند ۳۵۰ زندان اوین متحمل حبس شده بود.
    به گزارش منابع هرانا، بند ۸ در حال حاضر یکی از بدترین بندهای زندان اوین است که تعداد زیادی از زندانیان سیاسی بر خلاف اصل تفکیک جرائم و در ازدحام همراه با مجرمین غیرسیاسی و بعضا خطرناک، در آن نگهداری می شوند و اعتراضات مکرر زندانیان و خانواده های آن ها نیز تا کنون بی نتیجه بوده است

دادگاه نرگس محمدی وکیل زندانی، امروز برگزار نشد.

    دادگاه نرگس محمدی برگزار نشد
    دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۴, 6 July 2015
    برخلاف قرار قبلی دادگاه نرگس محمدی وکیل زندانی، امروز برگزار نشد.
    به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خب...ری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در حالی که پانزدهم تیرماه به عنوان موعد دادگاه خانم محمدی مشخص شده بود، صبح امروز و پس از مراجعه خانواده و وکیل، اعلام شده که وی از زندان اوین به دادگاه اعزام نشده است و بنابراین برگزاری دادگاه منتفی است، درباره دلایل تعویق زمان محاکمه و تاریخ بعدی دادرسی هنوز چیزی اعلام نشده است.
    به گفته تقی رحمانی همسر نرگس محمدی، قرار است وی به دلیل فعالیت های حقوق بشری به اتهام اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی و تشویش افکار عمومی مجددا محاکمه شود.
    نرگس محمدی فعال حقوق بشر، روزنامه نگار، زندانی سیاسی و سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر و رییس هیئت اجرایی شورای صلح ایران، آخرین بار در پانزدهم اردیبهشت ماه سال جاری پس از بار‌ها تهدید و احضار، با مراجعه نیروهای امنیتی به منزل شخصی اش بازداشت و برای سپری کردن محکومیت شش ساله راهی زندان اوین شد.

      این فعال حقوق بشر , پیش از این نیز بار‌ها احضار و بازداشت شده بود. وی از ٢٠ خرداد تا ١١ تیرماه ١٣٨٩ را در زندان بسر برده بود که در مدت بازداشت بر اثر شوک عصبی، به شدت بیمار شد. در شهریور ماه‌‌ همان سال از سوی شعبه ٢٨ دادگاه انقلاب تهران برای «اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور، عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر و فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران»، به ۱۱ سال زندان محکوم شد که این حکم در اسفندماه ١٣٩٠ به شش سال کاهش یافت. بار دیگر در تاریخ ٢ اردیبهشت ١٣٩١، در زنجان بازداشت و به زندان اوین و سپس در تاریخ ٢٧ اردیبهشت ماه، به زندان شهر زنجان انتقال داده شد. نرگس محمدی که به شدت بیمار بود در تاریخ ١٩ تیرماه به بیمارستان ولی عصر شهر زنجان منتقل شد.
      نرگس محمدی، از تاریخ ١٠ مرداد ١٣٩١ با سپردن ۶٠٠ میلیون وثیقه از مرخصی درمانی بهره‌مند و به شکل موقت آزاد شد، اما همچنان با حضار‌ها و تهدید‌ها قربانی آزار‌های مقامات قضایی و امنیتی بود. در تاریخ ١١ خرداد ١٣٩٣ از سوی دادسرای مستقر در زندان اوین احضار و مورد بازجویی قرار گرفت. بازجویان دادسرا به وی اعلام کردند که ممنوع خروج است. وی در روز ١٣ اردی‌بهشت ١٣٩۴ به شعبه ١۵ دادگاه انقلاب تهران احضار شده بود تا برای اتهاماتی چون «اقدام علیه امنیت ملی» و «تبلیغ علیه نظام» برای فعالیت‌های پس از آزادی و شرکت در کارزارهایی چون «لغو مجازات اعدام» و مبارزه علیه مصونیت از مجازات محاکمه شود. وی یکی از حامیان دادخواهی مادر وبلاگ‌نویس زندانی ستار بهشتی است، که در روز ١٣ آبان ١٣٩١ در بازداشتگاه پلیس فتا (پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات) به قتل رسید.
      بازداشت نرگس محمدی، واکنش‌های گسترده‌ای را در پی داشت. برخی از همراهانش از جمله گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی، محمد نوری‌زاد روزنامه‌نگار و زندانی سیاسی سابق، محمد ملکی چهرهٔ برجسته دانشگاهی ایران، ساعاتی پس از بازداشت در برابر زندان اوین تحصن کردند.
      شیرین عبادی برنده جایزه نوبل، با انتشار نامه‌ای سرگشاده از گزارش‌گران ویِژه سازمان از جمله احمد شهید گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد برای بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران خواسته است هر چه در توان دارند برای آزادی نرگس محمدی بکار گیرند